کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

ضرورت احیای سرمایه های فرهنگی و اجتماعی درتوسعه پایدار شهری کشورهای عضو جنبش عدم تعهد

22 مرداد 1391 ساعت 23:08

رشد شهرها و توسعه شهرنشینی در دهه های اخیر جوامع شهری در کشورهای رو به توسعه را با چالش های متعددی در زمینه مسائل فرهنگی و اجتماعی مواجه نموده است که اساس این مسائل را می توان در جریان تسلط بازارجهانی بر این جوامع جستجو نمود. درچنین شرایطی که بازار و ارزش های اقتصادی به عنوان مولفه هایی تعیین کننده درتوسعه شهرها مطرح می گردند خواه ناخواه سرمایه های با ارزش فرهنگی و اجتماعی روبه انحطاط نهاده و تضعیف می شوند. در طی این فرایند حس اعتماد در دوسطح فردی و اجتماعی از جامعه رخت بر بسته و شکافی عمیق در سطوح مختلف ارتباطات در جامعه شکل می گیرد که نتیجه آن عدم رضایت خاطر شهروندان و نیز عدم تعهد نسبت به شهر به ویژه در زمینه حفظ و نگهداری میراث فرهنگی، عدم تحرک و پویایی در جامعه و درنهایت اینکه با کم رنگ شدن فاکتورهای نشاط و فرح بخشی در شهرها، خشونت و جرم در جامعه افزایش می یابد. بنابراین، جوامع شهری در کشورهای در حال توسعه با بازگشت به سوی سرمایه های فرهنگی و اجتماعی و تلاش در جهت تقویت این دو نوع سرمایه با ارزش قادر خواهند بود با موفقیت از بحرانی که در آن به سر می برند خارج شوند. افزایش سطح سرمایه های اجتماعی و فرهنگی در شهرها که از پیوندهای اجتماعی و مشارکتهای مدنی در نتیجه اعتماد متقابل ممکن می گردد شهرها را به سوی پویایی، سرزندگی و نشاط سوق می دهد و مردم را نسبت به شهر و مسائل و مشکلات آن حساس و متعهد می نماید در چنین شرایطی است که سرمایه های فرهنگی و اجتماعی قادر خواهند بود تا از طریق افزایش توریسم فرهنگی و در پی آن جذب سرمایه گذاران داخلی و خارجی به رشد اقتصادی شهرها کمک کرده و شهرهارا به توسعه پایدار هرچه بیشتر نزدیک نمایند و بدین ترتیب سرمایه های فرهنگی و اجتماعی مولد سرمایه اقتصادی می گردند، در عین اینکه سطح اعتماد،تعامل، همکاری و در نهایت امنیت اجتماعی نیز در جامعه افزایش یافته است.


مقدمه:
ارائه تعریفی جامع از شهر که به بازنمایی کلیه ابعاد شهر و سرمایه های نهفته در تار و پود آن بپردازد، امری دشوار است و تا به امروز نیز بسیاری از اندیشمندان در حوزه های مختلف علوم در این جهت همت گمارده اند، اما در این راستا تعریف لوئیس مامفورد۱- مورخ و جامعه شناس امریکایی- از مفهوم شهر به جهت برجسته نمودن ابعاد انسانی شهر و نیز نگریستن به شهر به عنوان یک پدیده اجتماعی بیش از سایر تعاریف توجه محققان را در حوزه علوم اجتماعی به خود جلب نموده است. به عقیده مامفورد: " معنی فیزیکی وجود یک شهر، محل ثابت، سرپناه پایدار، امکانات دائمی برای جمع شدن، مبادله و ذخیره سازی و معنی اجتماعی شهر، تقسیم اجتماعی کار است که نه تنها در خدمت زندگی اقتصادی است، بلکه به فرایند فرهنگی نیز کمک می کند. شهر به معنای کامل آن یک شبکه جغرافیایی، یک سازمان اقتصادی، یک فرایند صنعتی، نمایشی ازعمل اجتماعی و نمادی زیباشناسانه از وحدت جمعی است. شهرهنر را پرورش می دهد و خود هنر است. در شهر است که فعالیتهای هنرمندانه انسان متمرکز می شودوبه اوج درخور اهمیتی دست می یابد" ( مامفورد( ۱۹۹۶)، به نقل از زبردست، ۱۳۸۳). در این تعریف مامفورد بر شاخص های انسانی، اجتماعی و فرهنگی شهر بیش ازسایر مولفه ها چون اندازه جمعیت، اندازه شهر و یا سایر مفاهیمی از این نوع توجه نموده و به عبارتی شهر را تجلی گاه ارزش های اجتماعی و فرهنگی یک اجتماع انسانی در نظر گرفته است که بر اساس این رویکرد، که عموما از آن به عنوان رویکرد انسان گرایانه یاد می شود، می توان شهر را درون یک گفتمان فرهنگی وارد کرد وآنرا به مثابه سرمایه و میراثی فرهنگی که قابل تبدیل به سایر انواع سرمایه ها از دیدگاه پیر بوردیو۲ می باشد مورد مطالعه و کنکاش قرارداد.
