چندین سال است که واژه اقتصاد مقاومتی بر سر زبان اکثر مسئولان اجرایی کشورمان افتاده و مدام این واژه را تکرار میکنند و خودشان را پیشرو در این راه میدانند.
واژهای که چندین سال پیش توسط رهبر انقلاب به عنوان یک کلیدواژه عنوان شد و به حق تنها راه نجات و برونرفت اقتصاد کشورمان از وضعیت اسفبار کنونی همین نام عنوان شد.
متاسفانه برخی افراد کجاندیش در داخل کشور و دشمنان فرصتطلب در خارج از کشور در صدد این بر آمدهاند که اینگونه جلوه دهند راهکار اقتصاد مقاومتی همان اقتصاد ریاضتی است و مانع اصلی ارتباطات بینالمللی ایران با کشورهای دنیا به لحاظ اقتصادی خواهد شد، و اینگونه به مردم القا میکنند که در صورت پیاده شدن تمام اهداف اقتصاد مقاومتی، ایران به کشوری مانند یونان تبدیل خواهد شد.
این مجموعه از افراد در این مورد با اندکی تفاوت در محتوا حق دارند؛ چراکه تنها با یک راه ایران به یونان دوم تبدیل خواهد شد و آن هم ادامه مسیر کنونی اقتصاد است.
در این نکته هیچ تردیدی وجود ندارد که با ادامه مسیر کنونی، کشورمان مانند یونانی خواهد شد که اقتصادش به معنای واقعی کلمه فلج شده و وامهای کم بهره و بلاعوض اتحادیه اروپا نیز گرهگشای مشکلاتش نبوده و در باتلاق بحران اقتصادی فرو میرود و مسئولان این کشور تنها راه موجود را اعمال سیاستهای شدید اقتصاد ریاضتی که درپی آن افزایش شدید مالیات و حاملهای انرژی و کاهش شدید درآمد مردم است دانستند.
حتی فردی مانند الکسیس سیپراس که فردی مردمی بود و هدفش نجات اقتصاد یونان بود با مشاهده و لمس وضع موجود چارهای جز استعفا پیشروی خود ندید. این هشداری است که اگر مانند اکثر کارهای دیگر به راحتی از آن عبور کنیم سرنوشت ایران بهتر از یونان نخواهد بود. این نکته نه تعارف هست و نه شوخی.
بر خلاف باور عمومی که رایج شده اقتصاد مقاومتی برای اقتصاد بیمار و مریض ایران مسکن موقتی نیست، بلکه در صورت اجرای کامل اهداف آن، درمان قطعی است. البته به شرط اینکه نیت کار صرفا تحقق اهداف این شاه راه باشد.
بروکراسی، دلالی، قاچاق، کاغذبازیهای اداری، رشوه، کمفروشی و هزار و یک علت دیگر همگی باعث شدهاند تا اقتصاد ایران به وضعیت کنونی دچار شود. البته مقصود از نگاشتن این مقاله بررسی و واکاوی ناکامی و تلخکامیهای اقتصاد ایران نیست، بلکه هدف نگاهی از دریچه فرهنگ به اقتصاد مقاومتی است. راهحل بنیادینی مانند اقتصاد مقاومتی که همه هدف آن محکم و قویسازی بنیانها و چارچوبهای اقتصاد است برای فرهنگ نیز تعاریف و راه حلی دارد.
مهمترین این تعاریف بومی بودن و نگاه به درون میباشد. به طور مثال در زمینه سینما تکیه بر دانش داخلی و بومی، سرلوحه قرار دادن مسائل و مشکلات معیشتی و اجتماعی و عاطفی کشور و همچنین تلاش و قدم برداشتن در جهت رفع مشکلات و امید بخشیدن به مردم است. آیا سینمای ما در عمل برای تحقق این اهداف تلاش کرده و اگر تلاش کرده تا چه حد موفق بوده است؟
صداوسیما به عنوان یکی از متولیان و پرچمداران فرهنگ در جامعه وظیفه سنگینی در جهت پیاده کردن اهداف اقتصاد مقاومتی در کشور را دارد، اما با مشاهده برخی برنامههای صداوسیما در مصمم بودن این نهاد در پیاده کردن این اهداف دچار شک و تردید میشویم.
به طور مثال چند هفته قبل برنامه نود به مناسبت صعود تیمملی فوتبال به جامجهانی از شبکه سه سیما پخش شد.
در حالی این برنامه پخش شد و به روی آنتن رفت که این برنامه در ورزشگاه آزادی و زیر نور پروژکتورهای قوی این ورزشگاه پخش شد. سوال اینجاست که آیا واقعا ضبط و پخش این برنامه در همان استودیوی همیشگی برنامه نود در ساختمان صداوسیما ممکن نبود؟
چرا پروژکتورهای قوی ورزشگاه آزادی که مصرف برق بسیار بالایی دارند و علیالقاعده باید صرفا برای مسابقات لیگ و تیمملی مصرف شوند برای چنین برنامهای مورد استفاده قرار گیرند؟
بدیهی است که همگان از موفقیت تیمهای ورزشی کشورمان خوشحال میشویم؛ اما این خوشحالی چرا باید با برخی سوءمدیریتها به ناراحتی تبدیل شود، استفاده از پروژکتورهای بسیار پرمصرف برای یک برنامه تلویزیونی در حالی که بسیاری از مناطق کشورمان از کمبود آب و در نهایت نبود برق رنج میبرند.
همچنانکه گفته شد صداوسیما باید پیشرو در مسائل اقتصاد مقاومتی و اصلاح الگوی مصرف باشد؛ اما با مشاهده چنین برنامههایی زاویه داشتن این نهاد را با اهداف اقتصاد مقاومتی متوجه خواهیم شد.
و یا به طور خاص در مسئله سینما متولیان و فیلمسازان کشورمان به جای اینکه تولیدات و فیلمهایشان با نگاهی عملگرایانه به اقتصاد مقاومتی بسازند و تولید کنند، با کمال تعجب در جهت ترویج سبک زندگی غربی و زندگی مصرفگرایانه محض پیشقدم شدهاند و انگار مسابقهای بر سر این هدفشان دارند.
به طور مثال سریال عاشقانه ساخته منوچهر هادی که این روزها از شبکه نمایش خانگی پخش میشود با یک داستان و قصه کاملا ساده و تکراری در فضایی ساخته شده که به ندرت با زندگی اکثر ایرانیان سازگاری و همخوانی دارد. میزانسنی پرزرق و برق، بسیار گرانقیمت، اغلب غذاهای فرنگی مصرف میکنند و همچنین لباسهای شخصیتهای این سریال تماما به سبک و سیاق غربی طراحی شده و کاملا با فرهنگ ایرانی - اسلامی در تضاد هستند.
در فرصت مقتضی به طور مفصل به این سریال و خوراک فکری و محتوایی آن خواهیم پرداخت اما به طور کلی این سریال مانند اکثر تولیدات قبل از خودش به تبلیغ آشکار زندگی مصرفگرایانه با مدل غربی میپردازد و اقتصادی سودمحور مبتنی بر بازار آزاد را مدنظر دارند نه اقتصاد مقاومتی را.
سخن آخر اینکه از صداوسیما به عنوان زبان گویای کشور انتظار میرود که از ساخت اینچنین برنامههایی جلوگیری کند و قدمهای جدی را در جهت پیشبرد اهداف اقتصاد که چندین سال است رهبر انقلاب دردمندانه به بیان آن پرداخته است بردارد.
یاسین سرمیلی