بخش دوم گفت وگوی ما مباحث انقلابی و چرایی نقصان در حوزههای مختلف سیاسی است که البته به دلیل ماهیت چالشی مصاحبه گریزی به اتفاقات دوران خدمت ابوالفضل ظهرهوند در ایتالیا میزند، اما افشاگریهای این سفیر سابق ایران در ایتالیا درباره مافیا در کشورهای اروپایی به قدری جذاب و روشنگر بود که بخش زیادی از مصاحبه بر پایه آن بنا شد، در کنار آن درگیری متکی وزیر خارجه اسبق کشور با محمود احمدینژاد رئیس جمهور وقت را برایمان تعریف کرد و گفت که چطور او تلاش میکرد که او را از سفارت ایتالیا عزل کند. البته این را هم گفت که مافیایی در سفارتهای اروپایی وجود دارد که سفیر را نادیده میگیرد، برای همین به این کشورها معمولا افرادی حرف گوش کن و بلهقربان گو را اعزام میکنند. برای در جریان قرار گرفتن ماجرا از زبان طرف دیگر، با متکی هم نامهنگاری کردیم اما امکان گفت وگو فراهم نشد. با این پیشفرض بخوانید قسمت دوم مصاحبه مان را.
در بخش قبل گفتید که تعریف ساختار جدید زمانبر نیست اما نیازمند یک برنامهریزی هستیم قبول دارید که یکباره نمیتوان تغییر ساختار داد؟
ما نیازمند بازگشت به پارادایم هستیم و اینکار را یکباره باید انجام داد.
یعنی بازنگری در ساختار ؟
ببینید، شما دارای یک زیستار هستید. این زیستار یک متغیر اصلی دارد به نام ولایت حضرت حق. این پارادایم یک متغیر اصلی دیگر هم دارد به نام اخراج از ولایت حق یا همان سکولاریسم.
شما وقتی با و بیخدا عمل میکنید، حلال و حرامت تغییر میکند. به عنوان مثال بگویم زیستار گوزنها با زیستار گرگها فرق میکند. تهدیدی را که گرگها احساس میکنند برای گوزنها عین فرصت است و فرصتی که برای گرگها وجود دارد، عین تهدید برای گوزنهاست. نوع غذا و بود و باش اینها متفاوت است. زیستار ماهیها با زیستار پرندگان متفاوت است. من میگویم وقتی میخواهید معادلهای را حل کنید دستگاه معادلاتی میخواهید. شما زیرساختی به نام لیبرالیسم و سکولاریسم را پذیرفتید بعد میخواهید از امام حسین(ع) و شهادت بگویید اینها پارادوکس است. به همین خاطر است میبینید که به رغم ادعاهای زیاد درباره کار فرهنگی، جامعه سکولارتر میشود و بیاعتنایی به حجاب بیشتر میشود. چون معلوم نیست نقش حجاب در تابع امنیت ملی کجاست؟ من میگویم هیچی. در دوران انقلاب پیشران ما بچههایی بودند که تکلیفگرا بودند خودشان را نمیدیدند. ۸ سال دفاعمقدس برای ما یک سرمایه جاودان است. میخواهم بگویم این ۸ سال مقاومت را در موزه نبریم. شهدای و جانبازان ما هنوز که هنوز است پیشران هستند. اینها صرفاً یک شعار نیست میخواهم بگویم اینها واقعیت و عینیت دارد.
چگونه میتوان این را عملیاتی کرد؟
شما گوشت را بده دست گربه تکهتکهاش میکند اما بدهی دست کسی که امانتدار باشد به آن دست نمیزند. حکومت دست کسانی افتاده که میگوید حقم است که میگیرم، سهم من است یا ژنم خوب است. تو که میگویی ژنم خوب است آیا تو شخصاً این را به دست آوردی؟!
