امروز روز بسیج سازندگی است روز کسانی که گمنام هستند و تلاشهای گستردهای را در حوزه محرومیتزدایی، محجبوبیتزایی، اشتغالزایی و کمک به قشر محروم و آن افرادی دارند که شاید پناهی جز خداوند ندارند و از رانت و سفارش هم بهرهای نبردند، روز نهاد خدمتگزاری که نمیتوان آن را جناحی و یا سیاسی تعریف کرد، افرادی که تنها برای خدمت به مردم دور هم جمع شدهاند و یاد گرفتهاند بیتوقع کمک کنند و دم نزنند، یاد گرفتهاند کار جهادی کنند و از طلوع صبح تا آخر شب برای رضایت مردم در تلاش باشند و در این مسیر نه مذهب و نه قومیت و نه هیچیک از موراد دیگر نمیتواند در کارشان اختلال ایجاد کند.
به همین مناسبت با دکتر محمد زهرایی جانشین سازمان بسیج سازندگی همکلام شدیم و اتفاقا بدون پرده درباره مسائلی از نگاه مردم سوالاتی را مطرح کردیم، بخوانید بخش اول این مصاحبه صمیمی را که در دفتر روزنامه سیاست روز صورت گرفت:
بسیج سازندگی از کجا شکل گرفت؟
بسیج سازندگی براساس یک ضرورت اتفاق افتاد. یادمان نرفته که در اوایل انقلاب حرکتهایی از جهاد کشاورزی صورت گرفت که شاید برخی بگویند مانند کارهای جهاد کشاورزی باشد اما من میخواهم بگویم که این حرکتها تفاوتهای ماهوی و معنایی بسیاری با بسیج سازندگی دارد. در ادغام وزارت کشاورزی و جهاد سازندگی بخش جهادی و حرکت مدیریت خودجوش مردمی به اداری تبدیل میشد. جمعی از دانشجویان آن موقع خودشان برای دل خودشان به روستاها رفتند و گزارش آن به حضرت آقا رسید که رهبری دستور دادند یک مجموعهای شبکهای که حالا نیروی انسانی هم دارد که الصاق شده به انقلاب هم هست جای جهاد سازندگی را بگیرد تحت عنوان بسیج سازندگی، این اصل کار در ادغام آن وزارتخانه بود. ولی زیرساختها آنطور که باید و شاید برای بسیج سازندگی فراهم نشد.
درباره این زیرساختها بیشتر توضیح میدهید؟
بله حتما ببینید، به عنوان مثال جهاد کشاورزی شورایی اداره میشد. اعتبار را خودش میگرفت، تصمیمگیری آنجا میشد نقاط هدف و پروژهها و عرصهها را مشخص میکردند و با مشارکت مردم کار را به سرانجام میرساندند و تمام میشد. ولی ما علیرغم اینکه دستگاه اجرایی هستیم و قانون اختیارات بسیج سازندگی هم در مجلس مصوب شده و هم آییننامه آن در دولت تصویب و ابلاغ شده ولی ما محروم هستیم از اعتبارات و ردیف اعتباری ویژه، به عنوان مثال حالا تبلیغات اسلامی متولی خانههای عالم است. جهاد کشاورزی سقف قنوات و آبها را میسازد یا منابع طبیعی برای آبخیزداری و... اما ما با همه کار میکنیم. و ما به عنوان تشکل بسیج سازندگی پروژهها را به عنوان ضلع سوم و مجری کار انجام میدهیم و طرف قرارداد هستیم و به طور شفافتر یعنی از دست دوم این کار را گرفته و انجام میدهیم و اینکه متولی غسالخانه، خانه عالم و روستا، مزار شهدا بسیج سازندگی نیست. یکی از ایرادات ما این است که روستاهای ما متولی ندارد. در هر روستایی نزدیک به ۱۰-۱۱ دستگاه اجرایی میروند. کارشناس ادارهای میرود یک تصمیم میگیرد، کارشناس دیگری میرود یک پروژه و یک فعالیت جدید تعریف میکند. آنها گاهی در متناقض با همدیگر هم فعالیت میکنند. یک نقشه راه درستی برای روستاها نیست چون متولی ندارد.
