کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

هویت فرهنگی، از چیستی تا ضرورت؛

ارتباط انقلاب اسلامی با هویت فرهنگی جامعه چیست؟

23 بهمن 1396 ساعت 0:55


هویت ملت‌ها عبارت است از مشخصه‌هاى فرهنگى آن‌ها و مزیت‌هاى فرهنگى آن‌ها. این هویت فرهنگى یک ملت را تشکیل می‌دهد. این هویت فرهنگى، اصل است. اگر چنانچه این از یک ملتى گرفته بشود، این ملت هضم خواهد شد؛ یعنى در واقع به معناى حقیقى کلمه، نابود خواهد شد. حالا در یک مشخصه‌ى جغرافیایى قرار می‌گیرد، اما چیزى نیست. هست، اما بودن او مثل نبودن است. هویت فرهنگى، همه‌ى حیات یک مجموعه و یک ملت است. (مقام معظم رهبری)
مقام معظم رهبری در بیانات فوق، تلاش نموده‌اند اهمیت موضوع هویت فرهنگی را نمایان کرده و حتی آن را با همه‌ی حیات یک مجموعه و ملت مرتبط سازند. در این نوشتار کوتاه در تلاش هستیم پرسش‌های ذیل را درخصوص هویت فرهنگی بررسی کنیم:
هویت فرهنگی چیست؟
هویت فرهنگی چه مؤلفه‌هایی دارد؟
فرآیند شکل‌گیری و تحول هویت فرهنگی چگونه است؟
نقش و نسبت عنصر انقلاب اسلامی با هویت فرهنگی ایرانی چیست؟
چالش‌های پیش روی هویت فرهنگی جامعه ما کدام‌اند؟
اولین مسئله آن است که هویت فرهنگی چیست؟ متأسفانه از آنجا که هم هویت و هم فرهنگ، دو مفهوم پیچیده و با تعاریف متنوع هستند، لذا هویت فرهنگی نیز از نظر تعریف پیچیده بوده و برای آن تعاریف متعددی ذکر شده است. با این حال، در یک تعریف توصیفی، می‌توان چنین گفت: هویت عنصر شخصیت‌دهنده به فرد یا جامعه است. این هویت می‌تواند تمایز و تشابه فرد را با سایر عناصر اجتماع مشخص نماید. فرهنگ نیز درون‌مایه‌ی ارتباطات اجتماعی و همچون سیمان چسباننده‌ی اجتماع فرض می‌شود. در نتیجه، هویت فرهنگی را می‌توان مجموعه‌ی مؤلفه‌های فرهنگی دانست که به فرد یا گروه شخصیت داده و او را از سایر افراد متمایز می‌کنند. این مؤلفه‌ها شامل نمادهای آشکار و پنهانی است که جامعه با حفظ آن‌ها، خود را از سایر جوامع بازمی‌شناساند.
در نهایت، هویت فرهنگی را می‌توان احساس هویت یک گروه و یا فرد دانست که تحت نفوذ یک فرهنگ بوده و به آن تعلق پیدا می‌کند. در واقع هویت و تعلق می‌تواند منشأهای مختلفی داشته باشد که اگر این منشأها از جنس فرهنگ باشند، هویت فرهنگی منتج می‌گردد.
مقام معظم رهبری درخصوص چیستی هویت فرهنگی می‌فرمایند: هویت فرهنگی همان «عقلانیت معنوی» و «خرد جمعی» است که اصل و منشأ حیات و امتیازاتیک ملت است. (۲۱ تیر ۹۳)
با مشخص شدن تعریف هویت فرهنگی، کارکرد و اهمیت آن نیز نمایان می‌شود. هویت فرهنگی از یک‌سو عامل وحدت‌بخش و عصاره‌ی ملت‌ساز یک جامعه است. این هویت فرهنگی است که باعث می‌شود یک گروه از انسان‌ها احساس یک ملت بودن، یک جامعه بودن و یک فرهنگ داشتن بنمایند. از سوی دیگر، عامل تمایزبخش بین جامعه و دیگر جوامع بوده و زمینه‌ی ایجاد مرزهای جامعه با سایر جوامع و حفظ کیان اجتماع را فراهم می‌کند. هویت فرهنگی ریشه‌ی بسیاری از رفتارها، نمادها، ظهور و بروزها، افعال و کنش و واکنش‌های درون جامعه یا بین یک جامعه و سایر جوامع است. بسیاری از اسطوره‌ها، مفاهیم درونی، تعلقات تاریخی، سنت‌ها، اعتقادات و آرمان‌ها از گذرگاه این هویت فرهنگی خود را به کنش تبدیل می‌کنند.