شما اگر بخواهی ۴ تا گوسفند جایی پرورش دهی میآیند آنجا را خراب میکنند و میگویند صدها مجوز میخواهد، اما همین ژن برتر یک مشارکت پشت سرش بوده یک دولت پشتش بوده آقا را برده آفریقای جنوبی وصلش کرده حالا میگوید حقم است! البته او مقصر نیست؛ رویکرد این است. زمانی شما کرامت را در سایه علی(ع) میبینی یا در سایه تفکرات نیچه. وقتی نیچه میگوید انسان گرگ انسان است و میگوید انسان موجودی است به ذات شرور. خب وقتی شرارت را ترویج میکنید نوعی داروینیسم اجتماعی است. هر کسی خوشگلتر است هرکسی گردنکلفتتر و هر که آقازادهتر است پیش میرود. حال بگویید شما آقازادهها در زمان انقلاب پدرانتان کجا بودند و مشغول چه کاری بودند؟!
آیا جایگزین و الگویی برای اصلاح ساختار داریم؟
ما ذیل سایه ولایت هستیم. دریایی از نخبگان داریم که اتفاقا از همه آقازادهها خوشتیپتر و از خود گذشتهترند. از خود گذشتهاند که در دانشگاه صنعتی شریف تحصیل کرده و زحمت کشیده و اکنون با ۷۰۰ هزار تومان حقوق کار میکنند. نخبهای که زحمت میکشد این نخبه را باید بگذاری پیشران. اما این طور نیست و اکنون شبکهای از قدرت وجود دارد. آنها نوعی آریستوکراسی قدرت را شکل دادهاند.
این است که دورنما را سیاه میکند و جوان را به سمتی میبرد که میگوید میخواهم از کشور بروم. عدهای هم میگویند زودتر بروید که ما از دست شما خلاص شویم و فضا باز شود. این در حالی است که این مردم هستند که باید مطالبهگر باشند. مالکان این نظام ملت هستند. معتقدم نوع توزیع قدرت مشکل دارد. نوع نگاه به فرصت مشکل دارد. آقایان میگویند ما ۲۰۰ میلیارد ثروت میخواهیم که اشتغالزایی کنیم بعد میروید با توتال قرارداد میبندید! مگر صدها میلیارد دلار به کشور نیامده است اما تبدیل شده است به کارکردی ناکارآمد. میخواهند مثلا اصل ۴۴ را اجرایی کنند میآیند کارخانه صدها میلیاردی را ۲۰ میلیارد آن هم از دم قسط میفروشند!
توتال برای کنترل آمده است، اصلا مهم این نیست که توتال ۱۲ میلیارد میبرد اینکه قراردادهای ما مشارکتی یا امتیازی است هم اولویت نیست. بحث کنترل مهم است و البته بحث این است که «ما میتوانیم» را نابود میکنیم.
یعنی این کار هویت ملی را گرفته و با فضای تحقیر و اینکه ایرانی هیچ کاری نمیتواند انجام دهد سلطهپذیری را در میان مردم ایجاد میکند؟
بله. حضرت آقا یک نکته بسیار مهم دارند که نقش هویت در شکلدهی به تابع امنیت ملی و منافع ملی و نقش هویت در شکلدهی به رفاه و البته نقش هویت در شکلدهی به ارتقای جیدیپی و همچنین نقش آن در ارتقای جایگاه بینالمللی و تقویت امنیت ملی و حفظ وحدت ملی و سرزمینی است. الان هویت ما یک هویت انقلابی است. این هویت انقلابی ما هم ظرفیتهای دینی ما را و هم ظرفیتهای تاریخی ما را شامل میشود. در ظرفیت تاریخی ما ۹ هزار سال سابقه وجود دارد. زرتشتیها، عاشوریها، ارامنه، یهودیان و اقوام مختلف هستند اهلسنت و شیعه هستند. همه اینها میتوانند انقلابی باشند.