وقتی ضعف را دانتستید، خب چرا پیشنهادی در این زمینه ارائه نشده؟
اتفاقا پیشنهاد هم شده که ایکاش برای اداره کل یعنی دفتر روستایی که در استانداریها هست نه فقط اداره کل این تبدیل میشد به یک اداره منسجمی که اعتبارات روستاها را آنجا میبرند و اولویتبندی میکردند. آن وقت میتوانستند برای این اقدامات یک آمایش سرزمینی تهیه میکنند که بدانیم چه پروژهای را کار کنیم. خیلی از روستاهایمان به این زیرساختهایی که الان ما داریم انجام میدهیم نیازی ندارند. چون ما در یک کار بزرگ غافل میشویم وقتی میرویم تمام توان خودمان را در مسجد، خانه عالم؛ راه روستایی و یا مخابرات میگذاریم و روی این بخش تمرکز میکنیم، یادمان میرود که آنها احتیاج به مانایی ماندگاری و پایایی هم دارند چیزی به نام اشتغال باید اینجا هم راه بیفتد.
راه آسفالت کردیم. مردم راحتتر آمدند به شهر، برق را بردیم مردم تلویزیوندار شده و مثلا بازی بارسلونا و لیورپول را دیدند و به تماشا مینشینند و گاهی خودشان بازی میکنند و شاید آبیاری یادشان میرود، برخی از این رفتارها را خودمان به آنها یاد دادیم. وقتی طرح هادی را به آنجا بردیم دیگر گوسفندها را نتوانستند از داخل کوچههایشان عبور دهند. برای همین گوسفندها را به خارج از روستاها بردند و منابع طبیعی آنجا اعلام کرد این زمینها جزو اراضی ملی است و نمیتوانید اینجا اقدام به آغلسازی و چرای گوسفندان کنید.
در اصل خودمان با قوانین دست و پاگیر و متناقض و گاهی غلط باعث شدیم که مردم رعیت به شهر و حاشیهنشینی و شغلهای کاذب روی آورند. با بیثباتی اقتصادی مثلا در یک ملک و یا حتی کارهای دمدستی و یا دستفروشی خیلی از روستاها را نابود کردیم چراکه با کارهای حاشیهای درآمدهای بیشتری داشتند. فکر میکردند رفاه دارند ولی رفاه نداشتند در واقع اینطور شد که شغلهای کاذب و درهم برهم برایشان ایجاد شد. ما سیاستهای دست و پاگیر و غلط داشتیم.
بیشتر بورکراسی اداری را میگویید؟
بله، ببینید مثلا یک روستایی میخواهد یک کارگاهی برای کمک اشتغالش راهاندازی کند اما برای این کار باید هفتخان را طی کند و ۱۴۰ استعلام را از فلان بخش بگیرد که شاید خیلی هم مرتبط با هم نباشد معلوم است که آن روستایی خسته میشود و برای کارکردن به شهر میآید. ما به روستایی میگوییم کاری را انجام بده و بعد که میخواهد انجام دهد چوب لای چرخ او میگذاریم. متاسفانه این روند رفتاری است که با روستاییان در همان تشکلی که گفتم برخی با بسیج سازندگی اشتباه میگیرند وجود داشت و اکنون شکل میگیرد. اینها همه باعث شد که بسیج سازندگی آنطور که انتظار میرفت نشود.