آنچه بیش از همه فضاهای شهری را به عنوان سرمایه ومیراث فرهنگی مطرح می سازد، بازنمایی هویت در این فضاهاست. هویت در چشم اندازهای فرهنگی از طریق نمادهای شهری تجلی می یابد که می توان گفت سبک معماری، طراحی شهری، مجسمه ها و فضاهای عمومی همه و همه هویت یک گروه اجتماعی را القاء می نمایند که هدف از کاربرد نمادها در فضاهای شهری بازتولید هنجارهای فرهنگی و تثبیت ارزشهای برجسته در کل جامعه است ( کانسگرو، ۱۹۸۹). اما آنچه امروز میراث فرهنگی جوامع شهری را، به ویژه در کشورهای در حال توسعه، با مخاطراتی مواجه ساخته است، غلبه و برتری سرمایه اقتصادی بر سایر سطوح سرمایه همچون سرمایه فرهنگی و اجتماعی در بخشهای مختلف، از جمله مدیریت و توسعه شهری می باشد. تسلط سرمایه اقتصادی باعث گردیده است تا مشارکتها و همکاریهای مدنی، که رابرت پوتنام۳ از آن به عنوان یکی از مهم ترین مولفه های سرمایه اجتماعی یاد می کند، در اداره شهرها بسیار کاهش یابد و از پویایی، سرزندگی و امنیت شهرها کاسته شود و متعاقب آن سرمایه فرهنگی یا آنچه به عنوان میراث فرهنگی( ملموس و یا ناملموس) یک ملت شناخته می شود با آسیب جدی مواجه گردد. بنابراین توجه به سرمایه های فرهنگی و اجتماعی در دستیابی به توسعه شهری پایدار بسیار با اهمیت تر از توجه صرف به سرمایه اقتصادی است به نحویکه دو سرمایه مذکور خود می توانند مولد سرمایه اقتصادی و عامل مهم در توسعه اقتصادی نیز مورد توجه باشند. 

مبانی نظری:
اگر چه شهر محصول فرهنگ و فرایند رشد فکری بشر است اما در عین حال جایی است که ارزشها و معانی فرهنگی در فرمهایی چون معماری، هنر و مد به عرصه ظهور می رسند و بخش وسیعی از فرهنگ در آن شکل می گیرد و نیر توسعه می یابد( مایلز و همکاران، ۲۰۰۰). همچنین فضای شهری که هالبواکس۴ آنرا تجسم اراده جمعی می داند، فضایی است که قادر به تقویت و یا تضعیف گروههای اجتماعی، کنش های متقابل میان این گروهها و در نهایت انسجام و همبستگی در یک اجتماع شهری می باشد( فیالکوف، ۱۳۸۸). براساس این نوع روایت از شهر، وجود رابطه متقابل و دوسویه میان میراث فرهنگی که به عنوان " سرمایه فرهنگی" نیز مطرح می گردد و همبستگی اجتماعی که در نتیجه پیوندها، روابط و کنش های متقابل جمعی شکل می گیرد و از آن تحت عنوان " سرمایه اجتماعی" یاد می شود، آشکار می گردد.
