غرب آسيا همواره كانون توجهات جهاني بوده چنانكه آمريكا طرحهاي متعددي را در قالب تغيير معادلات خاورميانه (غرب آسيا) صورت دارد.
مرحله نخست رفتار آمريکا را در حضور مستقيم در جنگ افروزي و ايجاد موازنه قدرت در منطقه ميتوان تعريف نمود. جنگ خليج فارس پس از اشغال کويت به دست صدام نمودي از اين رفتار است که با دستاوردهايي براي آمريکا همراه بود. اما اين رويه از سال ۲۰۰۱ بر اساس خواست آمريکا به نتيجه نرسيد که جنگ افغانستان در سال ۲۰۰۱ و جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ سندي بر اين ناکامي است. اين دو جنگ اثباتگر افول هژموني آمريکاييها در اجراي راهبرد نظامي مستقيم بود بگونهاي که آمريکا را به تغيير موازنه رفتاري سوق داد و آن بهرهگيري از متحد منطقهاي خود يعني رژيم صهيونيستي بود.رويکردي که در قالب جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ با هدف ايجاد خاورميانه نوين صورت گرفت.
معادلهاي که البته مقاومت منطقه آن را ناکام ساخت و شکست رژيم صهيونيستي در اين جنگ و جنگهاي ۲۲، ۸ و ۵۱ روزه رسما به آمريکا نشان داد که اين رژيم توان تحقق طرحهاي آمريکايي را ندارد. حاصل چنين ناکامي، رويکرد َآمريکا به ساخت مولفههاي جديد در قالب بحران سازي جديد در منطقه بود که بازتعريف گروههاي تروريستي و اعزام آنان از سراسر جهان به منطقه با محوريت عراق و سوريه کانون اين طراحي بود که نمود عيني آن شکل دهي داعش با بهره گيري از عناصر ارشد القاعده بود.
آمريكا اكنون گزينه جديدي را پس از شكستهاي متعدد در منطقه به كار گرفته و آن حركت دادن دو مهره تركيه و عربستان است. تركيه از يك سو با نزديكي به مرزهاي سوريه با بمباران اين كشور به بهانه مقابله با كردهاي تركيه و سوريه، به دنبال يافتن منطقه امن براي تروريستها در حلب است. عربستان نيز ادعاي اقدام نظامي مستقيم با اعزام نيرو به سوريه را مطرح كرده و سعي دارد تا با حركات تبليغاتي فضاي بحراني در سوريه را حفظ نمايد.
آنچه در برآيند رفتاري آمريكا در منطقه مشاهده ميشود آن است كه آمريكاي شكست خورده در تجربه گزينه نظامي مستقيم، استفاده از رژيم صهيونيستي و گروههاي تروريستي اكنون ورود مستقيم بازوي بحران ساز جديد خود يعني تركيه و عربستان را آزمايش ميكند در حالي كه ايستادگي سوريه و متحدانش ابهامات بسياري را در تحقق اين طرح ايجاد كرده است. برخي رفتارهاي پاندولي آمريكا در ايجاد بازي چند جانبه در قبال كشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي از جمله برخي رويكردهاي ادعايي در باب نزديكتر شدن ديدگاه آمريكا با ايران و روسيه در قبال سوريه را نشانگر عدم اطمينان آمريكا به گزينه سعودي- تركيهاي و رويكرد آمريكا به گزينهاي جديد براي حفظ موقعيت خود در منطقه است در حالي كه در ظاهر ادعاي تعامل جهاني براي حل بحران سوريه را مطرح ميسازد.