این توضیحات در واقع تفاوت شما را با تشکلهایی که شاید کار مشابه میکنند روشن میکند؟
ببینید دقیقا این را گفتم از این بابت که بدانید کار بسیج سازندگی با جهاد سازندگی متفاوت است و با هر مجموعهای مشابه مانند جهاد سازندگی هم این تفاوت حس میشود. ما فرقهایی با آنها داریم که مهمترینش این است که وصل هستیم به بسیج که حضرت آقا گفتند که طول و عرض بسیج طول و عرض انقلاب است. یعنی کم و کاستی به امید خدا از این بابت نداریم چون خیلی از مردم عزیز با ما هستند و اعتماد دارند و این اعتماد خیلی مهم است. اعتماد مردم به بسیج و سپاه یک نعمت برای ماست شبکهای که داریم شبکه ساختاریافتهای است که شاید به قاطعیت بشود گفت که در کشورهای اطراف مشابه آن را نداریم. آنهم شبکه نیروی انسانی است که ساختار یافته در دل روستاها رفته و ساختار مردمی دارد. هر پایگاهی مسئول سازندگی، فرهنگی، عملیات کاملا مشخصی دارد اینها ریشه در یک نظام تربیتی برای تعالیبخشی برای خودشان را در یک نظام آموزشی قرار گرفتند که این هم یک نعمت برای بسیج است. بسیج سازندگی هم خداراشکر توانسته از این ظرفیتی که ایجاد شده استفاده کند. این هم قسمت دوم که در راهاندازی بسیج سازندگی تاثیرگذار بوده است.
نکته دیگر این است که ما در سال حمایت از کالای ایرانی قرار داریم آیا شما طرحی برای حمایت و مصرف سیستماتیک و به نوعی تبلیغ کالای ایرانی دارید؟
یکی از ماموریتهای بسیج سازندگی که من اشاره کردم به حرکت جهادگران چون فلسفه وجودی ما بر فعالیتهای جهادگران بوده و بسیجیهایی که رفتند در دل روستاها و در ادامه تبدیل به بازوی حمایتی دولت برای کار در دل روستاها و اشتغالزایی در این حوزه شده همین کار را میکنند و محصولاتشان صد درصد داخلی است. مثلا ما اگر قنات و یا استخرهایی را در دل روستاها برای حمایت از اهالی و کسب و کار روستایی میسازیم با حمایت صرف اهالی و خیرین و جهادگران است و هدف آن کاهش هزینههای دولت است.
یعنی جایی که پیمانکار اصلا رغبت پیدا نمیکند که در آن حضور به عمل رساند ما وارد شده و کار خدمترسانی به مردم را پی میگیریم. در مرحله سوم یعنی سال ۸۹ که حضرت آقا اقتصاد مقاومتی را وارد ادبیات و گفتمان انقلاب کردند و تفاوت آن با اقتصاد صرف مشخص شد بسیج هم بر آن شد که یک سری اقدامات انجام دهد. ما در بسیج سازندگی با آزمون و خطا پیش رفتیم. چون خیلیها در انقلاب این راه را نرفته بودند و ما هم خودمان تجربهای در این زمینه نداشتیم و مجلس و خیلی از کارشناسان گفتند که ۶۰ درصد طرحهای خیلی کوچک و زودبازده آنها به انحراف رفته، گرچه دولت گفت نه ۳ درصد تنها منحرف شده است ولی خب واقعیت این است و کف میدان که میبینیم که این بنگاهها مشابه تعاونیهایی که تشکیل شدند و شکست خوردند کار را سخت کرده بود برای کسی که بخواهد در عرصه روستایی و کارهای کمک به اشتغال ورود پیدا کند. امروز که خدمت مردم شریف گزارش میدهم در مشاغل پایدار روستایی به یک اندیشه یک تفکر استراتژیک رسیدهایم چون الان ما به قطبهای صنایع تبدیلی وصل هستیم.