دیوید تراسپی۵، اقتصاددان استرالیایی که به عنوان یک اقتصاددان فرهنگی شناخته می شود، سرمایه فرهنگی را نتیجه تلاشهای خلاقانه بشر می داند و بر این باور است که سرمایه فرهنگی ضمن برخورداری از ارزش فرهنگی واجد ارزش اقتصادی نیز می باشد. "وی میان دو نوع سرمایه فرهنگی ملموس و ناملموس تمایز قائل می شود و سر مایه فرهنگی ملموس را دارائی در نظر می گیرد که در خود مجموعه ای از ارزشهای فرهنگی را جای داده است، و قابل تفکیک از ارزشهای اقتصادی است که ممکن است در خود داشته باشد، دارائی که ارزش اقتصادی آن در طول زمان افزایش می یابد حال اینکه از ارزش فرهنگی نیز برخوردار است، بر این اساس وی بناهای تاریخی و نیز مصنوعات را به عنوان سرمایه فرهنگی ملموس مطرح می کند. همچنین تراسبی سرمایه فرهنگی ناملموس را ایده ها، سنتها، باورها، و آداب و رسوم مشترک میان گروهی از مردم ونیز سرمایه ذهنی که در ادبیات، زبان و موسیقی وجود دارد در نظر می گیرد"( اندرو، ۲۰۰۵، ۱۲۶). به اعتقاد تراسبی یک بنای تاریخی می تواند ضمن اینکه دارای ارزش فرهنگی و تاریخی است از ارزش اقتصادی هم برخوردار باشد که این ارزش اقتصادی از هر دو محتوای فیزیکی و فرهنگی آن نشات می گیرد( باینگانی، ۱۳۸۹). براساس این دیدگاه می توان شهر را که در برگیرنده دو نوع سرمایه مورد نظر تراسبی می باشد واجد ارزش اقتصادی نیز دانست که در صوررت حفظ و حراست از این سرمایه ها به ویژه سرمایه های ملموس می تواند بر ارزش اقتصادی شهر نیز افزود و هم زمان در جهت توسعه پایدار درابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و درنهایت شهری حرکت نمود. در این جهت سرمایه اجتماعی که رابرت پوتنام آنرا "مجموعه ای از ویژگیهای سازمان اجتماعی، همچون اعتماد، هنجارها، و شبکه ها، که می توانند بهره وری جامعه را از طریق تسهیل کنشهای منظم و هماهنگ بهبود بخشند، تعریف می نماید"( پوتنام ۱۹۹۳ به نقل از جونگ ۲۰۱۰، ۲۱). رابرت پوتنام نقش پیوندهای اجتماعی را، به عنوان شکلی از سرمایه اجتماعی، در توسعه اقتصادی غیر قابل انکار می داند چراکه به اعتقاد وی روابط و پیوندهای اجتماعی در نتیجه اعتماد، که وی آنرا مهم ترین عنصر سرمایه اجتماعی می داند، شکل می گیرند و در این حالت افراد جامعه آمادگی همکاری و مشارکت به صورت گروهی را در امورمختلف جامعه از جمله در حفظ میراث فرهنگی و ارتقاء فضاهای شهری خواهند داشت و نسبت به جامعه احساس تعهد و مسوولیت بیشتری خواهند نمود.
به اعتقاد پوتنام، در نتیجه اعتماد در دوسطح فردی و اجتماعی است که جامعه به سوی جامعه ای شاد که همه و همه به نوعی در تعالی آن همکاری دارند پیش خواهد رفت که در نهایت چنین جامعه ای قادر خواهد بود هرچه بیشتر به هدف خود در جهت رسیدن به توسعه پایدار در کلیه ابعاد زندگی و به طور خاص توسعه شهری پایدار نزدیک گردد. بنابراین می توان گفت، سرمایه گذاری بر روی سرمایه اجتماعی به عنوان یک عامل موثر و نیز پیش بینی کننده قوی در تعیین میزان شادمانی شهروندان و سطح کیفی زندگی در یک اجتماع شهری بیش از سرمایه گذاریهای اقتصادی می تواند کارامد باشد( میر شاه جعفری و همکاران، ۱۳۸۱) . 

روش تحقیق:
بحث پیرامون سرمایه های فرهنگی و اجتماعی و اهمیت آنها در رسیدن به توسعه پایدار شهری موضوعی است که به تازگی در میان پژوهشگران در حوزه علوم اجتماعی مورد توجه واقع شده است و این از آنجا ناشی می شود که طی فرایند توسعه بافتهای شهری در یک دهه اخیرآنچه بیش از پیش مورد توجه عاملان و مسؤولین بوده است منافع و سودهای اقتصادی است تا فاکتورهایی فرهنگی و اجتماعی و این مساله شهرها را، به ویژه در کشورهای حال توسعه، با مشکل بحران احساس هویت جمعی و گروهی مواجه ساخته است. همانطور که پوتنام یکی از مهم ترین دلایل کاهش مشارکتهای مدنی و نیز پیوندهای اجتماعی را در چند دهه اخیر بر هم خوردن انسجام بافتهای شهری و در نتیجه پراکندگی و رشد حاشیه نشینی و حومه نشینی می داند.( ناطق پور، ۱۳۸۵). بر این اساس در این مطالعه با استفاده از روش اسنادی و کتابخانه ای سعی خواهد شد اهمیت و ضرورت توجه و بازگشت مجدد به سوی سرمایه های فرهنگی و اجتماعی در رسیدن به توسعه همه جانبه به ویژه توسعه پایدار شهری تشریح گردد.

بحث اصلی :
رشد سریع شهر نشینی در جریان توسعه صنعت و فناوری و نیز گسترش فرهنگی جهانی، جوامع شهری را بالاخص در کشورهای رو به توسعه با چالش های فرهنگی و اجتماعی متعددی مواجه نموده است چراکه طی فرایندهای مذکور میراث فرهنگی این جوامع با تغییرات چشم گیری رو به رو شده اند و عناصری که در زمانی نه چندان دور بیانگر هویت یک قوم و یا ملت بودند کم کم جای خود را به عناصری می دهند که نماد جوامع سرمایه داری هستند و با معانی و ارزشهای جوامع غیر خودی آمیخته شده و آنرا اشاعه می دهند. در این شرایط روح و حافظه جمعی در جوامع شهری رخت بر بربسته و فضاها از معنا تهی می شوند و اینجاست که سطح سرمایه اجتماعی به شدت تنزل می یابد و شهرها با مخاطرات بسیاری از جمله عدم پویایی، نشاط و سرزندگی- در نتیجه عدم اعتماد و کاهش روابط اجتماعی- مواجه می گردند.
در ساختار سنتی شهرهای ایران، همواره سرمایه های فرهنگی و اجتماعی نقش کلیدی داشته اند به طوریکه بازار نقش اساسی در تعاملات اجتماعی مردم و در عین حال معاملات اقتصادی داشته است. بازار کانون تجمعات مردمی، مراوده و آشنایی، پخش اخبار و اطلاعات و نیز دادو ستد بوده است( پیر نیا، ۱۳۸۴). بنابراین بازار ضمن برخورداری از اهمیت اقتصادی به عنوان مرکز معاملات و دادوستدهای تجاری( سرمایه اقتصادی)، مکانی فرهنگی و اجتماعی نیز شناخته می شده چراکه ساختار آن برگرفته از ویژگیها و ارزشهای فرهنگ بومی ( سرمایه فرهنگی) و نیز مکانی برای ارتباطات و پیوندهای اجتماعی، همکاری و همیاری های عمومی ( سرمایه اجتماعی) بوده است. اما امروز تسلط الگوهای جهانی در کشورهای در حال توسعه سبب تغییر و دگرگونی شکل و محتوای فضاهایی چون بازار- به عنوان شکلی از مرکز خرید سنتی در ایران- هستند که گسترش این روند بحران هویت فرهنگی و اجتماعی را به همراه خواهد داشت. حال این سوال مطرح می گردد که چگونه با تقویت سرمایه های فرهنگی و اجتماعی می توان به توسعه پایدار اقتصادی و نیز توسعه پایدار شهری دست یافت؟ 

مدیریت و برنامه ریزی مشارکتی:
بنابرنظرتراسبی سرمایه های فرهنگی می توانند واجد ارزش اقتصادی نیز باشند بدین ترتیب که مثلا یک مجموعه تاریخی به دلیل برخورداری از ساختاری بی همتا و نیز معانی و ارزشهای فرهنگی خاص که در ساختار خود جای داده است، واجد ارزش اقتصادی نیز می گردد که با توجه به نظر پیر بوردیو این مجموعه تاریخی، که به عنوان سرمایه فرهنگی یا میراث فرهنگی تعریف می شود، قادر خواهد بود که به سرمایه های اجتماعی و اقتصادی نیز تبدیل گردد. آنچه فرایند متعادل تبدیل سرمایه فرهنگی به سرمایه های اجتماعی و اقتصادی را در شرایط کنونی جوامع شهری در کشورهای رو به توسعه امکان پذیر می سازد، توجه به حقوق شهروندان ونیز نقش کلیدی آنها در مدیریت شهرها می باشد. براساس نظر پوتنام عنصر اساسی درتقویت همکاری و مشارکتهای مدنی و افزایش سطح سرمایه اجتماعی " اعتماد" است، که در صورت تقویت اعتماد در سطوح خرد و کلان( فردی و اجتماعی) از شکاف میان مردم و مجریان شهری کاسته خواهد شد و مردم خود را نسبت به حفظ سرمایه های فرهنگی و نیز ارتقاء فضاهای شهری مسؤول خواهند دانست. همچنین در جریان شکل گیری برنامه ریزی و مدیریت مشارکتی، نهادهایی مردمی شکل می گیرند که شهروندان را در چرخه ای از روابط قرار خواهند داد و در طی این فرایند آگاهی آنها از نیازها، مسائل و مشکلات شهر افزایش یافته و بیش از پیش نسبت به شهر احساس تعهد می نمایند. در چنین شرایطی است که امکان شناسایی نیازها وخواسته های مردم توسط مسؤولین هرچه بهتر فراهم می گردد و درنهایت شهرها مطابق با نیازهای شهروندان سازماندهی و رضایت خاطر شهروندان تامین خواهدگردید.
پیاده روها و سرمایه اجتماعی: یکی از فضاهایی که بایستی بسیار مورد توجه مدیران و برنامه ریزان شهری قرار گیرد" پیاده رو ها" هستند چراکه نقش بسزایی را در افزایش سطح سرمایه اجتماعی و رسیدن به توسعه پایدار شهری می توانند ایفا نمایند. به عقیده جین جاکوبز ۶ حرکت پیاده باعث تقویت تعاملات اجتماعی می گردد چراکه از طریق آن سطح دیدارهای اجتماعی افزایش یافته و در نتیجه سطح سرمایه اجتماعی نیز ارتقاء می یابد( شکوهی دولت آبادی، ۱۳۸۹). همچنین وی علاوه بر نقش پیاده رو در افزایش تعاملات اجتماعی و سرمایه اجتماعی، آن را در افزایش امنیت و نیز همسازی کودکان با اجتماعی که در آن زندگی می کنند بسیار قابل توجه می داند( جاکوبز(۱۹۶۱)، به نقل از شکوهی دولت آبادی۱۳۸۹). بعلاوه چنانچه مسیرهای پیاده رو در شهرها از امکانات مناسب برخوردار باشند( کاربرد صحیح مبلمان شهری) وبه خوبی از مسیرهای سواره رو مجزا گردند( تامین امنیت)، می توانند مردم را ترغیب به استفاده از مسیرهای پیاده جهت انجام کارهای روزانه شان نمایند و در این صورت مشکل ترافیک ونتایج نامطلوب آن چون آلودگی های زیست محیطی و ناهنجاریهای اجتماعی تا حد چشمگیری کاهش خواهد یافت.
یکی از مواردی که می تواند نقش پیاده روها را در تقویت ارتباطات اجتماعی پررنگ تر نماید استفاده از این فضاها جهت " ارائه آثار هنری اعم از نقاشی، موسیقی، تئاتر خیابانی و تردستی است که این امر نه تنها در افزایش شادابی و نشاط اجتماعی و پویایی و جذابیت فضایی این پهنه ها بسیار موثر است، بلکه می تواند سبب بارور شدن بسیاری از استعدادها و آموزش عمومی شهروندان شود"( پاکزاد، ۱۳۸۴، ۲۱). همچنین طراحی فضای سبز مناسب، ایجاد زمینه های تفریحی برای کودکان و نیز رستورانها و کافه هایی که به نوعی سطح تعاملات مردم را افزایش دهند، در این دسته از فضاهای شهری، همه و همه در ارتقاء سطح سرمایه فرهنگی و اجتماعی جامعه شهری نقش خواهند داشت.
