سیاست خارجی جمهوریاسلامی ایران دورانی خاص را سپری میکند که نوع موضعگیریها و اقدامات دستگاه دیپلماسی تاثیر بسیاری بر آینده، نقش و جایگاه ایران در معادلات منطقه و جهان خواهد داشت. از استمرار مواضع ضد و نقیض و البته زیادهخواهانه اروپا و آمریکا در قبال برجام گرفته تا اجرای روند سیاسی در سوریه، از چگونگی حمایت از فلسطین گرفته تا بحرانهای امنیتی منطقه را در این چارچوب میتوان مشاهده کرد. البته دیپلماسی اقتصادی نیز بخشی از اهداف دستگاه دیپلماسی شده که در جای خود قابل توجه است.
در این میان یک نکته قابل توجه تحرکات صورت گرفته از سوی برخی کشورهای منطقهای و فرامنطقهای درباره نقش ایران در قبال تحولات یمن است. یمن که از فروردین ۱۳۹۴ تاکنون زیر آتش گسترده ائتلاف سعودی- آمریکایی قرار دارد و میلیونها نفر قتلعام یا آواره شدهاند و مدعیان حقوق بشر غربی در برابر این جنایت بزرگ سکوت کردهاند.
نکته قابل توجه آن است که طی هفتههای اخیر موج ضد ایرانی در حوزه یمن ایجاد شد. از دولت مستعفی یمن به ریاست منصور هادی گرفته تا سران سعودی، بحرین، امارات که ایران را متهم به حمایت موشکی از یمن کردند تا مواضع سران اروپایی از حمله به مقامات انگلیس و فرانسه در کنار آمریکا که ادعای اقدام نظامی ایران در یمن را مطرح کردند.
جالب توجه آنکه حتی آمریکا نمایشگاهی مضحک از آنچه قطعههای موشکهای ایرانی که از یمن به سوی عربستان شلیک شده نامیدهاند پخش کردند.
نکته مهم آنکه این رویکرد در روزهای اخیر ابعاد جدیدی گرفته و در نشست امنیتی مونیخ و نیز نشستهای رسانهای و خبری، همین کشورها از واژههایی مانند لزوم پایان دخالت ایران در یمن و حمایت و رویکرد ایران به حل بحران یمن استفاده کردند. این تحرکات در حالی صورت میگیرد که اخیرا نمایندگی سازمان ملل در امور یمن به یک انگلیسی واگذار شده است. حلقه تکمیلی این رویکرد نیز سفر جانسون وزیر خارجه انگلیس به عمان بود که صحبتهایی نیز در حوزه یمن صورت گرفته است. همزمان نیز مقامات ارشد انگلیسی نظیر ترزا مینخست وزیر ضمن ادعای پایبندی بر برجام نگرانی واحد آمریکا و انگلیس از نقش منطقهای ایران و البته در حوزه یمن را مطرح کردهاند.
ارزیابی این رفتار نشان میدهد که این تغییر ادبیات آمریکا، اروپا و شرکای منطقهای آنها در باب نقش ایران در منطقه در گذشته نیز صورت گرفته بود و آن در حوزه سوریه بود. زمانی که آنها در رسیدن به اهداف خود در سوریه ناتوان شده و گزینهای جز پذیرش نقشآفرینی ایران در روند سیاسی و امنیتی سوریه و منطقه نداشتهاند. تسلیم شدن آنها را در برابر نقشآفرینی ایران در نشست آستانه و سوچی با محوریت سوریه گواهی بر این ادعاست.
بر همین اساس رویکرد غرب به ایران در حوزه یمن نه بر گرفته از قدرت این کشورها بلکه ناشی از نیاز بوده است. در این میان چند نکته قابل توجه مطرح است.
نخست آنکه کشورهای منطقهای و فرامنطقهای باید به جای دلبستن به سیاست سوخته فشار و تهدید علیه ایران، به شکست طرحهای منطقهای خود اذعان و رسما خواستار بهرهگیری از ظرفیتهای ایران برای حل بحران یمن و منطقه شوند. اعتراف به جایگاه مثبت ایران در معادلات جهانی و بیان درخواست یمن گام اول این کشورها برای بهرهگیری از جایگاه ایران در حل بحران یمن است.
