شنبه: صبح که از خواب بیدار شدم همسرم آب پرتقال تازه گرفته بود. آورد توی رختخواب و من موبایلم را روشن کردم تا با سینی و لیوان آب پرتقال، عکس سلفی بگیرم.
گذاشتم توی اینستاگرم و زیرش نوشتم: من و آب پرتقال مرحمتی حاج خانم همین الان یهویی!
یکشنبه: عمه جان یکی از بزرگان مملکت فوت شده و من طبق وظیفه رفتم بیمارستان و چند عکس سلفی گرفتم. کیفیت عکسها خیلی خوب نشده ولی به هر حال از هیچی بهتر است. متاسفانه تا رسیدم جنازه را برده بودند و نتوانستم عکس سلفی بگیرم اما به رئیس دفترم سپردهام که روز خاکسپاری را یادآوری کند تا با تابوت ایشان عکس سلفی بگیرم.
دوشنبه: امروز در یکی از شهرهای کشور نامیبیا، زلزله آمد و دو کشته و شش مصدوم به جا گذاشت. برای وزیر بهداشت نامیبیا یک پیام تسلیت فرستادم و عکس سلفی که در جریان کنفرانس سران بهداشتی آسیا و آفریقا با ایشان داشتم در صفحه فیسبوکم گذاشتم که همچنان دارد لایک میخورد.
فقط از کامنت "تو سیاه سوخته کی بودی عزیزم" اصلا خوشم نیامد. کامنتگذار را بلاک کردم.
سهشنبه: از این طرف و آن طرف شنیدهام که قرار است از کابینه جدید حذف بشوم. به آقای رئیس زنگ زدم و گفتم من که میمیرم برات عکس سلفی میگیرم برات بذارم برم؟!
ظاهرا خیلی از طنز نجیب بنده خوشش نیامد.گوشی تلفن را قطع کرد.
چهارشنبه: مثل اینکه قضیه ترمیم کابینه خیلی جدی است و شوخی شوخی دارند ما را حذف میکنند. زنگ زدم به آقای فلانی که به آقای فلانی تاکید کند که سفارش ما را به آقای فلانی بکنند.
پنجشنبه: ظاهرا باید آخرین عکسهای سلفی را هم بگیرم. انگار رفتنی شدم. ایمردهشور این مسئولیت را ببرد که آدم تا میآید چهارتا عکس سلفی بگیرد دوران مسئولیتش تمام میشود.
جمعه: یک عکس سلفی گرفتهام با برگه استعفانامهام که به زودی در صفحه اینستاگرامم از آن رونمایی میکنم.
متن آن هم ساده است. من و استعفام همین الان یهویی!