مذاکرات هستهاي ايران با مجموعه موسوم به ۱+۵ و به صورت مشخص نمايندگان دولت آمريکا و متن جمع بندي به دست آمده از آن تحت عنوان برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) از جمله رويدادهايي است که به صورت پررنگي در فضاي سياسي، اجتماعي و رسانهاي ايران و دنيا محل توجه قرار گرفت.
صورتبندي کلي مناقشات صورت گرفته بر سر سند جمع بندي مذاکرات هسته اي و قطعنامه برآمده از آن (۲۲۳۱)، نشان ميدهد اصليترين تمرکز موافقان و مخالفان اين سند بر روي ابعاد حقوقي اين مسئله صورت گرفته است. اگرچه اين تمرکز شرط لازم براي مواجهه منطقي با سند برجام و شناخت نقاط قوت و ضعف آن ميباشد، اما شرط کافي براي ترسيم جايگاه برجام در معادلات اقتصادي، سياست داخلي، سياست خارجي و اقتصادي ما نيست.
به عبارت بهتر، "تفسير همه جانبه برجام" حلقه مفقوده اي است که خود را در اکثر تحليلهاي صورت گرفته در قبال آن نشان ميدهد. بديهي است که در چنين شرايطي "مخالفت مطلق" يا " موافقت مطلق" با برجام ظهور و بروزي ويژه يافته و از دل آن نيز " شادي باز دارنده " يا " افسردگي ويران کننده" پديد خواهد آمد. مواجهه همه جانبه و دقيق با سند برجام به اين معناست که جايگاه اين سند را ( در صورت تصويب نهايي) در اقتصاد، سياست داخلي، سياست خارجي و اقتصاد تعريف کرده و در محاسبه وزن واقعي آن دچار افراط يا تفريط نشد.
کارشناسان معتقدند اهمیت برجام تنها در کلماتش نیست، بلکه این «اعداد» و «مقدارها» هستند که وجودشان در یک متن دیپلماتیک توجه برانگیز میشود. در حقیقت اگر این کمیتها در سند توافق نبود و همان تعارفات حتی غلیظ و افتخارآمیز بود، متن، یک پیام داشت:«طرفهای مقابل هنوز ما را به حساب نیاورده بودند». به واقع سی و اندی سال بود که آنها تمایل نداشتند در محاسبات خود متغیرایران و ایرانی را بگنجانند. ما را به رسمیت میشناختند، اما نمیخواستند «ایران معاصر» را بپذیرند. برجام نشان داد که آنها ازاین سیاست عدول کردهاند. اگر اطلاق برساخته آنها یعنی «جامعه جهانی» را تنها یک بار بپذیریم، متن برجام نشان داد؛ «جامعه جهانی» در برابر کشوری که چند دهه مشروعیت آن را به چالش گرفته بود، تمکین کرد و پذیرفت با آن به تفاهم برسد. برجام، حتی در نگرش منتقدان منصف که به محدودیتها و دورههای پایبندی به آن، بحق اشاره میکنند، یک واقعیت را عیان کرده است:ایران دیگر تنها نه بهدلیل ظرفیتهای خداداد و تلاش نیاکان، بلکه برای استعداد و شعور کنونی جامعه ارزیابی شده است. در این نگاه با تکیه بر مفهوم تاریخ، میتوان گفت دیر یا زود، ٥ یا ١٠ سال دیگر، تاریخ مصرف همهاین محدودیتها نیز اندکاندک به پایان خواهد رسید، اما از ارزش کاری مهم که نسلی در آن سهم دارند، کاسته نخواهد شد. توافق هستهای ایران و قدرتهای جهانی (برجام)، فراتر از موضوعی مربوط به روابط دو جانبه ایران و غرب یا اهمیت ویژه آن در چارچوب تقویت نظارت جهانی بر فعالیتهای هستهای کشورهای جهان، به عنوان یکی از موضوعات بسیار مهم منطقهای میتواند سرآغاز شکلگیری روندهایی نوین در منطقه باشد ؛ حداقل آنکه توافق هستهای (برجام) از ظرفیت اثرگذاری بر بسیاری از مهمترین پروندههای مهم و حساس خاورمیانهای برخوردار است؛ بنابراین ازاین منظر شاید بشود اهمیت توافق هستهای را همتراز با برخی از مهمترین رویدادهای خاورمیانه در سه دهه اخیر دانست. در خاتمه نیز باید به این نکته که مقام معظم رهبری در دیدار علما، صاحب نظران و میهمانان اجلاس مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام و اجلاس اتحادیه رادیو و تلویزیونهای اسلامی در روز دوشنبه ۲۷مرداد۱۳۹۴،بیاناتی داشتند اشاره تا متوجه باشیم تلاش واشنگتن برای سوءاستفاده از نتایج مذاکرات هستهای یک حقیقت محض است و لذا معظم له در این خصوص فرمودند:« آمریکاییها میخواهند از توافقی که هنوز نه درایران و نه در آمریکا تکلیفش و رد یا قبول شدنش معلوم نیست، وسیلهای برای نفوذ درایران بسازند اما ما این راه را قاطعانه بستهایم و با همه توان بالای خود، اجازه نفوذ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا حضور سیاسی در ایران را به آمریکاییها نمیدهیم.»