خبرنگار يکي از روزنامههاي اصلاحطلب، به سراغ يکي از اعضاي جامعه روحانيت مبارز ميرود و با ايشان، گفت وگو ميکند. تا اينجاي کار نه اشکالي وجود دارد و نه منعي ولي وقتي به سراغ محتواي گفت وگو ميرويم و به نوع پرسشها و مضامين پاسخها توجه ميکنيم، در مييابيم که خيلي جاهاي کار ميلنگد!
اولين اشکال به همکاران مطبوعاتي ما مربوط ميشود که عمداً به سراغ سوژههاي جنجالي ميروند و سعي دارند از زبان برخي افراد و چهرهها، سخناني را بيرون بياورند که ميدانند مسئله درست خواهد کرد و دست کم مورد پسند خيليها نيست. البته تا اينجاي کار هم ميتواند بدون اشکال باشد به شرطي که به سراغ کسي بروند که بر خودش مسلط است، تحليل درستي از مسائل دارد، قضاوت او را ميتوان به حساب يک جريان فکري يا سياسي گذاشت و خلاصه روي حرف او از جهتي ميتوان حساب باز کرد.
از طرفي خبرنگار بايد در شرايطي به سراغ فرد مصاحبه شونده برود که وي روي خودش تسلط داشته و عجلهاي براي طرح برخي سخنان نداشته باشد. متأسفانه وقتي گفت وگويي در شرايط نامساعد و با عجله انجام ميشود، اصل ادعاها مطرح ميشوند اما دلايل و استدلالها مغفول واقع ميشوند و به همين دليل، سخناني گفته ميشود که فاقد ادله کافي و پشتوانههاي لازم هستند و خيلي معقول به نظر نميرسند.
اشکال دوم به مصاحبه شونده مربوط ميشود که متأسفانه خيلي اهل مطالعه و دقت تحليل نيست و نظراتي را مطرح ميکند که اختصاص به خودش دارد و افراط و تفريط در مواضع، از ذاتيات شخصي و شخصيتي او به حساب ميآيد و ادبيات ناجوري دارد و به آساني به اشخاص مخالف خود، اتهام ميزند و از کلماتي بهره ميبرد که حتماً واکنش منفي ايجاد ميکند. شايد اين امر از سر اخلاص و سادگي باشد و چه بسا از سر دلسوزي هم مطرح شود اما نميتوان اين گونه اظهارات را توجيه کرد و ديگران را براي پذيرش اين سخنان، قانع ساخت.
در يکي دو روز گذشته، در يکي از روزنامههاي اصلاحطلب، گفت وگويي با آقاي شجوني صورت گرفت که متاسفانه مختصات و خصوصيات منفي فوق را داراست و به همين دليل، اشکالات زيادي به آن وارد است. در اين گفت وگوي از سر عجله و ظاهراً از سر اکراه، مصاحبه شونده سخناني را مطرح کرده که نه شايسته ايشان است و نه شايسته يک روزنامه حرفهاي و نه مناسب با وضعيتي است که کشور و جامعه در آن به سر ميبرد. آقاي شجوني در اين گفت وگوي کوتاه، اتهاماتي را متوجه رئيس جمهوري کرده که از جمله «راست نگفتن به مردم» و «تظاهر کردن به دوستي با رهبري» است. اين اتهامات عليه رئيس جمهوري قانوني کشور مطرح ميشود آن هم از سوي کسي که عضو جامعه روحانيت مبارز تهران است و ممکن است کساني، مواضع ايشان را به حساب اين تشکل روحاني بگذارند. البته کم هستند کساني که آقاي شجوني و مواضع وي را جدي بگيرند اما خود ايشان بايد بداند که طرح اين اتهامات، تزريق نوعي جسارت و بيپروايي در جامعه و نسل جواني است که به گمان دفاع از ارزشها، ممکن است دچار افراط شوند و از پايبندي به اخلاق طفره بروند.
آقاي شجوني براي تضعيف رياست جمهوري، از بدبيني خودش به دولت سخن ميگويد و تاکيد ميکند که روحاني فقط راي نصف مردم را دارد! و چون در پاسخ به اين سئوال که «اما ساير كانديداها كه همگي اصولگرا بودند، نتوانستند همين آرا را داشته باشند» استدلالي براي عرضه ندارد، مدعي ميشود که «يك مشت زن بدحجاب به اميد آنكه بيحجابي شود، رفتند و به او راي دادند» و بدين سان آمار زنان بدحجاب طرفدار بيحجابي را ميليونها نفر اعلام ميکند! وي بدون تأمل در سخنانش در اين باره که چه بايد کرد، مدعي ميشود «روحاني بايد استعفا بدهد و به خانه برود» و تاکيد ميکند که ما «دوباره انتخابات آزاد برگزار ميكنيم و يك آدم حسابي ميآوريم»!
به دوستان مطبوعاتي خودمان عرض ميکنيم که در ميان منتقدان دولت، افرادي هستند که داراي نظرات کارشناسانه هستند و منصفانه سخن ميگويند و از اهانت و توهين در سخنانشان خبري نيست و به جاي تضعيف دولت، در صدد حمايت و تقويت دولت هستند و ديگران هم روي حرفهايشان حساب ميکنند. بياييد با آنان گفت وگو کرده و نقدهاي منصفانه آنان را به مسئولان منتقل کنيد تا گامي براي اصلاح وضع موجود برداشته شود.
علي اشرفي