این قطب یعنی مطالبه برخاسته از تولیدات هر منطقه و زیستبوم منطقه است یعنی شما فرض کنید در یک منطقهای که زعفران قطب کشاورزی و خاص این منطقه است چه ما باشیم و چه نباشیم مردم زعفران میکارند و جای دیگری که زرشک و یا محصول دیگری دارند محصولشان را در زنجیره ارزش قرار دهیم. این زنجیره چهار حلقه دارد عبارتند از حلقه تامین، تولید صنایع تبدیلی و بازار مردم حلقه دوم یعنی حلقه تولید را خوب انجام میدهند به طور خیلی شفافتر بگویم مردم تولید میکنند در صورتیکه شاید بهینه از آن استفاده نکنند، مکانیزه نکنند، آموزش ندیده باشند که مثلا درختشان را چطور هرس کنند و ندانند که چگونه علمی کشاورزی و تولید طیور را انجام دهند. ولی ما در تامین مواد اولیه اغلب مشکل داریم که نهادههایمان، نهادههای خوبی نیست یا به هزینه نیست و به قیمت نمیآید و باعث میشود که هزینه تولید بالا برود. بزرگترین مشکل ما در بازار است. وقتی تولیدکننده محصولی را آماده میکند توان دستیابی به بازار را ندارد که این هم دلایل خاص خودش را دارد که باید توضیح بدهم.
خب حلقهای که آن را به عنان صنایع تبدیلی نام بردید بیشتر توضیح میدهید؟
صنایع تبدیلی یعنی چیزی که کمتر به آن توجه شده و متاسفانه اکنون از تولید تا بازار همه محصولات آن خامفروشی شده است و بیشتر نفع این زحمات به جیب دلالان و واسطهگران میرود. برای روستایی این موضوع سودی ندارد این را عمدا توضیح میدهم که شفاف بدانیم چه خبر است، ما تولیدکننده داریم اما در تولید در واحد سطحی کم یک طرحی را بسیج در حال انجام است به نام همگام با کشاورز و علمی کردن کشاورزی هستههای عملی تشکیل دادیم و از خود کشاورز برای کشاورز توضیح بهینه تولید محصول بدهد. شاید برای شما جالب باشد که میزان تولید در هر هکتار مثلا پسته بین کشاورزان متوسط و عادی با کشاورز نمونه آنهم نه در حد استانی و کشوری در حد همان روستا یک دهم است یعنی آن فرد نمونه ده برابر بیشتر از فرد عادی برداشت میکند.
یعنی با شرایط یکسان؟
بله یعنی زمین همان زمین است، آدم و وقتی که میگذارد تقریبا همان وقت و آب هم همان آب است اما با نوع آموزشی که دیده میتواند محصولات بیشتری را داشته باشد. یعنی اینکه یاد گیرد چه زمانی محصول را آبیاری کند، چه زمانی هرس کند و... توانسته این دستاورد را داشته باشد. این طرح بسیج بر این اساس شکل گرفته که کشاورز نمونه منطقه حلقه را تشکیل میدهد از کشاورزان که به آن حلقه فلاحین میگوییم مثل همان حلقههای صالحین، که در حلقه فلاحین کشاورز نمونه به بقیه آموزش میدهد که من این کارها را برای رسیدن به محصولات باکیفیتتر و بهتر انجام دادهام و به نوعی تلاش داریم تا از زبان کشاورزان نمونه به باقی کشاورزان زراعت علمی را آموزش دهیم. این کار قطعا از لحاظ اقناعی میتواند بهتر از آن کلاسهای علمی استاد شاگردی تاثیر در بهبود روند کشاورزی و اصلاح روند کشاورزی بومی و محلی داشته باشد.
یک بحث برای افزایش تولید این بود، ما رفتیم در بسیج سازندگی به دنبال صنایع تبدیلی برای هر شهرستان یک قطب مشخص کردیم. مثلا اگر میگوییم نخودچی ممقان معروف است فقط رفتیم دنبال نخودچی و نه چند بعدی کردن تولید در آن شهر که بعدا نتوانیم آن را جمع کنیم. یعنی تعداد زیادی کارگاه راهاندازی نکردیم که نتوانیم آنها را اداره کنیم.
