نمیدانم تا حالا چقدر به کلمه هایی مثل شک و تردید ویا دو دلی برخورد کردهاید. به ظاهر کلماتی هستند ساده، ولی در معنا وتجربه کلماتی سنگین وثقیل اند. شاید که انسانها در طی روز بارها وبارها با این کلمات در ذهن وفکر خود دست وپنجره نرم میکنند. از تصمیم گیریهای کوچک وبزرگ، تصمیم برای رفتن یا نرفتن، بودن یا نبودن، پوشیدن ویا نپوشیدن و... بی نهایت افعالی که در تردیدهای ما نقش اصلی رو بازی میکنند وبارها وبارها در ذهنمان به اشکال متفاوتی صرف میشود. بعنوان مثال زمانی که متوجه شدم دخترعزیزم دچار بیماری صعب العلاجی شده ، با گزینههای مختلف از طرف پزشکان برای درمان او مواجه شدیم ومن بعنوان مادر آنجا بود که متوجه دودلی و تردید آنهم از نوع تجربه ام شدم. حال آنکه کافی بود فقط کمی صبر و تحمل میداشتم ویا دکتر او نه بهاندازه علم خودش بلکه به اندازه فهم ودانش ما دقیقتر بهما از آثار عملی که قرار بود بر روی او انجام بدهند آگاه میکرد وحال که مدتی است از این جریان میگذرد بازتاب درمانهای آن زمان حال برما معلوم شده ومن به نوبه خودم دائما در شک و دودلی بسر میبرم واین مسئله همیشه مثل خوره بر جان من افتاده که آیا ما راه درست رفتیم وآیا نیاز بود تحقیق بیشتری کنیم آیا بهترین را انتخاب کردیم؟ واز آن به بعد است که به همه مسایل به چشم تردید نگاه مینگرم و سعی میکنم (با تاکید) سعی میکنم که همیشه دقیقتر تصمیم نهایی را بگیرم. وقتی شما برای تصمیم گیری در امر مهمی دچار تردید میشوید، عاقلانه ترین راه این است که نزد مشاور امین بروید واین حرکت نشان دهنده ضعف توان و نبود قاطعیت در وجود شماست واین شکها و تردیدها تمامی ندارند وبی هیچ مرز زمانی ومکانی از کودکی تا پای گور با ما هستند. بعنوان مثال در نظر بگیرید که برای گذراندن ایام تعطیلات تصمیم به رفتن مسافرت به همراه خانواده را دارید وقتی با همسرتان وارد شور و مشورت میشوید که کدام شهر را انتخاب کنید میبینید که علیرغم میل واراده شما برای رفتن به سمت شمال کشور او مایل به رفتن به سمت اقوامش در جنوب کشور را دارد. پس از کلی بحث وگفتگو بالاخره این شما هستید که پیروز میدان میشوید وبالاخره روز موعود برای حرکت فرا میرسد.از همان بدو حرکت ودر همان شهر مبدا با جریمه خودرو بدلیل تخلف روبرو میشوید چند ساعت بعد این لاستیک ماشین است که با پنچر شدن کلید این افکار را در مغز شما روشن میکند. هنوز در فکر این هستید که وای اگر از سمت همسرتان دچار مواخذه این که این تو بودی که این سفر را رقم زدی وما با تصمیم تو بود که راهی این جاده شدیم که بهناگاه تصادفی سنگین نیز به آن افزوده میشود که خسارت مادی به همراه دارد. در عوض گذراندن سفری خوب وخوش درگیر بیمارستان وبیمه نیروی انتظامی و... میشوید حاصل این سفر فقط ندامت و پشیمانی است آنهم فقط برای شما که خودرا مسبب این اتفاقات میدانید وحتی اگر سالها از آن اتفاق گذشته باشد ولی همیشه به یاد دارید وآه از نهادتان بر می آید که چه بی موقع دهان گشودید وخود را مقصر اصلی میدانید واینکه دایم با خود میگویید ایکاش به حرف همسرم گوش داده بودم وبه سمت جنوب رفته بودیم. نکند او هم در دل، من را مقصر و مسبب این همه اتفاق میداند هزاران افسوس و آیا که بمانند فیلم از برابر دیدگان شما میگذردوهرچه وسعت این اتفاقها وسیعتر تردیدهای شما بیشتر. کاش قبل از هر اقدام وتصمیم گیری ، وقت وحوصله بیشتری میگذاشتید تا پشیمانی در آن به مراتب کمتر باشد. فاطمه کیانی