نوع نگاه به انقلاب و به ولایت را باید تغییر دهیم. وقتی ما از ولایت میگوییم نگاه و منظورمان ولایت حضرت حق است که با همه نسبت یکسان دارد. همانقدر از رگ گردن به یهودی نزدیکی دارد که به مسیحی یا سنی و به شیعه و در نهایت به همگان نزدیک است. پس ولایت فقیه هم همین نسبت را دارد. اصلا اینکه به ولایت فقیه نگاه مذهبی کنیم اقدامی اشتباه است. اینکه بگوییم شیعیان به ولایت فقیه نزدیکترند یک امر اشتباه است چراکه ولایت فقیه یک امر جهانی است. در واقع ما از ولایت فقیه باید به کارآمدی دین برسیم نه از کارآمدی دین به ولایت فقیه. اینکه ولایت فقیه را محصور میکنیم امری کاملا اشتباه است. حسین بنعلی(ع) وقتی ولایت دارد بر همه ولایت دارد چه مسلمان و چه غیرمسلمان. ولایت فقیه بر همگان ولایت دارد حتی بر بوداییها. به هر حال فرد یا ذیل ولایت شیطان است یا ذیل ولایت حق. این در واقع آن نخ تسبیح اجتماع است اصلا اجتماع در سایه ولایت اتفاق میافتد. ما این امور را کنار گذاشتهایم و از آنها بهره نمیگیریم.
چطور میتوانیم این موضوعات را تبیین کنیم؟
ما باید به سراغ پیشرانها برویم. به دنبال آنهایی که انقلابی ترهستند. مسلماً کسانی که انقلابی هستند و آنهایی که آموزههای اهلبیت(ع) را دارند میتوانند پیشران باشند، دیگران هم در کنار چنین پیشرانی میتوانند حرکت کنند. در این میان نقش سپاه و بسیج بسیار باید پررنگ شود. سپاه و بسیج این نیست که فقط در مرزها بجنگند یا در سوریه شهید بدهد بعد هم عدهای به آن بگویند دولت تفنگدار. من میخواهم بگویم مشکل رویکرد است این رویکرد اگر حل نشود به همین کجراهه ادامه میدهیم و سرگشتگی در محیط ملی خود ایجاد میکنیم که حاصلش میشود اینکه بیایند بگویند لعنت بر دولت دهم لعنت بر دولت یازدهم و... .
دولتها یک فرآیند هستند دولت آقای موسوی یک تجربه بود، دولت هاشمی و خاتمی هم هر کدام تجربهای بود دوره احمدینژاد و دوره کنونی آقای روحانی هم یک تجربه است. در سیر این مسیر ما باید میرسیدیم به پارادایم تفکر قرآنی نه آنکه وضعیت چنین برآشفته باشد.
امروز ناکارآمدی در دولت یازدهم به خاطر همین است، من به عنوان یک دیپلمات حرفهای و فردی ملی میگویم. حقیقت آن است که وقتی چالشی ایجاد شود دیگر نمیپرسند که چپ است یا راست اینکه برجام امروز نارکارآمد شده خسارت آن برای همه کشور است من فردی هستم که کشورم را آرمانم، انقلابم و هویتم را دوست دارم. من میخواهم بگویم این نوع سیاستگذاری کنونی اشتباه است. آنها دارند ما را درگیر قراردادهای بینالمللی میکنند که نتوانیم از آن خارج شویم. هر چه این درگیری بیشتر شود ملاحظات را بالا میبرند، افزایش ملاحظهکاری یعنی ناکارآمدی انقلاب و گسست از انقلاب. این یعنی حرکت بین تب و مرگ، حرکت بین دفع افسد به فاسد و این استراتژی بوده که در حاکمیت صورت گرفته و ما همواره بین بد و بدتر حرکت کردهایم. چرا بین خوب و بد نباید تصمیم بگیریم؟
چون خارج از پارادایم انقلابی هستیم و نمیتوانیم تجربیات خود را تئوریزه کنیم. چون وقتی تفکرات انقلابی را میبریم در پارادایم لیبرال آنجا دیگر مرشایمر و یا استدلر یا آقای X یا Y دیگر جواب نمیدهد. اشکال ما این است که اکنون بدنه روشنفکری ما یا قشر دانشگاهی ما وقتی میخواهند تفکر کنند باید در پارادایم لیبرال تفکر کنند. ببینند نئولیبرالیسم یا هنجارهای بینالملل چه میگویند.
اینها هنجارها و اندیشههای برخاسته از اندیشههای کلیسایی است چطور میخواهیم در تفکر سخن از امام حسین(ع) و تفکر حسینی بزنیم. در پاردایم است که شما میتوانی تئوریزه کنی و در این شرایط است که شما مجبورید به پوس اندازی. پیشانیت جای مهر دارد انقلابی هم هستی اما مجبوری ببینی نوکینزها چگونه مشکلات اقتصادی را حل میکنند و بعد میروید در پارادایم آن طرف.
