۱) اخلاق و تقيد به جاري بودن آن در جامعه نخ تسبيح دوام و قوام تمامي جوامع بشري است. بدون شك تمامي اقوام و كشورها، حتي بيش و پيش از دين و مسلك و آيين خويش، با چارچوبهاي اخلاقي و هنجارهاي اجتماعي مبتني بر صراحتهاي قانوني و يا جريانات عرفي جامعه خويش را اداره ميكنند. به واقع اخلاق جوامع قانون نوشته و يا نانوشتهاي است براي دوام مدنيت و زندگي.
۲) در همين جوامع گوناگون و در قرني كه حجم بيسابقه اطلاعات بيداد ميكند و هر كسي به گونهاي درگير و دار ناملايمات قرن حاضر تلاش دارد تا گليم خويش از آب بيرون بكشد، رسانهها به شكل فعال و مؤثري در عرصه هستند تا سهم خويش را ايفا كنند تا چراغ راه آدم عصر آخرالزمان باشند براي آنكه راه از چاه شناسد و طي ره پر مخاطره خويش را شايد بيمدد خضر پير رهشناس نيز به سرمنزل مقصود برساند.
۳) رسانه كه قرار است خود نيز بر مدار اخلاق بگردد تا چراغ راه آدم عصر آخرالزمان باشد و دغدغه او را از بيتوشگي در رسيدن به ساحل سلامت بكاهد، اما در نام و جايگاه بيهماورد و توصيفناپذير خويش، با مخاطراتي جدي مواجه است. رسانه اگر نتواند اخلاق را رعايت كند و صراحت لهجه و ادب كلام و حرمت قلم را رعايت كند از شأن خويش خواهد افتاد و تره هم برايش خورد نخواهد شد.
۴) در چند روز اخير خبرها و عكسهايي از يكي از بازيگران زن سينماي ايران در شرايط و پوشش نامناسبي در مواجهه با يك خواننده مرد آن سوي آبي در فضاي اينترنت منتشر شد كه از قضا بر حسب كنجكاوي نه چندان خوب ما، بازديد كننده و جستجوگرهاي زيادي هم يافت. حكايت حضور اين بانوي بازيگر به صورت مكشوفه در يك كنسرت خواننده لسآنجلسي جايگاه ويژهاي در ميان اخبار سايتها پيدا كرد و در اين ميان يك خبرگزاري رسمي متعلق به فرهيختگان دانشجويي گوي سبقت ربود و شايد بدون توجه به ضرورت تحقيق براي تاييد صحت و اصالت خبر، با فرجالله سلحشور از كارگردانان ايراني به گفتو گو درباره اين رخداد پرداخت و از سخنان او آورده كه «من در گذشته گفته بودم که این سینمای صهیونیستی که مبانی و اصول بازیاش را هالیوود تعیین و تبیین کرده، درست بشو نیست. این سینما عوامل خودش را هم غرق میکند. حتی آنهایی که سعی میکنند وارد این بازی نشوند نیز از خطر مصون نخواهند بود.».
اما جالب آنكه پس از انتشار اين گفتوگو حالا خود اين خانم بازيگر رسماً به رسانههای جعلپرداز تاخته و به شدت هرگونه ارتباط میان خودش و این تصاویر را تکذیب کرده است و اعلام كرده كه «عكسهای منتشرشده از من در فضای مجازی صحت ندارد. متأسفم از اینكه در جامعه مترقی ایران، برخی از مردم از روی بیخبری و بیاطلاعی درصدد تخریب چهرههای شناختهشده هستند.»
حالا آيا به راستي چه كسي ميتواند پاسخگوي عرض و آبروي چنين افرادي باشد كه قرباني رسانههايي ميشوند كه به جاي پرداختن به خبر مبتني بر شأن واقعي رسانه، مسير را گم كرده و بيراهه رفتهاند؟
۵) نمونه ديگر اين به خطا رفتن رسانههاي داخلي را ميتوان در گفتوگوي منتشره خبرگزاري دولت كه قرار است و بايد ضامن اطلاعرساني صحيح و سريع و اخلاقگراي دولت امالقراي كشورهاي اسلامي باشد، يافت. چند روز پيش اين خبرگزاري با فردي مصاحبه كرد كه از قضا طلبه و درس دين خوانده هم هست و آن را به عنوان تيتر يك صفحه اصلي اين خبرگزاري قرارداد كه رنگ و بوي سياسي بازي و پشتك و وارو در فضاي انتخاباتي كشور از آن بيداد ميكرد.
در اين گفتوگو كه بيشتر به حال و هواي فردي و اعتقادي و سياسي آقاي اسفنديار رحيم مشايي اختصاص يافته بود حجتالاسلام بهمن شريفزاده تأكيد كرده كه «پيش از اين گفته و حالا هم تاكيد دارد كه قلب ایشان (آقاي مشايي) محل جوشش معرفت است.» اينكه آيا به راستي مشايي و اعتقادات و مرام و مسلك او و البته تمامي انسانها، چيست موضوعي است كه به سادگي نميتوان درباره آن قضاوت كرد و سخن گفت. اما نكتهاي كه قطعيت دارد اينكه او كه بر قلبها و ضماير عالم است حضرت سبحان جل و اعلي است و چه در تاييد و چه در رد آنچه در قلب و جان فردي است، نميتوان اينگونه كلام گفت كه اين گفتوگو شونده گفته و از سوي ديگر خبرگزاري دولت هم به نظر ميرسد اين حق را نداشته باشد كه چنين كلامي را درباره مشايي و هر فرد ديگري منتشر كند و رسانهاي كند.
۶) تاوان خطاي آنكه قلم بر دست ميگيرد و زير سقف رسانه مينويسد و خطا مينويسد چه خواهد بود؟