علاوه بر روند شكلگيري جريان روشنكفري در ايران كه مختصرا و در حد نياز اين مجموعه بدان اشاره شد، برخي رويدادها در اين سير تاريخ و در اين سرزمين، موقعيتهايي را ايجاد كردهاند كه جريانهاي فكري ناچار به تعيين نسبت خود با آن رويدادها و ريشهها و آبشخورهاي آنان برگرفته است. رويدادهايي مانند مشروطهخواهي كه در آن كسي همچون شيخ فضلالله نوري براي جلوگيري از استقرار استبدادي هولناكتر از استبدادي قارجاري، به افشاي «منورالفكرهاي مستفرنگ» و داعيههاي پوچ و كوكشدهشان دست زد و جان خود را در اين راه باخت، براي عدهاي ديگر دستاويزي بود براي حمله به اسلام و تشيع و نفي جايگاه آن در شئون مختلف فردي و اجتماعي. يا در جريان انقلاب اسلامي بسياري از كساني دايعه مبارزه با رژيم شاه را داشتند، به مخالفت با انقلاب برخاستند و همكاري با دشمنان را به همراهي با مردم ترجيح دادند. به همين قياس در فتنه بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ كه بيگمان يكي از پيچيدهترين برنامههاي دشمنان براي ساقط كردن نظام جمهوري اسلامي بود و سالها به تهيه و تدارك آن مشغول بودند و زمينههاي آن را به انحاي مختلف فراهم آورده بودند، آشكار شد كه چه كساني به اسلام و انقلاب و ايران و مردم ايران ميانديشند و چه كساني دلبسته غرب شده و يا به آلت دست دشمنان اسلام و ايران تبديل شدهاند.
در اين مجموعه به کساني برميخوريم که بررسي افکار و آرا و نظراتشان در يک دوره زماني کمتر از ۱۰ سال به سمت تضاد عملي با نظام و انقلاب و حتي اسلام گراييده و حرفها و مواضعشان به شکلي عجيب و عبرتآموز نشان از ريشههاي انحرافي عميق و درازمدت دارد. گويي از سالها پيش عامدانه يا ناآگاهانه در مسيري گام برداشتهاند که در بزنگاهي مانند فتنه ۸۸ به نفع و در جهت کودتايي نرم اما سنگين عليه نظام برآمده از انقلاب اسلامي ايران به کار آيد و اين کودتا را که به مراتب ننگينتر و عواقب و نتايج آن کاريتر از کودتاي ۲۸ مرداد است به پيروزي برساند. به واقع، فتنه ۸۸ گذرگاهي بس دشوار بود که جز با رهبري کسي همچون حضرت آيتاللهالعظمي خامنهاي (مدظلهالعالي) گذر از آن ميسر نميشد. درست به همين دليل است که در جريان فتنه ۸۸ و ماههاي بعد از آن تا به امروز با سير صعودي هجمه و هتاکي به ولايت فقيه و رهبر معظم انقلاب مواجهايم. همه کساني که در اين کودتا نقش داشتند از بازوهاي فکري گرفته تا بازيگران ميداني و عمله خياباني آن ـ پس از شکست فتنه، مهارگسيخته به هتاکي عليه اصل ولايت مطلقه فقيه و شخص رهبر نظام مشغول شدند و باز در اينجا به اهميت و عمق اين سفارش حضرت امام خميني(ره) بايد انديشيد که «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملکت شما آسيبي نرسد». همه نعرههايي که اصحاب فتنه، اعم از اعضاي اتاق فکر و عمله خياباني آن، عليه اين اصل و رهبري نظام کشيدند چيزي نبود جز تکرار خواسته استکبار و صهيونيسم و در خيانت آنان به اين کشور و به اسلام و انقلاب کوچکترين شبههاي روا نيست.
اين مجموعه بر آن است که به استناد اظهارات اصحاب فتنه، جهتهاي فکري و خواستههاي آشکار و پنهان آنها را تا آن اندازه که ظرف زمان و امکانات اجازه دهد به صورتي مدون ارائه کند تا مخاطبان به عمق توطئهاي که هدف آن حذف جمهوري اسلامي و طرد دين اسلام از عرصههاي سياسي و اجتماعي و مثله کردن آموزهها و انديشههاي تابناک تشيع بود پي ببرند و نيز هوشيار باشند که اين جريان دست از مواضع و تلاشهاي خود برنداشته و در لباسي ديگر شايد در مقطعي ديگر سر برآورد. هدف اين مجموعه ترسيم جغرافياي فکري و کنش فتنهگران است تا برداشت نسبتا روشني از ايدهها و گرايشهاي از لابهلاي گفتهها و نوشتهها و مواضعشان به دست داده شود.
اين مجلد از مجموعه اصحاب فتنه، به بررسي نظرات و مواضع عبدالکريم سروش اختصاص دارد. وي يکي از نظريهپردازان طيف معاندان انقلاب اسلامي ايران است که سالهاست مباني ديني و شيعي را مورد حمله قرار داده و در محافل مختلف و از تريبونهايي که معاندان جمهوري اسلامي در اختيارش ميگذارند به هتاکي و شبههگذاري و شکاندازي نسبت به دين و باورهاي ديني مبادرت کرده است. سروش به راحتي به امام خميني(ره) و رهبر معظم انقلاب و مراجع عظام و فراتر از اينها به پيامبر عظيمالشان و ائمه عليهمالسلام اهانت ميکند و در مقابل، به تحسين و تمجيد از ليبراليسم و دموکراسي غربي مشغول ميشود. اگرچه وي و مريدانش سعي دارند از او چهرهاي برجسته در عالم فلسفه ارائه دهند، اما بيهيچ ترديدي ميتوان گفت که وي انديشهاي قوي ندارد و تنها به واسطه هتاکيها و نظرات موهن خود توانسته نامي کسب کند.