منظورتان از مصلحتاندیشی درباره دولت از مثالهایی که میزند درباره صلح امام حسن(ع) است؟
بله؛ امام حسن(ع) اصلا مصلحتکار نبودند. امام حسن اگر مصلحتی را در نظر گرفت مصلحت امت بود نه مثل این آقایان مصلحت فردی. مصالح امت را دید آن هم ذیل سایه رویکردهای ولایت، این مهم است. آقای روحانی اعلام میکند که امروز روز وحدت است خب هر روز روز وحدت است. اما محور وحدت شما نیستید دولت نیست. دولت دوازدهم نیست، محور وحدت علی(ع) است. محور وحدت مقام معظم رهبری است. چراکه هیچ ذرهای محافظهکاری برای خود ندارد.
در دیدن مصالح امت شاید زمانی لازم باشد مذاکره هم بشود. اما زمانی شما این را از زاویه محافظهکاری موقعیت خود میبینی و میگویی من باید مذاکره کنم چون میگویی امروز باید برویم به سمت ۱۴۰۰؛ در ۱۴۰۰ باید جریان لیبرال رشد بیشتری داشته باشد و احزاب منحله دوباره بازگردند. خب این میشود محافظهکاری میشود تحجر. اما برای ما آنچه مهم است مصالح ملت و امت است. این را امام میتواند ببیند و امام پیشران است. امام از خود گذشته و آماده شهادت است اما عدهای اینجا ثروت میلیاردی دارند و معتقدند که باید ثروت را حفظ کنند.
یعنی میگویید سرمایهدارها به فکر منفعت خودشانند و تاثیرگذار روی روند سیاسی ما؟
ببینید، جریان سرمایهداری در داخل و خارج با هم یکسان است و با هم هیچ تفاوتی ندارند چه آقای بیلگیتس باشد چه یک سرمایهدار ایرانی، جهانبینی آنان یکی است.
چون ذات ثروت یک نوع محافظهکاری را میطلبد. برای کسی که فقط کولهپشتی دارد و میرود سوریه و یا آن جانبازی که آن گوشه نشسته و فرش زیر پایش یک زیلو است که چیزی ندارد که بخواهد محافظهکاری داشته باشد.
یک جان دارد و میخواهد آن را در راه خدا بدهد. برای همین است که وقتی امام میگوید درخت بکارید میرود، ووقتی هم میگوید تونل بزنید میزند، ما باید این را به صورت یک پارادایمی ببینیم .ما اکنون ساختار انقلابی را میخواهیم. ما مدیریت انقلابی میخواهیم به عنوان پیشران که ثروتها و سرمایهها را توزیع کند.
امروز نیاز داریم اقامه قسط و عدل اتفاق افتد. در جامعهای که قسط و عدل در آن نباشد نسبتی با ولایت ندارد. ولایت بدون قسط و عدل معنا ندارد. ولایت آمده برای اقامه عدالت که همه اقوام از کرد و لر و بلوچ گرفته تا شیعه و سنی و منطقه و کل جهان از آن برخوردار شوند این را باید برای مردم جهان توضیح داد.
اما برویم سر اتفاقی که برای خودتان افتاد، آن زمان که سفیر ایران در ایتالیا بودید واقعا آقای متکی و آقای احمدینژاد بر سر عزل شما بحث کردند؟
بگذارید از ابتدا بگویم، یکی از موضوعاتی که برای کارآمدسازی دستگاه سیاست خارجی میتواند کمککننده باشد بررسی کارشناسانه و دقیق اتفاق است و نوع برخوردی که آقای متکی با سفارت کرد. از بدو انتصاب من تا موقعی که سفیر بودم تلاشهای بسیاری برای اخلال در کار من و ماموریت من ایجاد شد. یعنی قائل به این نبود که من در آنجا رفتم و موضوعی به عنوان ناهماهنگی دارم.
البته من قبول میکنم ناهماهنگی را به عنوان نوع رویکردی که من به عنوان دیپلمات حرفهای و انقلابی داشتم با رویکردی که ایشان از آن نمایندگی میکرد، یعنی یک رویکرد فرمالیستیشکلی در سیاست خارجی.