در بیان برخی مؤلفه‌ها و ابعاد هویت فرهنگی، می‌توان از عواملی چون زبان (زبان نوشتاری و گفتاری)، دیانت (دین و مذهب)، جغرافیای فرهنگی، تاریخ و حافظه‌ی فرهنگی (میراث مادی و معنوی)، نظام اجتماعی (نظام آموزشی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، حقوقی و خانواده) و... نام برد. با مرور این عوامل، می‌توان گستردگی و اهمیت هویت فرهنگی را ملاحظه نمود. در واقع یک انسان در جامعه، در هویت فرهنگی خود زیست می‌کند، نفس می‌کشد و کنش و واکنش نشان می‌دهد.
مقام معظم رهبری در بیان مؤلفه‌های هویت فرهنگی، دو حوزه‌ی اصلی را بر می‌شمارند: «مشخصه‌های فرهنگی» و «مزیت‌های فرهنگی» هویت فرهنگی یک ملت را تشکیل می‌دهند. ( ۲۱ تیر ۹۳)
فرآیند شکل‌گیری و تحول یک هویت فرهنگی چگونه است؟ اولین نکته در پاسخ به این پرسش آن است که هویت فرهنگی در یک برهه‌ی کوتاه شکل نمی‌گیرد. با نگاهی به مفهوم این هویت، می‌توان دریافت هنگامی هویت فرهنگی شکل می‌گیرد که گزاره‌هایی توسط جامعه درونی و پذیرفته شود. لذا هویت فرهنگی در یک فرآیند بلندمدت، طی نسل‌های گوناگون شکل می‌گیرد.
دومین نکته آن است که در شکل‌گیری هویت فرهنگی، شرط پذیرش اختیاری وجود دارد. در حقیقت نمی‌توان هویت فرهنگی را به‌اجبار ایجاد کرد یا اصلاح کرد، بلکه می‌بایست فرآیندی اقناعی، توجیهی و با پذیرش مختارانه‌ی جمعی شکل بگیرد. اجبار در هویت فرهنگی همان چیزی است که رضاشاه و محمدرضا پهلوی برای آن تلاش کردند، ولی به نتیجه‌ای نرسیدند. جامعه در مقابل چنین اجباری مقاومت خواهد کرد.
با این توصیفات، می‌توان گفت هویت فرهنگی هنگامی شکل می‌گیرد که یک گزاره بتواند در روح و جان جامعه پذیرفته شود و از آن ظهور و بروزهای بیرونی و عناصر درونی تعلق‌بخش استحصال گردد. برای پذیرش یک گزاره درون جامعه نیز سه شکل متصور می‌شویم:
یا آن گزاره در گذر ایام و روزگار و نسل‌به‌نسل آرام‌آرام درون جامعه پذیرفته شود. به‌عنوان مثال، می‌توان به شکل‌گیری زبان از این گذرگاه اشاره نمود. بسیاری از گزاره‌های منتج از فرهنگ ایرانی در جامعه‌ی ایران از این جنس هستند.
و یا آنکه گزاره‌ای با فطرت درونی انسانی منطبق باشد و لذا جامعه به‌راحتی آن را پذیرا باشد که نمونه‌ی آن را می‌توان گزاره‌های مرتبط با فرهنگ اسلامی دانست.