یا وقتی گفتیم در خراسان جنوبی زعفران خوب به دست میآید آنجا صنایع تبدیلی مربای زعفران ایجاد کردیم که یک برند بشود مثل اینکه میگویند سوهان قم و یا گز اصفهان. شاید در مناطق دیگر هم گز و سوهان داشته باشند اما مردم همواره دنبال برند این شهرها هستند.
این نوع برندسازی موجب میشود تا از پراکنده کاری جلوگیری شود به زنجیره ارزش کمک میکند تسهیلات را هدفمند میکند و میبرد در همان کانال درست که ارزش تولیدات را بالا میبرد و به بازار هم ختم میشود. ما در سالی که سال حمایت از کالای ایرانی است اولا هر کاری که ما میکنیم تولید کالای ایرانی است مخاطب ما روستاییان هستند که تولیدات کاملا ایرانی دارند.
اما کمک به مصرف کالای ایرانی چه میشود؟
یک بخشی از تولید در بازار است یعنی خود بازار باید کشش پیدا کند. مسئله مهم عرضه و تقاضاست. یعنی شما باید کالای با کیفیت و با قیمت مناسب پیدا کنی از طرف دیگر به بازار هم فکر کنید یعنی بروی دنبال کالایی که بازارش هم دیده شود. ایرادی که در ایران ما وجود دارد این است که تولیدکنندگان کوچک ما تبدیل به خوشه نشدهاند اینها کلنی نمیشوند یعنی آنقدر قدرت ندارند که بتوانند در بازار حضور داشته باشند. لذا باید بازار را مثل خودشان خورد کنیم.
کاری که ما کردیم یک بازار محلی در شهرها ایجاد کردیم مثلا پنجشنبه بازار، چهارشنبه بازار یا بازارهای دائمی اقتصاد مقاومتی. از سوی دیگر هر سال تولیدکنندگان غرفه میگیرند و میآیند در نمایشگاههایی که جنبه ملی دارند. در همین حال این تولیدکنندگان کوچک را وصل کردیم به کارخانهها. مثلا صدها تولیدکننده مربا را وصل کردیم به کارخانه مرباسازی که برای هر دو طرف سود بسیاری دارد.
اما شاهدیم برخی به برند ایرانی برچسب خارجی...
بله دقیقا به نکتهای اشاره کردید که وجود دارد، یکی از مصیبتهای ما این است که ما جنس ایرانی تولید میکنیم و این حتما باید برود و مهر خارجی بخورد که ازش بخریم یعنی به کجا رسیدیم. ما یک نوع پنبه داریم به آن مَله میگویند پنبه رنگ شکلاتی است و یعنی باب عبای روحانیون است. اگر این پنبه را چون کار کردم میگویم یعنی اگر این را کشت کنیم و بعد آن را تبدیل به پارچه کنیم و به این دلیل که نیاز به رنگ ندارد رنگ طبیعی پارچه دارد، یک رنگ طبیعی عبا هم ماندگار و هم قیمت پایینتر و هم چقدر فرهنگسازی اتفاق میافتد از این نمونهها خیلی داریم.
این در ایران قابل کشت است؟
بله قابل کشت است و الان دارند میکارند اما چند استان خیلی محدود الان میراث فرهنگی به دنبال احیای این اتفاق است و طرحهایی را دنبال میکند. اما متاسفانه جهاد کشاورزی میگوید دنبال کلزا هستیم ما میگوییم چرا دنبال مله نیستی؟! این همه پنبه سفید میکارید و مردم را هم تشویق میکنید که بکار اما چرا نمیگویید که برو مثلا ده درصد تولیدات را به سمت مَله ببینید و میبینید چقدر پارچه داخلی رنگ طبیعی برند میشود و چقدر خارجیها از آن بهره میگیرند و به آن میل میکنند، پارچه رنگ خاص است. رنگی دارد که انسان عاشقش میشود همین تبدیل به پارچه شود نه رنگ مصنوعی دار دو نه هزینه اضافه دارد و اینها باید در سیاستها اجرایی شود و من هم در این حد انجام میدهم. صادقانه بگویم برای حمایت از تولید داخل همینقدر تلاش دارم.
