دین مبین اسلام هدف از خلقت انسان را معرفت خداوند تعیین کرده است؛ تا با بهرهمندی از امکاناتی که در دنیا وجود دارد، اعم از مادی و معنوی، به این معرفت برسد. میل به معرفت الهی بنا به فرموده قرآن در فطرت انسانها به ودیعه نهاده شده است، و او در طی مسیر کمال، که آن نیز یکی از فطرتهای او است ( فطرت کمال جویی)، آن را به منصه ظهور میرساند.
انسان در حیات اجتماعی خویش تنها نیست. مجموعهای از موجودات در ارتباط با او میباشند که بنا به جایگاه خویش دورتر یا نزدیک تر قرار دارند. تنظیم روابط انسان با این مجموعه، در مفاهیمی که از آن به حقوق تعبیر میگردد، تعریف میشود.
مکاتب الهی و مادی، هر کدام بنا به تعریفی که از انسان دارند، این حقوق راتعریف کرده، برای آن الزاماتی قائل میشوند، محدوده و تنظیمات آن را تبیین کرده و در قالب قوانین موضوعه قرار میدهند. در بیان قرآن، خداوند بنیآدم را کرامت بخشیده و بواسطه بخشیدن قوه تعقل و تمیز حق از باطل و خیر از شر، آنها را بر سایر موجودات مزیت و برتری داده و در دریاها کشتیها و در خشکی حیوانات چهارپا را مسخر آنها نموده تا به سوی مقاصد خود رهسپار شوند و در طلب فضل الهی بر آیند که این امر از مصادیق تکریم الهی است و ایشان را به روزیهای پاکیزهای چون میوهها و محصولات خوشایند متنعم کرده (آیه ۷۰ سوره اسرا)، در واقع انسان را به مهمانی مثال میزند که به ضیافت پروردگارش دعوت شده و برای حضور او در این ضیافت برایش مرکب فرستاده و انواع میوهها و غذاها را در اختیار او قرار دادهاند و اینها همه از مظاهر تکریم الهی است.
تعبیر قرآن در این آیه شریفه از انسان، بنی آدم است، لذا این تعبیر نشان میدهد، نفس آدمی از هر نوع، سیاه و سفید، عرب و عجم، زن و مرد، در برابر خداوند دارای مقامی رفیع بوده و در نزد خداوند، یکسان هم هستند و هیچ عاملی باعث تفاوت بین انسانها، در انسانیت آنهانبوده، حقوقشان در بهره برداری از مواهب الهی یکسان میباشد. این نگرش در احکام دینی، توصیههای اخلاقی و سیره بزرگان دین کاملا مشهود بوده و اجرا شده است. در عین حال، انسانها در مسیر به سوی خداوند، بنا به استعدادها و ظرفیتهای بکار گرفته خویش، در متخلّق شدن به اخلاق الهی، یا گرفتار شدن در چنبره وساوس نفس و شیطان، یکسان نبوده و دارای مراتبی هستند. اگر قرآن مجید میفرماید، با کرامت ترین شما نزد پروردگار با تقوا ترین شما میباشد (سوره حجرات آیه ۱۳)، اما حتی همین قرب الهی نیز باعث نمیشود تا یکی بر دیگری برتری داشته باشد.
حال این نگرش از حقوق انسانی یا حقوق بشر در اسلام را در کنار آنچه که دگر اندیشان در طول تاریخ، چه در اندیشه و چه در عمل، از خود بروز داده اند، قرار دهید. حافظه تاریخ مملو از سبعیت ها، کشتارها، تجاوزات به حقوق دیگر انسانها و به بند کشیدن ایشان میباشد. اگر حقوق بشر از جایگاه متعالی و الهی خود تنزّل یابد، وبه ابزاری برای مطامع نفسانی و لذّات دنیوی و شهوانی انسانها تبدیل شود، آنگاه همین انسان تبدیل به درّنده خوترین موجودات میشود.
اگر زیر بنای مبانی فکری یک جامعه چیزی غیر از تعالی انسانها باشد، آنگاه پاکیزهترین دیدگاهها نسبت به حقوق بشر نیز در مرحلهای، در تضاد بین حقوق یک فرد یا یک قشر، با فرد یا قشر دیگری که در اولویت پایینتر قرار دارد، دچار تردید و چالش در تصمیم میشود. در چنین شرایطی آن کس که دارای قدرت بالاتر یا امکان تاثیرگذاری بیشتر در تصمیمات را دارد، همه ابزارهای قانونی و فراقانونی را به خدمت خود میگیرد.
بشریت برای حفظ حقوق خود، شیفته عدالت است؛ و عدالت در مسلخ منافع انسانها ذبح میشود. کرامت انسانی که هدیهای الهی است، از ظلم انسان هایی که اندیشهای غیر الهی دارد در رنج است. حقوق بشر اسلامی رنج انسانهای تحت ستم را تاب بر نمیآورد، و با آن مبارزه میکند. این مبارزه بخشی از سلوک انسان در اقتدای به انسان کامل است. از صدر اسلام تا کنون زمین از حجت الهی و انسان کامل خالی نمانده است، تا او مقتدای انسانهای تحت ستم در مسیر برقراری عدل الهی باشد. شاید همین بیان، یکی از تفاسیر این روایت باشد که اگر حجت نباشد، زمین اهل خود را فرو میبرد، باشد. لذا از جمله مبانی حقوق بشر در اسلام، مبارزه بیامان مستضعفین با مستکبرین، در سایه امید به امامت انسان کامل و تحت ارشادات او میباشد.
حقوق بشر اسلامی، هم نوید بخش است و هم پویا. هم عدالت خواه است و هم عدالت گستر. هم ظلم ستیز است و هم کرامت منش. همان انگیزه و ارمانی که او را به میدان ستیز با مظاهر ظلم در هر لباس و تفکر و اندیشه میکشاند، وی را بیقرار در برابر اشک یتیمان، و رنج مستضعفان میکند. حقوق بشر اسلامی، چهره مقتدرانه یک نظام فکری را به نمایش میگذارد. همان نظام فکری که صحنه کربلا را، به بیان برخی از اندیشمندان، جلوگاه مظاهر اسماء جمال و جلال پروردگار کرد. کربلا تابلو تحقق حقوق بشر در اسلام است. لذا حضرت امیر(ع) در گذر از زمین کربلا فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان است. اگر فلسفه حیات انسان در روی زمین تحقق عدالت اجتماعی بر پایه کرامت انسانی است، پس مبارزه او با ظلم، برگرفته از عشق او به خدا و بندگان او است.
نویسنده: علی خندقآبادی - دکترای مطالعات امنیت ملی