نوشتهای «#حب_الایران_یجمعنا». آن هم درست در روزهایی که مردم یا مسافر کربلا هستند و یا دلشان را به دست مسافران اربعین دادهاند تا جای آنها را کنار عمودها خالی کنند و به جای آنها رو به گنبد طلای «آقا» دست بر سینه بگذارند و سلام بدهند و عرض ادب کنند.
اینکه تو نمیتوانی نام مبارک «حسین» را بر لب بیاوری بیحکمت نیست. لیاقت میخواهد که تو و امثال تو ندارید.
اینکه درست در این روزهای عزیز و نزدیک به اربعین حسینی، بخواهی به قدر زورِ کمزور و سواد تعطیلِ خودت، چوب لای این چرخ بزرگ و همواره گردان بگذاری و دشمنان اهلبیت(ع) را شاد کنی هم تعجبی ندارد.
بالاخره در کارنامه «سیاهبازی» تو از این افتضاحات کم نیست و بوی تعفن متنها و اظهارنظرهای هر از گاهیات، مشام همه را آزرده است. اینقدر نقشت را بد بازی میکنی که همه میدانند «سیاهیلشکر»ها و عربدهکشهای خیابانی هم بهتر از تو میتوانند از عهده وظیفهشان بربیایند.
اما این شوخی مسخرهی «حب ایران» را کجای دلمان بگذاریم. اینقدر مسخره و مضحک هست که نتوان به آن خندید. درست مثل «چادر»ت وقتی پول قلمبه گرفتی تا در جلد «گلشیفته» بروی، وقتی مدام حیا و حجاب و عفت را بر سر چوب زده بودی و جار میزدی که...
تو حب ایران را نداری سرکار سلبریتی! که اگر داشتی گند و کثافتکاریهای نزدیکانت را خاکمال نمیکردی و زیر جنایتی که در حق «کودکان» این سرزمین مرتکب شدند نمیزدی.
تو حب ایران و ایرانی نداری که اگر داشتی شرمت نمیآمد، دلبندت را در همین خاک زمینی کنی.
تو دلت سر سوزنی برای «ایران» نمیسوزد که اگر سوخته بود، حداقل بلد بودی مثل بقیهی دوستانت «درد مردم» را بهانهی تحریم افطار رئیس دولت کنی و از رأیی که دادی و دروغی که به مردم برای رأی دادن به کاندیدای مورد نظرت گفتی اعلام برائت و ندامت میکردی. نه اینکه برای یک «مجرم» و محکوم اشک بریزی.
خودت را با ما جمع نبند که ما یک لحظه هم نمیتوانیم کنار تو بایستیم. «تفاوت»های ما با «تو» آنقدر زیاد هست که نشود خود را با تو «هموطن» دانست. تو فقط از سرِ اتفاق متاسفانه در این خاکِ پاک به دنیا آمدی.
«نانسی» خانم! به جای این واژههایی که حراج میکنی، برو به کارت برس. برو از اوضاع «خاکستری» مایل به سیاه اوضاع فرهنگی کشور نهایت سوءاستفاده را بکن و از جیب همین مردمِ واقعیِ «ایران» پول بردار و خرج بریز و بپاشهایت کن.
مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان!