سفر گروسی مدیرکل آژانس بین المللی انرژی است به تهران در حالی صورت گرفت که در نهایت سازمان انرژی اتمی و آقای مدیرکل از صدور بیانیه مشترک خبر دادند. بیانیه ای که بیانگر پایبندی ایران به تعهدات پادلمان یا همان ان.پی.تی و استمرار همکاری آن با آژانس بوده است. این امر مطرح است که این بیانیه مشترک میتواند پیام آور تعهدپذیری جمهوری اسلامی و سندی دیگر بر واهی بودن ادعای مخرب مبنی بر تهدید هسته ای بودن ایران باشد در همین حال این بیانیه محدودیتها و تعهداتی را برای آژانس ایجاد میکند که میتواند بیانگر اراده تهران برای تحقق حقوق هسته ای باشد. در کنار آنچه از پیامدها و دستاوردهای مثبت سفر گروسی به تهران و بیانیه مشترک ذکر شده، ابهاماتی در بندهای این بیانیه مشترک وجود دارد که مطالبه گری نمایندگان مجلس شورای اسلامی و بسیاری از کارشناسان و آگاهان به مسائل هسته ای برای شفاف سازی در بندهای این بیانیه را همراه داشته است. برآیندها از این بیانیه آن است که دولت به عنوان مجری مصوبه مجلس شورای اسلامی در باب احقاق حقوق هسته ای که با کاهش عهدات برجامی و عدم اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی صورت میگیرد مغایرت داشته و نمیتواند تامین کننده منافع ایران باشد. این اصل مطرح است که فرصت سه ماهه مطرح شده در این بیانیه که براساس آن به آژانس حق دسترسیها همچنان در قالب پادلمان داده شده و در عین حال ایران مباحثی را که بعضا برای پروتکل الحاقی اجرا میشده، برای سه ماه یادداشت و نزد خود نگاه میدارد و در صورت لغو تحریمها، اطلاعات را در اختیار آژانس قرار میگیرد، نمیتواند در چارچوب منافع ملی کشور باشد و حتی با مصوبه مجلس که خواستار برخوردی قاطع با بدعهدی طرفهای مقابل بوده، مغایرت دارد.
همچنین این امر مطرح است که این اقدام دولت در قالب بازگذاشتن پنجره دیپلماسی بوده است تا در فضایی آرام تر برای لغو تحریمها اقدام شود که در این صورت نیز در باب بیانیه مشترک و پیامدهای آن چند نکته قابل توجه است نخست آنکه فرصت سه ماهه در حالی مطرح شده که همزمان با پایان این سه ماه، کشور وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری میشود و فضای انتخاباتی اولویت سیاست گذاری کشور را تشکیل میدهد. مسلما در آن فضا توان و اجماع دیپلماتیک برای پیگیری حقوق هسته ای در ماههای پایانی کار دولت با فرودهایی همراه خواهد شد و این فرصت برای طرفهای غربی خواهد بود که با خرید زمان به استمرار بی تعهدی خود بپردازند.
نکته آنکه فرصت سه ماهه، این پیام منفی را میتواند برای غرب داشته باشد که ایران برای مقابله با بدعهدی طرفهای غربی چندان جدی نیست و آنها میتوانند از سیاست خرید زمان برای استمرار تحریمها و فشار بر تهران جهت آنچه تحمیل خواستههای هستهای مینامند، بهره گیرند. در همین حال متاسفانه شرطی شدن اقتصاد کشور به آنچه انتظار برای نتیجه مذاکرات و روابط ایران و آژانس نامیده میشود، تکرار ضررهای سالهای اخیر به اقتصاد کشور را به همراه دارد. نکته آنکه این تهدید وجود دارد که غرب به دنبال بهره گیری از این فرصت سه ماهه، برجام و مذاکرات را به مولفههای انتخاباتی در فضای رسانه ای مبدل ساخته و فضای تبلیغات انتخاباتی را به حاشیه ای به نام مذاکرات برجامی منحرف سازد و دو قطبی مخالف و موافق مذاکره را به کشور تحمیل نماید.
دوم آنکه بعد دیگری مخالفتها با این بیانیه را بیاعتمادی به آژانس تشکیل میدهد. آژانس نشان داده که نهادی مستقل نبوده و ابزاری برای کسب اطلاعات و حتی اعمال فشار بر تهران بوده است. بیانیه مذکور احتمال استمرار رفتارهای غیر اصولی آژانس را میتواند به همراه داشته باشد که مغایر با منافع ملی ایران خواهد بود.
سوم آنکه رفتار مغایر دولت با مصوبه مجلس با هر ملاحظهای که صورت گرفته باشد، میتواند ابزاری برای سناریوی غرب جهت القاء دوگانگی و چند صدایی در ایران در قبال حقوق هسته ای گردد که میتواند بر قدرت چانه زنی هستهای ایران تاثیر منفی داشته باشد. بازی رسانهای غرب برای القاء اختلافات و دامن زدن به آن در کنار هزینههای هسته ای در حوزههای اقتصادی و سیاسی نیز هزینههایی را به کشور تحمیل میسازد در حالی که همزمان غرب با برجسته سازی ادعای اختلافات توپ برجام را در زمین ایران انداخته و تهران را مقصر عدم اجرای برجام معرفی میسازد. غرب از هر ابزاری برای پنهان سازی بدعهدیهای هستهای بهره میگیرد و لذا هم صدا بودن تمام ارکان نظام از مقننه و مجریه تا سایر نهادها و ارگانها در باب مصوبه مجلس، راهکاری برای مقابله با این امر خواهد بود که شاید در بیانیه مشترک چنانکه باید به این اصل توجه نشده است.
چهارم آنکه اگر بیانیه مشترک با این سبک نگارش اقدامی در چارچوب دیپلماسی برای رفع تحریمها در نظر گرفته شده باشد نیز راهکار چندان مناسبی به نظر نمیرسد چرا که شرط ایران برای طرفهای ۱+۵ کاملا مشخص است و آن لغو تحریم و راستی آزمایی صحت آن از سوی ایران است. در این صورت فرصت سه ماهه برای باز بودن پنجره دیپلماسی کارکردی جز فرصت خریدن غرب نمیتواند داشته باشد چرا که اجرای شروط ایران نیاز به زمان نداشته و اروپا و آمریکا با صدور بیانهای یک روزه میتوانند آن را اجرا سازند. براین اساس فرصت سه ماهه به آژانس و دیپلماسی، از سوی غرب میتواند به عنوان تزلزل در شروط ایران تلقی گردد که پیامد آن بیتفاوتی احتمالی غرب به شروط ایران و عدم لغو تحریمها باشد.
در جمع بندی نهایی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که هر چند حضور گروسی و توافق با آن در چارچوب صداقت هستهای ایران قابل توجه است اما بندهایی از متن بیانیه از جمله فرصت سه ماهه به آژانس چندان در چارچوب حقوق هستهای و مصوبه مجلس برای احقاق هر چه سریعتر حقوق هستهای و لغو تحریمها نبوده و میتواند محفلی باشد برای سوء استفاده غرب جهت خرید زمان که نتیجه آن استمرار تحریمها، در کنار بیان جملات زیبا و فریبنده از سوی آنها که قطعا تحقق بخش لغو تحریمها نخواهد بود. در این میان شفافیت امضاءکنندگان این بیانیه مشترک برای افکار عمومی کشور میتواند ضمن تقویت همگرایی ملی در لغو تحریمها از تکرار تجربه تلخ برجام که عدم شفایتهایش هزینههای بسیاری به کشور تحمیل کرد، جلوگیری نماید.
نویسنده: قاسم غفوری