ماجرا از این قرار است که در واقع از نظر متکی قرار نبود در رویکرد سیاست خارجی به خصوص در ایتالیا منشا توسعه به خصوص توسعه اقتصادی کشور باشد. قرار نبوده در آن رویکرد جمهوری اسلامی بتواند مشکلات و مسائل داخلی خودش را حل کند. سفارت ایتالیا همواره شکلی و پروتکلی تعریف شده است که میبایستی در آن سفیر آهسته برود و آهسته بیاید و در واقع همان روابط سنتی که وجود دارد حفظ شود، بر این اساس که برخیها برای ماه عسل بچههایشان را بفرستند اروپا و سفارت به اینها سرویس بدهد و یا برخیها بچههایشان میخواهند برای کارهای اقتصادی بفرستند باید سفارت سرویس بدهد و ورودی به مسائل اقتصادی و تجاری نداشته باشد و هماهنگی را بین ارگانهای دیگری که در آنجا نمایندگی داشته باشند ایجاد کند و کاری به مسائل دیگر نداشته باشد.
در واقع میخواستند سفیر در اینکه هر کسی آنجا کار خودش را انجام دهد دخالتی نداشته باشد برای مثال سفیر نباید به اینکه وزارت نفت در این کشور چه کارهایی میکند دخالت کند. فقط ما اینجا سرویس بدهیم و سفرهداری کنیم و تامین رضایت خاطر خانوادهها که به صورت سنتی رفت و آمد دارند، داشته باشیم.
یعنی به نوعی یک ماشین ارائهدهنده خدمات پاسپورتی؟
بله من این را صراحتا آنجا هم گفتم که سفیر مودب نظام هستم و برای خودم وظیفه بارکشی از دم فرودگاه تا هتل را به هیچ عنوان قبول ندارم، سفیری هستم و نمایندهای هستم برای کل نظام و حاکمیت به همان میزان که با قوه مجریه ارتباط دارم با دو قوه مرتبط هستم.
بنابراین برای رفت و آمدها افراد باید مشخص بشوند، بنابراین تنها سفیری بودم که قبل از حرکتم استراتژی کار را با معاونت اروپا امریکای وقت تنظیم کردم و مطابق استراتژی که تنظیم شده بود و برنامه عملی که به من داده شده بود رفتار کرده و در هنگام بازگشت همه را ارائه دادم. ولی آقای متکی نمیتوانست با چنین سفیری کار کند، چون ایتالیا در فرمالیستی خودش در حلقهای تعریف میشد، یعنی ایتالیا، انگلیس، آلمان و فرانسه و بلژیک (مقر اتحادیه اروپا) این پنج کشور همواره در اختیار جریان فکری خاص بوده و هست و کارهای ویژهای انجام میشود سفیر هم فرقی نداشت چه فرد اصولگرا باشد یا اصلاحطلب آنها ماموریت خاص دارند.