خوب است که صادق هستین، همین صادق بودن و تظاهر نداشتن خودش تاثیرگذار است..
بله ما یک جلسهای یک وقتی داشتیم با سردار نقدی در یکی از استانها جلسه مخصوص تولید داخل و اقتصاد مقاومتی و همه داشتیم درباره حمایت از تولید داخل و کالای ایرانی بحث میکردیم و نزدیک ۱۰۰ تا ۱۵۰ تولیدکننده را دعوت کرده بودیم که بحث کنند که یکی از آنها گفت بیزحمت همان موز روی میز رواننویسی که دستتان است و آبی که خارجی است را جمع کنید بعد از این صحبتها کنید. میخواهم بگویم که برخی اوقات از این اتفاقات هم رخ میدهد.
خب یکی از مباحثی که مطرح است درباره بسیج سازندگی بحث مسایل مالی است، یکی از چیزهایی که دیدگاه منفی ایجاد کرده در جمع مردم این است که پروژههایی که بسیج انجام میدهد چقدر برایش منافع مالی دارد که انجام میدهد؟
من این را به طور شفاف میگویم و حالا هر قسمتی از آن را که خواستید استفاده کنید و روی آن کار کنید، به طور شفاف حرف دلم را میزنم فارغ از اینکه رسانه هستید، سپاه دو مجموعه دارد که در کارهای عمرانی کار میکنند البته غیر از معاونت مهندسی که کارهای داخلی انجام میدهد معاونت که کار پادگانها و منازل مسکونی انجام میدهد این معاونت و بنیاد تعاون جداست که کارهای درآمدزایی نمیکنند. دو مجموعه دارد که در ساخت و ساز ورود پیدا کردند، یکی قرارگاه خاتم است و یکی از آنها بسیج سازندگی، این اشتباهی که صورت میگیرد این است که ما را با قراراگاه خاتم یک ترازو میگذارند.
ایراد این کار چیست؟
ایراد که نه اما قرارگاه خاتم کمک به دولت در پروژههای بزرگ و با انتفاع و سود را پی میگیرد و به دنبال این است که سودی داشته باشد، پروژهای کار میکند سود داشته باشد و البته کمک به دولت میکند اینطور که مثلا پروژهای از دولت میگیرد که دولت پول ندارد بدهد، این پروژه را انجام میدهد برای دولت و پولش را بعدا میگیرد و بیسود نیست سود دارد. اما در بسیج سازندگی ما منع از این کار را داریم. ما منع داریم از ورود به پروژههای بزرگ، ما تعریفمان پروژههای کوچک، زودبازده، عامالمنفعه، محبوبیتزا، محرومیتزدا، غیرانتفاعی و روستایی است. مثلا نمیرویم پروژه بزرگ دست بگیریم بگوییم بیمارستان یا ورزشگاه و یا راه آسفالت بیست کیلومتری دست بگیریم که در آن سودی برای مان بماند.
شما بگویید در قنات ۲۰ یا ۲۵ میلیونی که باید بیل را ببریم در عمق زیاد و مثلا ۱۳ متر عمق بکنیم و مقنی ببریم در آن چاهها و ۲۵ میلیون برای ۲۰۰ متر به شما بدهند آیا پولی میماند برایت؟! یا باید از جیب خودت هم هزینه کنی؟! یا خانه عالم همینطور، من قاطع بگویم هر پروژه کوتاه و زودبازده و محرومیتزدایی که ما کار کردیم اگر مشارکت کمک خیرین نبوده و امکانات سپاه به کمکمان نیامده مطمئن باشید که پروژه روی زمین میمانده، مطمئن باشید. نه تنها سودی ندارد که برآوردمان از سال ۹۶ این بوده که نزدیک به ۲۲ درصد بودجه و هزینهها را مردم و خیرین فقط کمک نقدی کردند به پروژههای ما، دولت ۲۶ درصد پول را داد. مثلا ما خانهای را با مبلغ متری ۸۰۰ هزار تومان ساختیم و این را استانداری تصویب کرده و تنها ۲۶ درصد این پول هزینه شده در پروژههای ما و بقیه آن را همه را از این طرف آن طرف تامین کردیم. خیرین و... منابع دولتی ۲۶ درصد و ۲۲ درصد مردمی و بقیه را از ظرفیتهای خودمان استفاده کردیم.
