کافی است یک اتفاق بیفتد تا همه مردم در کشور بسیج شوند و پشت نیروهای خدوم نقلابی و آرمانهای انقلاب بایستند. این موضوع ادعایی بیسند و مدرک نیست بلکه همه این رویهها در روزهای مهم و بزنگاهها کاملا مشخص است، از زمانی که مردم را برای حمایت از انرژی هستهای در صف اول میبینیم تا تجدید میثاق با آرمانهای انقلاب و راهپیمایی باشکوه ۲۲ بهمن در هر شرایط جویای، همه اینها مواردی است که بارها و بارها ثابت کرده مردم پایکارترین افراد در جمهوری اسلامی ایران هستند.
همین کمپینهایی نظیر #من_سپاهی_هستم و امثالهم در حمایت از نیروهای خدوم نیز یکی دیگر از وجه تمایزات مردم در نظام جمهوری اسلامی با دیگر نقاط جهان است اما این رویه در حوادث طبیعی هم بروز و ظهور مییابد آنجا که مردم برای کمک به زلزلهزدگان بسیج میشوند تا لوازم جمع کنند، یا در سیل اخیر که بسیاری از نیروهای خدوم بدون هیچ چشمداشتی به صورت خودجوش برای کمک به هموطنانشان به مناطق سیلزده رفته و تلاش کردند تا زودتر اوضاع مردم این مناطق عادی شود.
اما این رفتارها به واقع میتوان ادعا کرد که در کمتر نقاط جهان سابقه دارد. برای درک بهتر، غارتهای مردم دنیا که میتواند ناشی از عدم اطمینان به هموطنان و مسئولانشان باشد مرور میکنیم.
جالب توجه است که در اتفاقات مشابه در برخی کشورها که حتی عدم رسیدگی به مردم مصیبت زده کاملا عیان است هجمه تبلیغاتی از حد انتقادهای معمول فراتر نرفته و بهرهبرداری سیاسی و ضدامنیتی رخ نمیدهد. برای مثال با این که وقوع طوفانها از جمله طوفان کاترینا امری قابل پیشبینی بوده و سوءمدیریت حوادث بعد از آن به هیچوجه قابل مقایسه با ذیغ مدیریت حادثهای آنی همچون زلزله نمیباشد؛ با این وجود دستگاههای تبلیغاتی نه تنها هیاهویی در مورد وضعیت اسفناک و نگاه تبعیضآمیز دولت آمریکا به مردم نیواورلئان ندارند بلکه حقایق زندگی مصیبتبار سیاهپوستان این شهر را نیز از نظر خبری آن طور که شاید و باید پوشش نمیدهد.
غارتهایی پس از کاترینا!
یکی از آشناترین مثالهایی که در این مورد میتوان به آن اشاره کرد حادثه طوفان کاترینا در برخی ایالتهای جنوبی آمریکا بود که در آن تبعیض آشکار دولت بوش و ادامه این نگاه تبعیضآمیز در دولت اوباما کاملا بر جهانیان آشکار است.
لوییزیانا یکی از فقیرترین ایالتهای آمریکاست و نیواورلئان یکی از شهرهای پرجمعیت این ایالت است که نزدیک به هفتاد درصد ساکنان آن سیاهپوستان فقیر بوده و طبقه متوسط و بالاى شهر همگی سفیدپوست هستند. «کاترینا» یکى از انواع طوفانهای گردبادى است که شدیدترین نوع آن در سال ۱۹۷۰ در بنگلادش رخ داد که موجب مرگ حدود ۵۰۰ هزار نفر شد.
در سال ۲۰۰۵، این طوفان اینبار با سرعتی معادل ۲۵۰ کیلومتر در ساعت سواحل جنوب شرقی آمریکا و خلیج مکزیک را در هم کوبید و در ایالتهای میسیسیپی، آلاباما و به خصوص لوییزیانا خسارات فراوانی به بار آورد؛ موجب مرگ ۱۶۰۰ نفر شده و حدود ۳۶۰ میلیارد دلار خسارت برجاى نهاد. ضعف مدیریت بحران و حوادث پس از طوفان به خصوص در شهر نیواورلئان که با گذشت ۷ سال تاکنون نیز ادامه دارد دولت نومحافظه کار بوش پسر را هدف انتقادهای فراوان داخلی و خارجی قرار داد.
«نیواورلئان» پس از طوفان شباهت زیادی به یك منطقه جنگ زده داشت سیلگیر شهر شکسته شده و ۸۰ درصد شهر به زیر آب و گل و لای فرو رفته بود. اجساد باد كرده مردگان بر روی آب شناور بود. آن روزها «نیواورلئان» بیشتر به یك كشور جهان سومی ویران در آفریقا تشبیه میشد زیرا که اکثر سفیدپوستهای مرفه شهر را تخلیه کرده بودند و در نتیجه بیشتر قربانیان از سیاهان بودند. آوارگان بسیاری در این سو و آن سو پراکنده بودند که به سختی سر پناه امنی پیدا میکردند.
ساختمانهای عظیم تبدیل به ویرانه شده و قتل، غارت، دزدی و تجاوز به وفور روی میداد. در حالی که مردم گرسنه برای دریافت کمک التماس میکردند، آدم کشان مسلح تلاشهای پراکنده امدادی موجود را نیز با مشکل مواجه میساختند. خسارات در حدی بیسابقه بود که فرماندار ایالت مىسىسىپى بزرگى تراژدى کاترینا را شبیه به بمباران اتمى هیروشیمای ژاپن در جنگ جهانی دوم میدانست.
برای کمک و انتقال هزاران نفر آواره فقط چندین دستگاه اتوبوس و تعدادی خودروی بزرگ وجود داشت. درخواست ۴۰ هزار نیرو برای کمکرسانی به دولت داده شد ولی تنها ۲۱ هزار نفر اعزام شدند.
خبرگزاریها پس از گذشت پنج روز از واقعه كاترینا، اولین اخبار از رسیدن آذوقه و كمكهای دولتی به منطقه را مخابره کردند! شهردار «نیواورلئان» با انتقاد شدید از بیبرنامگی دولت در امدادرسانی به آسیبدیدگان گفته بود: «عدم کمک دولت باعث شده است تا بسیاری از مردم از شدت فقر غذایی و نبود آب آشامیدنی سالم در خیابانها بمیرند».
بیسابقه بودن كندی امدادرسانی در حدی بود که رئیسجمهور نومحافظهکار وقت، بوش پسر نیز با پررویی ذاتی خود به آن اعتراف کرد و در بازدید كوتاه زمینی و هوایی از منطقه و شهر فاجعه زده نیواورلئان گفت: «قول میدهم همه چیز درست شود». اما نه تنها در طول دولت بوش هیچ چیز از سوی این نظام تبعیضگر درست نشد بلکه دامنه ویرانیها به دولت اوباما نیز ادامه یافت. اما با همه این تفاسیر نیروهای ارتش به جای نجات مردم لوییزیانا مشغول کشتار مردم بیگناه در عراق و افغانستان بودند.
با بالا گرفتن حساسیتهای بینالمللی وزیر امور خارجه وقت که یک سیاهپوست دورگه بود مجبور شد در مقابل انتقاد جهانی از عملکرد تبعیضآمیز نظام آمریکا در امدادرسانی به سیاهپوستان ایالتهای طوفانزده واکنش نشان داده و بگوید که تبعیض نژادی و نژادپرستی هیچ نقشی در کندی امدادرسانی پس از طوفان نداشته است! این ادعا در حالی مطرح میشد که در ایالت مىسىسىپى ۹۸ درصد آوارها برداشته شده بود ولى در ایالت مجاور یعنى لوئیزیانا بخش بزرگى از ویرانهها همچنان دست نخورده بر جاى مانده بود و در مناطق مربوط به سیاهپوستان اثر چندانى از بازسازى به چشم نمىخورد و طی سال اول پس از طوفان بیش از ۵۰ هزار از بىخانمانهای نیواورلئان در اتومبیلهاى قابل سکونت زندگى کردند. این بیخانمانی و عدم توجه دولت در سالهای بعد هم ادامه یافت به طوری که اوباما در سال ۲۰۱۰ در مراسم پنجمین سالگرد طوفان کاترینا اعتراف کرد که نیواورلئان هنوز بازسازی نشده است. اوباما در مراسم پنجمین سالگرد طوفان کاترینا اعتراف کرد که نیواورلئان هنوز بازسازی نشده است.
نیواورلئان و رسانهها
در همان روزهای اول رسانههای داخلی آمریکا برای جلوگیری از افتضاح رسانهای در برابر رسانههای خارجی تلاش کردند خود ابتکار عمل در خبر رسانی را به عهده بگیرند. شبكه سی.ان.ان، یک نظرسنجی انجام داد و طبق آن اعلام کرد ۷۸ درصد مردم آمریكا معتقدند بوش در كمك به بازماندگان كوتاهی كرده است.