یعنی شما نمیتوانستید این اصل ثابت را که میگویید در آنجا وجود داشته رعایت کنید؟
بله، بنابراین بنده که رفتم این حلقه پاره شد چراکه برایم مهم بود که بدانم شرکت نفتی نیکو اینجا چه میکند و چه ارتباطی دارد؟ یا از زوریخ با شرکت نفتی اِنی ایتالیا و آقای اتکارو، در دفاتر آنها چه چیزی میگذرد که ما نباید بدانیم! هیاتهای نفتی به چه دلیلی میآیند و میروند و به چه دلیل در کارخانه فیات از طرف مدیریت سابق ایرانخودرو یک نفر را چهار سال میبرند آنجا و دفتر میزند و بدون اینکه حرکتی کند و کار خاصی هم نمیکنند و سفارت هم در جریان نیست. برای من مهم بود که ما روابطمان با خانم دانیلی چه هست در مساله فولاد و فولاد دارد چه میکند؟ چرا وقتی میتوانیم برویم از شرکتهای درجه یک ایتالیایی که بهترین واگن را دارد و با قیمت مناسب هم به ما میدهد محصولاتش را بخریم این کار را نمیکنیم و مثلا آقازاده فلان فرد باید برود این را با چینیها ببندد و اگر هم قرار است برای مشهد واگن بیاید و هیاتهایی را از مشهد من دعوت میکنم میبینیم که دلالهای اسپانیایی با آن جریاناتی که در ایران مخالف هستند تلاش میکنند که به صورت دست دوم واگنها را نه از ایتالیا بلکه از کشور ثالث یعنی از طریق اسپانیا ببرند به مشهد بفروشند! بنده این کثافتکاریها را بر نمیتابیدم و گردنکلفت هم ایستادم و به آنها هم گفتم که بنده برای چنین مراتبی نیامدم، آقای احمدینژاد به من گفت برو ببین در ایتالیا چه چیزی میگذرد؟! چرا تا امروز با اینکه ایتالیا مهد معماری خاص است نباید بتوانیم تکنولوژی ساختمان را به ایران بیاوریم که با ۵ و نیم ریشتر زلزله مردم بم زیر آوار بروند و چرا ما همواره باید در فقر باشیم در حالی که در ایتالیا بهترین منابع کشاورزی وجود دارد بالغ بر ۱۲ میلیارد دلار فقط صادرات پنیر دارند و خب اینها چه هست؟
یعنی مامور آقای احمدینژاد بودید؟
نه مامور دفاع از جمهوری اسلامی بودم. اما حرفم درباره مجموعه فسادی است که به خاطر این رویکرد اتفاق میافتد و از بنده انتظار داشتند سرویس بدهم و گفتم بنده برای سرویسدهی نیامدهام اینجا! حتی آقایی که از نمایندگان مجلس بود و پول گرفته بود و مجلس اعلام کرد سفر او به ایتالیا شخصی است با آقای کارگردانی آمد آنجا و انتظار داشتند که من به آنها و همراهانشان سرویس بدهم. از تهران سوال کردم و گفتند سفر شخصی بوده! با مجلس هم صحبت کردم که میگویند سفر شخصی است و آقا آمده و ما هم یک پذیرایی ناهار کردیم و وقتی میگوییم که سفر شما شخصی است و حق ندارم از بیتالمال برای شما هزینه کنم و تازه این خانمها و آقایان را چه کنم؟ و چطور در سفارت اسکان بدهم و شما هم که پول گرفتید و میخواهید فیلم انتخاباتی درست کنید برای دور بعد نمایندگی، چرا میخواهی از جیب ملت هزینه کنی؟! اینها بر میگردند و علیه من موضع میگیرند و بعد هیات میفرستند برای بازرسی که چرا سفیر سرویس نداده و بد برخورد کرده؟!
همین آقا در رسانهای که مربوط میشود به داماد خواهرش مطلبی مینویسد تحت عنوان «از تاسف تا تاثر برای سفیر ایتالیا!»
همه ماجرا با دیگران بود، خب این وسط نقش آقای متکی چه بود؟
یک نکتهای که باید از آقای متکی سوال کرد این است که به چه دلیل وقتی بنده گزارش میدهم که راجع به بانک انی و ۷/۳ پول ملت که بدون اطلاع سفارت دپو شده و بنده با زیرکی کشف میکنم باید توضیح دهد که چه شده که پول از بین میرود؟! من که هشدار آن را داده بودم چرا عمل نکردند؟! یا اگر عمل کردند دقیقا چکار کردند که پول از بین رفت؟!
این اتفاقات افتاده و من افتخار میکنم با نخستوزیر ایتالیا رفاقت پیدا کردم و من کسی بودم که در برنامه تلویزیونی شرکت میکردم و با عزت از نظام دفاع کردم و یک سال و نیم چوپ لای چرخم کردند و آخر من خودم گفتم میخواهم برگردم و با توافق آقای احمدینژاد برگشتم و رفتم جای دیگری. آیا این حق سفیر است که اینطور برخورد کنند؟
اما ما خواندیم که آقای متکی گفتند که احمدینژاد باید بین شما و او یکی را انتخاب کند؟
ماجرا از این قرار بود که متکی به خدمت آقای احمدینژاد رفت و گفت اگر سفیر ایتالیا را بر ندارید من استعفا میدهم و آقای احمدینژاد گفت ایشان رم میماند تو برو! اما او خودش را به مریضی زد و ماجرا را جمع کرد.