دوم آنکه جمهوری اسلامی ایران همواره بر لزوم حل سیاسی بحران یمن تاکید داشته و طرحهای منطقهای را نیز مطرح کرده است. در این چارچوب چند اصل مورد تاکید جمهوری اسلامی ایران بوده است. پایان تجاوز ائتلاف سعودی- آمریکایی به یمن، امدادرسانی پزشکی و غذایی به یمن، اجرای روند سیاسی بر اساس یمنی-یمنی، حمایت از مبارزه نیروهای مردمی و ارتش یمن با گروههای تروریستی و اقدام برای بازسازی این کشور، محور این برنامه بوده است. این طرحی است که از ابتدای بحران یمن مطرح و اکنون نیز راهکار پایان بحران این کشور است.
سوم آنکه غرب و شرکای منطقهای آن باید رویکرد صادقانه را برای برخورداری از راهکارهای ایران برای حل بحران یمن در پیش گیرند. بررسی تحولات منطقه نشان میدهد که به دلیل نگاه منفی منطقه و آمریکا و ناتوانی آن برای ایفای نقش در معادلات جهانی به دنبال تقسیم کار با برخی کشورهای اروپایی بوده است.
شواهد نشان میدهد که پرونده سوریه به فرانسه واگذار و پرونده یمن به انگلیس دادهاند. نکته قابل توجه آن است که هر دو کشور سیاست فشار و تهدید را اجرا میکنند و سعی دارند ایران را به عنوان کشوری تاثیرگذار در معادلات سوریه و یمن پای میزمذاکره آورده و از ظرفیتهای آن برای تامین منافع خود بهرهگیرند.
البته آنها در کنار این چماقها، برخی هویجهای ظاهری را نیز مطرح میکنند که ادعای پایبندی به برجام و نیز القای دادن نقش به ایران در منطقه از آن جمله است.
شکستخوردگان در سوریه و یمن باید بدانند که با این رفتارهای ظاهری و البته ریختن سفر مقامات کشورهای غربی نظیر وزرای خارجه هلند، اسپانیا و فرانسه به ایران در سبد خود، آن را به عنوان امتیازی به ایران بیان و در ازای آن خواستار امتیازات منطقهای و البته موشکی شوند، نمیتوانند به باجگیری از ایران بپردازند.
شواهد نشان میدهد کشورهای غربی به دلیل بحران اقتصادی نیازمند همگرایی با ایرانی هستند که از ظرفیتهای اقتصادی و البته بازار ۸۰ میلیونی برخوردار است لذا بزرگان غرب حق ندارند رویکرد دیگر کشورهای اروپایی به ایران را در کارنامه برجام و یا عملکرد خود قرار دهند و برای نیازهای منطقهای خود باید بهای واقعی آن را بپردازند که اذعان به جایگاه ایران و پایان دادن به رفتارهای ضد ایرانی بخش ابتدایی این بها خواهد بود.
نکته مهم آن است که ائتلاف سعودی – آمریکایی در یمن شکست خورده و گزینهای جز رویکرد به راهکار سیاسی ندارند که نقش ایران در این زمینه امری انکار ناپذیر است لذا باید به جای رویکرد تهاجمی و ادعاهای ضد ایرانی، واقعیت را پذیرفته و به اشتباهات خود اعتراف و برای یک بار هم که شده راه صداقت در پیش گیرند در غیر این صورت همچنان باید منتظر شکستهای جدید در یمن و منطقه باشند. غرب و شرکای منطقهای آن باید بدانند که نمیتوانند نیاز خود را به عنوان امتیاز به ایران بفروشند و تنها گزینه آنها پایان دادن به زیادهخواهیها و دست کشیدن از باجخواهیهای سلطهگرایانهاشان است.
نویسنده: قاسم غفوری