با توجه به همزمانی طوفان با اشغال عراق، روزنامههای آمریکا نیواورلئان را با شهر جنگ زده و ویران بغداد مقایسه میکردند. تصاویر غارت مغازهها و ساختمانها و عربده کشی اراذل و اوباش که در نبود نیروی پلیس جرات اعلام حضور یافته بودند در همه دنیا پخش میشد و ضربهپذیری امنیت شهری آمریکا را نشان میداد. آنچه که در تلوزیونها دیده میشد انبوه سیاهان نیواورلئانی بود که فریاد میزدند که بوش باید عراق را رها کند و به فکر کمک به آنها باشد. اما با گذشت زمان پرداختن به وضعیت مردم منطقه در رسانهها کمرنگتر شد که به نوعی تاثیرپذیری از نگاه دولت به مناطق طوفان زده تلقی گردید.
سیل در نیواورلئان اتفاق بیسابقهای نبود. در سال ۱۹۹۵ در نتیجه سیلى که در نیواورلئان به وقوع پیوست ۶ تن کشته شدند. پس از آن بود که مبلغ ۱۰۰ میلیون دلار از بودجه فدرال براى ایجاد صندوقی برای مبارزه با حوادث طبیعى مثل طوفان در این منطقه اختصاص داده شد. در جنگ عراق و برای جبران کمبود بودجه دولت بوش در وهله اول بسیاری از بودجههای مربوط به نواحی سیاهپوستنشین آمریکا را کم کرد. در نیواورلئان نیز این مبلغ به میزان ۴۰ میلیون دلار کاهش داده شد و در نتیجه زمینه وقوع حوادث سهمناک سال ۲۰۰۵ توسط بوش برای نیواورلئان فراهم شده بود.
كنگره آمریكا نیز در همان روزهای نخست پس از حادثه یک كمك ۱۰/۵ میلیارد دلاری را برای رسیدگی به وضع آسیب دیدگان جنوب این كشور تصویب کرد اما در عمل اتفاق خاصی نیافتاد و معلوم شد که این کار از قبیل تحرکات تبلیغی و رسانهای برای کاستن از شدت انتقادهای داخلی و بینالمللی بوده است. اعتراف اوباما در پنجمین سالگرد قربانیان طوفان مینی بر عدم بازسازی نبواورلئان دلیل محکمی بر این مدعاست
با وجود پیشبینیهای انجام شده در مورد رسیدن طوفان به این شهر دولت آمریکا هیچگونه اقدامات پیشگیرانه درخوری در مورد به حداقل رساندن اثرات طوفان انجام نداد. تا جایی که در اثر نقص تدابیر ایمنی لازم برای مواجهه با طوفان انفجار بسیار مهیبی در یكی از انبارهای شیمیایی شهر رخ داد و به دنبال آن آسمان منطقه را دود سیاه و آتش فرا گرفت و در کمکرسانیهای محلی جسته گریخته هوایی مشکلات فراوانی ایجاد کرد. در اثر عدم پیشبینیهای امنیتی مخصوص برای بعد از طوفان، غارت گری و چپاول فروشگاهها و خانهها شروع شد. این شرایط موجب ایجاد ترس و اضطراب بسیار در مردم فقیر شهر شده و بر وحشت موجود که طبیعتا از عواقب طوفان وجود داشت؛ افزود.
اولیور توماس عضو شوراى شهر نیواولئان در مورد عدم برنامهریزیهای قبلی برای مقابله با طوفان گفته بود: «بزرگترین علت ناامیدى ما این است که آنها آمادگی نجات دادن ما را نداشتند. سئوال اینجاست که چرا مردم باید غرق مىشدند و یا بر پشت بامها از گرسنگى و تشنگى میمردند؟ گذشته از آمادگى براى مقابله با طوفان، آنها باید برای نجات مردم هم آماده میشدند».
کریستوفر کوپر و رابرت بلاک دو خبرنگار آمریکایى هستند که کتابی با عنوان ”فاجعه" در مورد کاترینا و نیواورلئان نوشتهاند. در این کتاب آمده است که مشکلات در نتیجه اهمال در اطلاعرسانى رخ داد. کوپر و بلاک مسئولان نیواورلئان را متهم نمیکنند و معتقدند که مشکل از کمکاریهای واشنگتننشینان بوده است. اما آمارها میگویند، نیواورلئان نسبت به سال ۲۰۰۰ حدود ۱۲۴ هزار نفر از جمعیت خود را از دست داده است.
