لبنان طی روزهای اخیر با بحران بزرگی به نام پس لرزههای انفجار خونین بندر بیروت با صدها کشته و زخمی و میلیاردها دلار خسارت مواجه است. بحران مذکور در حالی نیازمند وحدت و یکپارچگی درونی لبنان وحمایتهای بینالمللی برای خروج از بحران است که زنجیرهای از تحولات مغایر با این اصول در جریان است. نخست آنکه از زمان انتشار خبر انفجار بیروت رسانههای سعودی به متهم سازی حزب ا... پرداختهاند. این ادعا در حالی است که بندر بیروت در حوزه حزب ا... نبوده و چنانکه سیدحسن نصر ا... تاکید کرد برای حزب ا... بندر حیفا رژیم صهیونیستی از بندر بیروت آشنارتر است چرا که ماموریت آن امنیت لبنان و مقابله با تهدیدات این رژیم است. دوم آنکه مکرون رئیس جمهور فرانسه به لبنان سفر کرده و نسخهای مداخله جویانه را تجویز و لبنان را تهدید کرد که اگر اصلاحات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مورد نظر فرانسه را اجرا نکند یک ماه دیگر باز خواهد گشت و آنها را مجازات میکند. سوم آنکه به بهانه عدم مناسب بودن شرایط کشور تعدادی از نمایندگان پارلمان در کنار وزرایی همچون وزیر اطلاع رسانی استعفاء دادند که البته استعفاء اخیر وزیر خارجه لبنان را نیز باید به آن افزود. همزمان افرادی همچون سعد حریری رئیس المستقبل و یا همراهانش در جریان ۱۴ مارس سرنگونی دولت «حسان دیاب» نخست وزیر لبنان را خواستار شدند. چهارم آنکه عدهای از طرفداران جریان ۱۴ مارس با نیروهای امنیتی درگیر و به وزارت خانهها حمله کردهاند. وزیر اقتصاد لبنان اعلام کرده هدف از این اقدام نابودسازی اسناد و مدارک فساد آنانی بوده که در بندر بیروت نقش داشته اند.
حال این سوال مطرح است که هدف از این تحرکات چیست و چه اهدافی را دنبال میکنند؟ در پاسخ به این پرسش چند نکته قابل توجه است. اولا تمام شواهد نشان میدهد که انبار نیترات منفجر شده در زمان نخست وزیر سعد حریری و حاکمیت جریان ۱۴ مارس غرب گرا بر لبنان ایجاد شده و مدیریت گمرک و بندر نیز با این جریان است. دولت «حسان دیاب» چند ماهی بیشتر نیز که تشکیل شده لذا تمام مسئولیت انفجار برعهده جریان غرب گرای ۱۴ مارس است. براین اساس میتوان گفت که از اهداف بلواسازیها داخلی و خارجی پس از انفجار انحراف مسیر تحقیقات درباره انفجار مذکور و حتی مختومه سازی آن است. حلقه تکمیلی این طرح، بینالمللی کردن تحقیقات است. روندی که در سال ۲۰۰۵ پس از ترور حریری ایجاد شد و مسیر پرونده کاملا منحرف و زمینه ساز فتنههای بسیار علیه لبنان شد.
ثانیا در حوزه اقتصادی در حالی جریان غربگرای ۱۴ مارس نابودی درونی اقتصاد لبنان را رقم زدند که ائتلاف عربستانی و فرانسوی ماموریت سلطه بر اقتصاد لبنان را در پیش گرفته که مشروط سازی کمکهای صندوق بینالمللی پول و نشستهای پاریس به لبنان به اجرای اصلاحات اقتصادی از جمله همراهی با تحریمها علیه سوریه (سزار) و ایران از جمله این مطالبات بوده است. ویرانههای بیروت و آشوبهای پس از آنها بهانهای برای تحمیل این زیاده خواهیها به لبنان شده است که عملا استقلال اقتصادی آن را نابود خواهد کرد.
ثالثا در حوزه سیاسی نیز ائتلاف سعودی ـ فرانسوی به دنبال بازگرداندن جریان غربگرای ۱۴ مارس و حتی نخست وزیری دوباره سعد حریری است تا سیسات استثمار لبنان اجرایی شود. خشم فرانسه از دولت کنونی لبنان زمانی قوت میگیرد که محافل رسانهای اعلام کردند در پاسخبه خواستههای لودرپان وزیر خارجه فرانسه،«حسان دیاب» نخست وزیر لبنان گفته بود که ما تحت سلطه فرانسه نیستیم که به ما حکم کنید و من سعد حریری نیستیم که مطیع فرانسه باشد. رابعا آنکه در حوزه امنیتی توافقاتی میان جریان غربگرای چهارده مارس با کشورهای غربی از جمله فرانسه صورت گرفته است که کاربرد نیروهای حافظ صلح سازمان ملل (یونیفل) تغییر کرده و بر عامل خلع سلاح حزب ا... مبدل شود. کلید واژه این طرح نیز «واژه بی طرفی لبنان» است تعریف بی طرفی یعنی اینکه لبنان دیگر در برابر تجاوزات رژیم صهیونیستی مقاومت نکند، در سوریه علیه تروریسم مبارزه نکند و با جبهه مقاومت همکاری نداشته باشد و در مجموع به کشور خنثی و مطیع مبدل شود که هیچ استقلال امنیتی ندارد.
در جمع بندی نهایی میتوان گفت لبنان امروز قربانی رفتارهای جریانهای غربگراست که وابسته بودن به غرب را به استقلال کشورشان ترجیح میدهند و شعار خروج از سوریه و دوری از مقاومت را سر میدهند.
نویسنده: قاسم غفوری