برای من باعث افتخار بود که وقتی در دفتر نخستوزیر ملاقات میکردم گفتند اخبار شما در مطبوعات ایتالیا هم پیچیده و گفتیم برای اولینبار جمهوری اسلامی ایران سفیر واقعی دارد که این اتفاقات در حال رخ دادن است.
آیا میدانید در تهران سفارت ایتالیا از من تقدیر کرد و همین آقای نهاوندیان لوح تقدیر شهروندی ایتالیا را به من دادند و گفتند تنها سفیری که حجم روابط را به ۸ میلیارد رساند من بودم، من فقط نخواستم به آدمهای بیربط سرویسی بدهم و گزارشاتی هم درباره آنجا نوشتم.
از گزارشاتتان بگویید چه اتفاقاتی را نوشتید و به چه کسی؟
نوشتم در سفارتخانه من اتفاقات فاجعهباری رخ داد که به خاطر وجود عناصری که اینها میفرستادند به آنجا، صورت گرفت. اینها مسائل بسیار زیادی است و خون به دل من کردند.
خانواده من آنجا محبوس بودند. همین الان ببینید که سفیر وقتی به فرانسه یا ایتالیا یا آن پنج کشور میرود چطور زندگی میکند اما من با همسر و بچهام رفتم و وقتی برگشتم زن و بچهام هم با خودم آمد و با خودم برگشت. بقیه اما میمانند. مگر کشوری بخواهد رشد ظرفیت پیدا کند با این کثافتکاری میتواند؟ فقط متاسفم.
آقای متکی آمد و اصرار داشت با واتیکان در روز یکشنبه دیدار کند، اصلا آدمی که میآید بگوید هر طور شده باید ملاقات کنم آن هم آخر هفته نمیشود که. من گفتم شما برگردید یک ماه دیگر کاری میکنم که با عزت دعوتتان میکنند. یک ماه بعد او را برگرداندم و با عزت ملاقات کرد! من ۲۴ ساعت کار میکردم و حتی نتوانستم و وقت نکردم شهرهای باستانی رم را ببینم و وقتی برگشتم بنده را معاونت رسانهای شورای امنیت گذاشتند. میخواستند طوری خرابم کنند که بیعزت شوم و اینقدر بیمعرفت هستند و ادعای اصولگرایی و اینها دارند اما نتوانستند خرابم کنند، تازه مسائلی هست که بعدا درباره آن میگویم و میگذارم برای مراجع ذیصلاح.
یکی از موضوعات سفارتها و انتقادهای وارده رایزنهای فرهنگی هستند که کمتر خلاقیت و ابتکار عمل دارند، آیا این معضل در سفارت شما هم وجود داشت؟
بود، من گوش او را کشیدم و گفتم مردک این چه وضع کار کردن است؟ رفتند طلا و جواهرهایی که از شهر سوخته درآورده بودند را تحویل ایتالیا دادند و کاسه شسته را گذاشتند در شهر سوخته! دلم پر است، بنده با اینها برخورد کردم برای من مهم نبود احمدینژاد باشد یا خاتمی، آقای خاتمی هم ایتالیا آمد آنجا خودم کارهایش را انجام دادم با اینکه تهران مخالف بود به نحو احسن کارش را انجام دادم و ایشان رفت و البته رفتند شهر دیگر گاف دادند که خودشان مقصر بودند. میخواهم بگویم که من به وظایف ملی عملی کردم.
گفتید تهران راضی به کاری که کردید نبود، مگر احمدینژاد از شما حمایت نکرده بود چرا از منویاتش دفاع نکردند؟
گفتم من کارهای محوله را بدون سمتگیری و جناحی انجام میدادم در حدود اختیارات حتی اگر رئیس دولت خلافش را میخواست انجام نمیدادم.