و به‌عنوان سومین دسته، گزاره‌های فرهنگی از طریق مسیرهای منتج از شار ارزشی به جامعه منتقل می‌شوند. به‌عنوان مثال، بسیاری از نمادهای غربی فرهنگ جامعه، از طریق شار ارزشی انتقالی از غرب به ایران و با فشار جریان شاهنشاهی قبل از انقلاب شکل گرفته‌اند.
نقطه‌ی مشترک هر سه شکل فوق آن است که شکل‌گیری هویت، نیازمند یک برنامه‌ریزی و جریان فرهنگی بوده و فرآیند بلندمدت تربیتی می‌طلبد. به‌عنوان مثال، از طریق نظام آموزش‌وپرورش، سازوکارهای جامعه‌پذیر کردن، فرآیند تربیتی جامعه، رسانه‌ها و... می‌توان به شکل‌گیری و اصلاح هویت فرهنگی کمک کرد. رهبر انقلاب نیز بارها بر اهمیت این فرآیندهای فرهنگی تأکید داشته‌اند. به‌عنوان مثال، درخصوص رسانه‌ها می‌فرمایند: امروز رسانه‌ها در دنیا، فکر، فرهنگ، رفتار و در حقیقت، هویت فرهنگی انسان‌ها را القا می‌کنند و تعیین‌کننده هستند... می‌توانند ملت‌هایی را از هویت انسانی خودشان و هویت ملی‌شان تهی کنند و می‌توانند احساست بعیض را در انسان‌ها زنده کنند. (۲۶ اردیبهشت ۸۵)
در ایران نیز همانند هر جامعه‌ی دیگری، هویت فرهنگی ویژه و منحصربه‌فرد وجود دارد. محققان گوناگون این هویت فرهنگی را شامل سه مؤلفه می‌دانند که عبارت است از: مؤلفه‌های ایرانی، اسلامی و مدرن.
در مؤلفه‌ی ایرانی، عواملی چون زبان، اسطوره‌های تاریخی، سنن، جشن‌ها و... در فرهنگ وجود دارند. در مؤلفه‌ی اسلامی، عواملی چون باورها، اعتقادات، یگانه‌پرستی و بسیاری از سنت‌های اسلامی و مراسم را در بر می‌گیرد. بسیاری از عناصر احساسی، هیجانی و عقلانی از این بُعد هویت نشات می‌گیرند. مؤلفه‌ی مدرن هویت نیز حاصل برخورد و مواجهه‌ی تمدن ایرانی - اسلامی کهن ما با تمدن مدرن است. به دلایل مختلفی در این مواجهه، برخی از مؤلفه‌های هویت مدرن به درون فرهنگ و هویت فرهنگی ایرانی وارد شده‌اند. در مجموع، این سه بُعد، شکل‌دهنده‌ی هویت فرهنگی جامعه‌ی ایرانی بوده و از ارتباط، تعامل و بعضاً تضاد آن‌ها ظهور و بروزهای گوناگون جامعه ایجاد می‌شوند.
بار دیگر تأکید می‌شود این هویت در بسیاری از موارد، ناخودآگاه یا ناخواسته، شکل گرفته و بعضاً ممکن است حتی آفت‌ها یا آسیب‌هایی نیز در دل خود داشته باشد و در اینجاست که اهمیت توجه به آن، برنامه‌ریزی برای آن، نگهداشت و بازنگری آن، هویدا خواهد شد.