یعنی از تولید محصول و این کارها که تبدیل به اعتبار کنید؟
نه تولیدات نه، ما قرارگاهی داریم محرومیتزدایی و موسسات خیرینی در استانها راهاندازی کردیم که از آنها کمک میگیریم شبکهای که گفتم نیروی انسانی کمکمان میکند یک ریال نه به دولت است نه جای دیگر و مثلا حقوق من زهرایی را سپاه میدهد اما دارم جای دیگری برای مردم خدمت میکنم اینها را به ریال تبدیل کنید ببینید چطور میشود. یا گروه جهادی که در کل مراحل کار میکنند مثلا در کرمانشاه ۲۰۳ گروه اعزام کردیم و رفتند و نزدیک به ۳۰۰ پروژه را مرمت و تکمیل و تعمیر کردند، ما مگر چقدر هزینه کردیم برایشان؟! حتی گفتن رقم هم خجالتآور است، بیشتر آن را خیرین کمک کردند یکی غذا داد آموزش پرورش جا داد و... اینهایی را که ما در پروژهها به خدمت میگیریم باعث میشود قیمت تمام شده را پایین آوریم.
برخی میگویند آنهایی که میروند اردوهای جهادی حقوق دریافت میکنند؟ مردم به آنها به چشم خادمی که وظیفهاش را که در ازای حقوق انجام میدهد گاهی نگاه میکنند؟ این را برای افکار عمومی باز میکنید؟
این برداشت هم در عزیزانی است که ما برایشان خدمت میکنیم و یک وقتی شخص ثالثی است که از دور نگاه میکند و من به او حق هم میدهم و میگوید پول میگیرند، اما این حرف را متاسفانه آنهایی که بچههای ما رفتند و برایشان کار میکنند نیز میزنند و میگویند که جهادگران محرومیتزدا کار کنند و دندشان نرم بروند و کارشان را کنند، پول گرفتند که کار کنند! اما باید این را شفاف کنیم برای افکار عمومی، واقعیت این است که برای هر نفری که در گروه میرود ایاب و ذهاب و غذا و جای خواب و... دارد، سپاه روزانه ۱۰ هزار تومان هزینه میکند تازه ده هزار تومانی که مصوب شده و در اجرا وقتی به تخصیص میرسد مثلا برای امسال میشود ۳۶ درصد یعنی نفری ۳۶۰۰ تومان! من این مبلغ نفری را میدهم هر کس توانست انجام دهد. در سال نزدیک ۸۰۰ هزار نفر در سال اردوهای جهادی محرومیتزدایی میروند و هر نفر ده روز شما این تعداد رابا نفری ۳۶۰۰ ببرید در منطقه محروم ببینیم میتوانید، آن بودجه تقریبا شوخی است با اعتبار همیشه هم میگوییم اینطور نمیشود و اعتبار بدهید اما خب نمیشود.