من از آقای قالیباف هم که پشت سرش شایعه کردند در ایتالیا آمد و رانت میخوردند رسما دفاع کردم و دفاعم موجب ناراحتی رئیسجمهور وقت شد. گفتم آقای قالیباف یک فرمانده جنگ است و من ایشان را آوردم ایتالیا و هماهنگ بوده و ربطی نداشته به رانت! اما یکی از معاونتهای متکی از من خواست با یکی از بزرگترین کمپانیها که در رم در ارتباط بودم کانال برقرار کنم و این کار را نکردم و او کثافتکاری خودش را میخواست بگذارد پای قالیباف و من از ایشان دفاع کردم.
میخواهم بگویم که وظیفه ملی خودم را انجام دادم آنجا که کار کردم برایم مهم نبود طرف جناح راست است یا چپ هر طرفی بود و میخواست فساد کند مانعش میشدم. اگر اجازه میدادند کار به جایی میرفت که معادلات اقتصادی رسمی ما از ۸ میلیاردی تا ۱۲ میلیارد میرساندم من میخواستم بهترین خودروهای ایتالیا را بیاورم در تهران، آقای منطقی ایرانخودرو آنجا آمد سخنرانی کرد. اما من وقتی حلقه باند مافیا را شکاندم آنها سراغم آمدند تا به هر قیمتی برکنارم کنند.
من رویکردهای آقای متکی و حامیان ایشان و جریان اصلاحطلبها و همه را با هم بردم زیرسوال و نشان دادم در این چند سال به کشور خیانت کردند. ما میتوانستیم با پتانسیلی که در سیاست خارجی داشتیم مسائل و مشکلات این کشور را به خوبی و خوشی حل کنیم. شما الان بپرسید آلومینیوم چه سرنوشتی پیدا کرد و من آنجا پیدا کردم آلومینیوم هزار را که سرمایه ملی بود چه وضعیتی پیدا کرده و چه کسانی بردند و خوردند، سیاست خارجی با این برنامه فشل است.
یعنی خلاف منافع ملی عمل میکنند؟
نه، آفت سیاست خارجی این است که کاملا بیاراده است و ماموریت دارد کارهایی که میخواهد انجام شود را نبیند و هر کسی صدایش در بیاید میشود عنصر نامطلوب. ببینید چند تا دیپلمات را خانهنشین کردند!
اگر عناصر اینطوری نبودند برجام به وجود نمیآمد و خدا کمک کرد و ترامپ را رساند چراکه ترامپ نمیرسید انقلاب صدمه میدید. شخص متکی مسئول بایکوت شدن سه و هفت میلیارد دلار است و ظهرهوند میگوید متاسفیم! دولت ایتالیا به من مدال میدهد اما اینها این کارها را میکردند. اینها بغض سینه من است.
اما درباره مشاهدات بحث رایزن فرهنگیها و کارکردشان بیشتر توضیح ندادید؟
آنها هم با هم دیگر است و وزارت خارجه کارش سرویسدهی است و هر کسی کار خودش را میکند. نماینده سازمان فرهنگ کارش را میکند و سفیری میماند که آهسته برود و بیاید در افغانستان هم همین رفتار را داشتم.
میگفتم هر درجهای که دارید در تهران است در این کشور میآیید من به عنوان سفیر باید فرمانده باشم و در جریان کارها قرار بگیرم. من نماینده نظام هستم و اگر چه از وزارت خارجه هستم و من فرمانده در اینجا هستم و این هماهنگی چالش دارد. نمیتواند مدیریت چالش کند و سفرای ما اهل چالش نیستند اهل مالش هستند.
بگویم اصلاحطلبی که بدون عنایت به اصول انقلاب کار کند در واقع برانداز است و اصولگرای اصلاحطلب دروغگوی ریاکار است و اصلاحطلب و اصولگرا نمیتوانند جدا بشوند و بیولایت باشند و اصولگرای بدون اصلاحطلبی هم متحجر است و آن کارآمدی را ندارد. اصلاحطلب بدون اعتقاد هم به اصول انقلاب یک خائن به وطن است.
ما تمام مصیبتی را که میکشیم و هنوز هم داریم از این است که دوقطبیسازی میکنیم. باید دوقطبی را از جامعه بریزیم بیرون. بازی قدرت ما را نابود میکند و فرصتهای ما همیشه زیر نقطه هزینههای مالی بوده است.
گفتوگو: قاسم غفوری- مائده شیرپور