حال که جایگاه و ارتباط ابعاد مختلف هویتی را شناختیم، می‌بایست ارتباط انقلاب اسلامی ایران با هویت فرهنگی جامعه بررسی شود. البته پاسخ به این سؤال، مفصل، گوناگون و ذوابعاد است؛ چراکه بیان اینکه انقلاب چیست و از منظر هویتی انقلاب اسلامی چه بوده است، خود مطلب مفصلی می‌طلبد، ولیکن در یک پاسخ کوتاه، می‌توان این‌گونه گفت:
در دوران پهلوی، فشار حکومت به‌منظور کمرنگ کردن هویت اسلامی و تأکید بر هویت ایرانی به‌منظور زمینه‌سازی برای ورود هویت غربی به‌شکل فزاینده‌ای گسترش یافت. در دوره‌ی رضاشاه مجموعه‌ اقداماتی برای ورود هویت غربی (همچون کشف حجاب، جریانات ادبیات و...) انجام شد. در دوره‌ی محمدرضا نیز مجموعه اقداماتی برای تأکید بر هویت ایرانی انجام شد (همانند جشن ۲۵۰۰ساله و...) و این هر دو رفتار منجر به سرکوب هویت اسلامی جامعه شد. از آنجا که این بُعد هویت فرهنگی با فطرت جامعه بسیار همخوانی داشت، لذا بدون شک مقاومت بسیار زیادی نسبت به آن شکل گرفت و جریانات اجتماعی با هدایت امام خمینی و روحانیت، ایجاد شدند و این حرکت‌ها منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ شد. از این منظر، می‌توان گفت شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی کاملاً متأثر از ابعاد هویتی و فرهنگی جامعه بوده است.
و اما امروز و پس از پیروزی انقلاب، نسبت آن با هویت فرهنگی چگونه است؟ در پاسخ، به چند نکته اشاره می‌شود.
اول آنکه ریشه فرهنگی جریان انقلاب اسلامی، مبتنی بر هویت اسلامی می‌باشد. نظام ارزش‌ها، نظام تعلقات و ساختار جهان‌بینی این جریان بر محوریت هویت اسلامی می‌باشد. با این حال از آنجا که بافت جامعه ایران هویت ایرانی را نیز در خود دارد، لذا این جریان اسلامی اصیل، در زمینه و بافت جامعه شکل ایرانی اسلامی به خود گرفته است. لذا می‌توان محوریت این جریان را هویت اسلامی دانست که با توجه به زمینه‌های زمانی و مکانی، شکل ایرانی به خود گرفته و هویت اسلامی ایرانی را تشکیل داده است، بدان معنا که بخش‌هایی از هویت ایرانی که در تضاد با ارزش‌ها یا هویت فرهنگی اسلامی نبوده پذیرفته شده و حتی مورد تاکید قرار گرفته است و در کنار آن، بخش‌هایی که در تضاد با هویت فرهنگی اسلامی (یعنی در تضاد با فطرت انسانی) بوده است پالایش گردیده است.
اما نسبت این جریان با هویت غربی چیست؟ در اینجا سه گونه موضع‌گیری می‌تواند وجود داشته باشد، اول موضع حمایتی کامل یا رویکرد انفعالی که در آن هرآنچه از هویت غربی در کشور وارد شده بپذیریم و آن را قبله آمال خویش بدانیم. دوم رویکرد تقابلی مطلق که هرچه از هویت و فرهنگ مدرن باشد را نفی کرده و رد نماییم و صرف مدرن بودن را مطلقا منفی بدانیم. سوم آنکه رویکرد مواجهه فعالانه با این هویت فرهنگی داشته، آن را به نظام ارزشی اسلامی عرضه کنیم، در مواردی که نظام ارزشی اسلام آن را تایید می‌نماید ما نیز آن را پذیرا بوده و از نتایج و دستاوردهای فرهنگ آن استفاده کنیم و در مواردی نیز که اسلام و نظام ارزشهای اسلامی، مولفه‌های هویتی غربی را نفی می‌کند آن را کنار گذاشته و رد کنیم.
به نظر می‌رسد رویکرد جریان انقلاب به موضع سوم نزدیک تر است، یعنی ابتدا به ساکن هیچگونه مواجهه مثبت یا منفی مطلق با جریان مدرن (یا هر جریان فرهنگی) دیگر ندارد، بلکه هر فرهنگ و جریان فرهنگی را به نظام ارزش‌های اسلامی خود عرضه داشته و سپس نسبت به آن ارزش‌گذاری می‌نماید. مهمترین خصیصه این رویکرد و نتیجه اصلی آن، حفظ نظام ارزش‌های اسلامی، استقلال ملی، عزت نفس جامعه و پرهیز از خودباختگی در مقابل جریان‌های فرهنگی بیگانه است.