خب چرا اغلب مردم باور نمیکنند؟
اما باور پذیری مردم هم کم شده از بس ما مسئولین آمار غلط دادیم و دروغ گفتیم باورشان نمیشود، نمیگویم فقط ما مسئولان بسیج این کار را کردیم، ببینید مثلا وقتی مردم میبینند یکی اختلاس میکنند و مدیری حقوق نجومی میگیرد و آقای تخلفی کرد و جای دیگری مسئول شد و... مردم میگویند اینها همه از یک قماش هستند و همه را با یک چوب میرانند. از طرفی هم ما خیلی دنبال این نیستیم که خودمان را به کسی اثبات کنیم. اساسا گزارشی بدهیم بابت اینکه به ما صلهای داده باشد بسیج دنبال اثبات نیست و بسیج دنبال این است که کارش را درست انجام بدهد و حل کند ماجرا را. میگویند قانونی هست که معتقد است باید هشتاد درصد امور را بسپاریم به گذر زمان تا حل شود. ما گروههای جهادی داریم که تشکلشان نه به لحاظ ساختاری که نه اما از لحاظ مدیریتی از اداره کل بیشتر است مثلا گروه جهادی داریم که یک و نیم میلیارد از خیرین جمع میکند، کدام اداره کل شما میتواند این را بیاورد؟ اصلا من گروه برایم قابل احترام است از این باب که با این توانایی کار میکند، میگویم همین که منت میگذارید و میگویید که آدرس رفتنت را اینکه کجا بروی و خدمت کنی و از من میگیرید من از شما ممنونم.
بحثی هست در جامعه که میگویند حتما شما هم شنیدهاید استفاده از رانت، عدهای انسان که رانت دارند و در همه حوزهها هم تقریبا وجود دارد، در بسیج سازندگی چقدر این موضوع هست منه نوعی آدم معمولی چقدر اگر وارد دستگاه شما در شهرستان و استانی شوم میتوانم خدمات بگیرم.
چون ما سطح کار حمایت تحصیلاتی و مالی ما کم است و به هر نفر هم یکبار میدهیم کسی طمع نمیکند. مثلا سقف وام ما ۳۰ میلیون تومان است و به هر نفر هم یکبار میدهیم نه ده بار و به همین خاطر رانت خواران خیلی طمع نمیکنند بیایند.
تبصره ندارید با دستور رئیس مثلا مبلغ وام چند برابر شود؟
نه اصلا... رئیسی نداریم، یک ضابطهای داریم با بانک عامل کارها را پیش میبریم. بر این اساس در عرصه حرکت میکنیم و قطبهایی که من گفتم در هر استانی صنایع تبدیلی و بستهبندی است آتش به اختیار کسی است که در کف ماست و من اصلا تصمیم نمیگیریم که نامه بنویسم به فلانی... نه نامه داریم و نه تماس تلفنی مراجعه از کف به کف است و ما هیچ مراجعه از بالا نداریم مراجعه از کف به کف است.
یعنی میآید در حوزه و ناحیه مسئول سازندگی که آدمها را به اسم کوچیک میشناسد و نمیتواند مراجعه کند و چیز غیری بخواهد و مثلا وام بگیرد و ماشین بخرد برای خودش، اصلا اینطوری نیست. سهمیه دادیم که اعتبار ناحیه در سال فلان قدر تسهیلات از ۵ میلیون تا ۳۰ میلیون است و آدمی که در ناحیه به او مراجعه میکنند همه سابقه مراجعه کننده را دارد و حتی فامیلهایش را هم میشناسد. مثلا کسی که میگوید میخواهد برود در ناحیه و تولید قارچ کندف مسئول ما این آدم را پدر و مادر و کار و دارایی اش را میشناسد و مثلا اگر کسی میگوید میخواهم بروم آبزیان میگوید تو که استخر نداری؟! و با این پول نمیتونی استخر بزنی! یعنی راستی آزمایی در کف کف انجام میشود. شاید درصدی هم برود در فامیلی و به پسر خاله اش هم یک وامی بدهد. در روستاها و شهرهای کوچیک زیاد است و من گزارش دارم میگویم شاید یک درصد کسی خطا کرده باشد اما خطا فردی است سیستمی نیست. سیستم خطا ندارد و ولی فرد امکان خطا دارد.
گفتگو: قاسم غفوری - مائده شیرپور