غارت فروشگاهها و داروخانههای مناطق سیلزده مالزی
اما ۵ سال قبل بارش باران و وقوع سیل که به سونامی کوچکی شباهت داشت در مناطق شمال شرقی مالزی باعث شد بهای برخی از کالاها در این مناطق دستکم ۳۰۰ تا ۴۰۰ درصد افزایش یابد و در برخی مناطق مردم با حمله به فروشگاهها و داروخانهها به غارت آنها اقدام کردند.
تارنمای "مالیزیا دایجست" روز سهشنبه به نقل از مدیران برخی فروشگاهها و داروخانههای واقع در مناطق سیلزده فاش کرد که مردم با هجوم به این مراکز اقلام موجود را مورد دستبرد قرار دادند. میزان اقلام به سرقت رفته و غارت شده دهها هزار رینگیت (واحد پول مالزی/ هر رینگیت حدود ۱۰ هزار ریال) تخمین زده شده است. خبرگزاری رسمی مالزی (برناما) نیز گزارش داد بسته شدن راههای ارتباطی با ایالتهای شمال شرقی مالزی باعث شده است هر لیتر سوخت که بهای آن در بازار حدود دو رینگیت (حدود ۵۸ سنت) است به ۱۵ رینگیت (چهار دلار و ۴۱ سنت) افزایش یابد.
بهای مرغ در ایالتهای سیلزده از هر کیلو هفت رینگیت (حدود دو دلار) به ۳۸ رینگیت (بیش از یازده دلار) افزایش یافته است.آب معدنی و غذاهای کنسرو شده نیز از دیگر اقلامی هستند که در مناطق بحران زده مالزی چند برابر قیمت واقعی فروخته میشوند.
"محیالدین یاسین" معاون وقت نخستوزیر مالزی با طبیعی خواندن افزایش بهای کالاها در مناطق سیلزده گفت که به دلیل بسته شدن راهها امکان ارسال زمینی مواد غذایی به این مناطق وجود ندارد و ارسال اقلام مورد نیاز با هواپیما هزینه بالایی دارد. وی پیش از این و هنگامی که "نجیب تون رزاق" نخستوزیر مالزی با وجود سیل در کشورش برای تفریح و تعطیلات کریسمس در آمریکا به سر میبرد اعلام کرده بود نجیب در تعطیلات باشد و من به وضعیت سیلزدگان رسیدگی میکنم.
آمار رسمی دولت مالزی که در روزنامه "نیو استریت تایمز" منتشر شد نشان میدهد بارانهای سیلآسا که دستکم ۲۵۰ هزار مالزیایی را در هشت ایالت تحت تاثیر قرار داده که بیشتر آنها در پنج ایالت کلانتان، پراگ، پرلیس، ترنگانو و پهنگ بوده است. ایالت کلانتان با ۱۶۰ هزار نفر از ایالتهایی است که بیشترین آواره را داشته است.
هائیتی و شیلی..
اما در ادامه میـوان به اقصی نقاط دیگری از جهان نیز اشاره کرد برای مثال زلزله هائیتی و شیلی، وقوع سیل در انگلستان در سال ۲۰۰۷ و یا حادثه کاترینا که در سال ۲۰۰۵ در امریکا رخ داد. در این حادثهها بازماندگان به مانند قانون «بقاء اصلح» داروین، شروع کردند به دست درازی و قتل غارت اموال دیگران. آنها با این تفکر که شما صاحب هر شیء بیصاحب هستید، هر چیزی را که میدیدند برای خود بر میداشتند.»
وقتی توفان کاترینا به نیواورلئان رسید و سدها شکسته شد، مردم آمریکا آن آمریکای دیگر را کشف کردند. آمریکایی که هالیوود دربارهاش فیلمی نمیسازد. مردم دیدند که آدمهایی که مامور حفظ نظم و قانون هستند خودشان در حال بار زدن اجناس فروشگاهها هستند. پلیس نمیتوانست جلوی غارت را بگیرد چون کم نبودند ماموران پلیسی که به غارت مشغول بودند.
برای همین میتوان گفت مردم در جمهوری اسلامی حتی اگر به مدیریت بحران مسئولین اعتماد کامل نداشته باشند به همدیگر، رحم و انصاف ذاتی یکدیگر اعتماد دارند و برای همین دست به غارت نمیزنند و منتظر کمک میمانند.
نویسنده: مائده شیرپور