داعیه انقلاب اسلامی آن است که می‌بایست تمامی ابعاد هویت و تمامی فرهنگ‌ها را با ارزش‌های انسانی و اسلامی سنجید و ابعاد مثبت فرهنگ‌های گوناگون که با فطرت انسانی همخوان است را پذیرفت. ولیکن خودباختگی و عدم استقلال مسئله‌ای است که انقلاب اسلامی به شدت با آن مخالف است.
امام خمینی(ره) در این خصوص، بیاناتی دارند که بدان اشاره می‌گردد: «ما آن چیزی را که داشتیم کنار گذاشتیم، آن چیزی هم که آن‌ها داشتند نتوانستیم پیدا کنیم. چیزی از کار درآمدیم که نه شرقی، نه غربی، نه اسلامی، نه اروپایی، نه هیچی. بله، شرقی هستیم به معنای همان شرقی استعماری، غربی هم هستیم به معنای همان غربی استعماری، باید از این حالت بیرون بیاییم. مادامی که این مرض را ما داریم، این فرض نمی‌گذارد یک حال صحتی برای ما پیدا شود. از این مرض باید بیرون بیاییم.» (کلام امام، جلد ۹: ۱۶۰)
لذا می‌توان گفت جریان انقلاب اسلامی، که داعیه‌دار دستیابی به تمدن اسلامی - ایرانی است، نه تنها ابعاد ایرانی جامعه را نفی نمی‌کند (که به بیان رهبر انقلاب بستر ایجاد تمدن آینده است)، بلکه حاصل ارتباط آن با هویت اسلامی، زمینه‌ساز شکل‌گیری پیشرفت اسلامی - ایرانی و دستیابی به تمدن آینده خواهد بود. و اما پاسخ به آخرین پرسش، که ماحصل این مقاله است: چالش‌ها و نقاط آسیب‌پذیر پیش روی هویت فرهنگی در ایران چیست؟ در پاسخ به این پرسش، عناوین برخی چالش‌ها به‌صورت فهرست‌وار بیان می‌گردد:
۱- ازخودبیگانگی و خودباختگی فرهنگی
۲- عدم برنامه‌ریزی برای ساختار تربیتی جامعه و نظام‌های آموزشی و تربیتی ناکارآمد
۳- گسست فرهنگی
۴- تضاد نسل‌ها
۵- تحولات فزاینده که می‌تواند زمینه‌ساز بیگانگی فرهنگی باشد.
۶- فقدان تمامیت و مغفول ماندن برخی از ابعاد فرهنگی
۷- فناوری‌های ارتباطی جدید (ماهواره‌ها، اینترنت و رسانه‌های جدید) در صورتی که برای آن‌ها آماده نباشیم، زمینه‌ساز درهم‌ریختگی هویتی خواهد بود.
۸- مهاجرت وسیع که منجر به کمرنگ شدن هویت سابق و عدم شکل‌گیری هویت جدید می‌شود.
۹- شهرهای بزرگ که توان القای فرهنگ و هویت جدید را ندارند.
درخصوص برنامه‌هایی که باید برای آینده طراحی نمود نیز می‌توان گزینه‌های گوناگونی بیان کرد که محوریت آن‌ها برنامه‌های تربیتی، آموزشی، رسانه‌ای، هنری و ادبی است. در حقیقت می‌توان در یک جمله چنین گفت که فرهنگ و هنر اصلی‌ترین ابزار برای نگهداشت و بازتولید هویت فرهنگی و در حقیقت نگهداشت روح وحدت جمعی جامعه است.

محمدرضا عرب بافرانی - برهان


کد مطلب: 103175

آدرس مطلب :
https://www.siasatrooz.ir/fa/report/103175/ارتباط-انقلاب-اسلامی-هویت-فرهنگی-جامعه-چیست

سیاست روز
  https://www.siasatrooz.ir