بنابراین تاکید بر سرمایه های اجتماعی و فرهنگی در تدوین برنامه های شهری ضمن ارتقاء کیفی فضاهای شهری سلامت اجتماعی جامعه رانیز به عنوان یکی از پیش نیازهای توسعه پایدار تضمین خواهد نمود چراکه سرمایه اجتماعی عاملی مهم در احساس اعتماد، احساس امید به زندگی، مشارکت پذیری، تسهیل کنش گری جمعی محسوب می گردد( امینی رارانی وهمکاران، ۱۳۹۰). بدین ترتیب چنین شهرهایی قادر خواهند بود با توسعه توریسم فرهنگی و در راستای آن جذب سرمایه گذاران داخلی و خارجی زمینه های رشد و رونق اقتصادی را، که نهایتا به توسعه اقتصادی خواهد انجامید، فراهم آوردند.

نتیجه گیری:
جوامع شهری در کشورهای در حال توسعه در حال گذار از یک بحران فرهنگی و اجتماعی هستند، عامل اصلی این بحران را می توان در تسلط بازارجهانی و ارزشهای غالب در جامعه سرمایه داری دانست که در جریان این فرایند، نقش سرمایه های فرهنگی و اجتماعی در مدیریت و توسعه شهرها بسیار کمرنگ شده است. توجه صرف به توسعه اقتصادی شهرها با عث گردیده تا بسیاری از بافتهای تاریخی با ارزش در نتیجه نوسازی دچار آسیب شوند و فضاهایی بی هویت و وعاری از معانی فرهنگ بومی شکل بگیرند. در چنین شرایطی است که مردم به سبب قطع ارتباط با میراث فرهنگ گذشته در فضاهای شهری دچار ترس، عدم اعتماد به اجتماع گردیده و نرخ خشونت و جرم افزایش پیدا می کند. بنابراین آنچه می تواند به جوامع شهری در کشورهای در حال توسعه جهت خروج از بحران فرهنگی- اجتماعی کمک نماید بازگشت به سرمایه های فرهنگی و اجتماعی و تقویت آنهاست . فراهم آوردن زمینه های مناسب جهت حضور شهروندان در مدیریت و برنامه ریزی شهرها و احترام به حقوق شهروندان گامی خواهد بود در جهت اعتماد سازی و آغاز مشارکتهای مدنی از طریق ایجاد نهادهای اجتماعی و شهری با هدف حفظ و نگهداری میراث فرهنگی و ارتقاء سطح کیفی بافتهای شهری. طی تقویت سرمایه های فرهنگی و اجتماعی، سطح کیفی زندگی شهری ارتقا ء یافته و شرایط برای توسعه صنعت توریسم و نیز سرمایه گذاریهای اقتصادی از طریق سرمایه گذاران بومی و غیر بومی فراهم می گردد. بنابراین سرمایه های فرهنگی و اجتماعی می توانند مولد سرمایه اقتصادی بوده و درنهایت دستیابی به توسعه پایدار شهری را امکان پذیر نمایند.

منابع:
امینی رارانی، مصطفی؛ موسوی، میرطاهر؛ رفیعی، حسن( ۱۳۹۰). رابطه سرمایه اجتماعی با سلامت اجتماعی در ایران. فصلنامه علمی- پژوهشی رفاه اجتماعی، شماره ۴۲، ص ۲۰۳-۲۲۸.
باینگانی، بهمن؛ کاظمی، علی( ۱۳۸۹). بررسی مبانی تئوریک مفهوم سرمایه فرهنگی. برگ فرهنگ، شماره ۲۱، ص ۸-۲۱.
پاکزاد، جهانشاه(۱۳۸۴). راهنمای طراحی فضاهای شهری در ایران. تهران: شرکت طرح و نشر پیام سیما.
پیرنیا، محمد کریم، معماری اسلامی ایران، تهران: سروش دانش، ۱۳۸۴.
زبردست، اسفندیار( ۱۳۸۳). اندازه ی شهر. وزارت مسکن و شهرسازی، مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری.
شکوهی دولت آبادی، محمود؛ مسعود، محمد( ۱۳۸۹). پیاده راه عاملی برای افزایش سرمایه اجتماعی. نشریه علمی- پژوهشی انجمن علمی معماری و شهرسازی ایران، شماره ۱، ص ۵۵-۶۶.
فیالکوف، یانکل. جامعه شناسی شهر. ترجمه عبدالحسین نیک گهر( ۱۳۸۸). تهران: موسسه انتشارات آگاه.
میرشاه جعفری، ابراهیم؛ عابدی، محمدرضا؛ دریکوندی، هدایت الله( ۱۳۸۱). تازه های علوم شناختی، شماره ۳، ص ۵۱-۵۸.
ناطق پور، محمد جواد؛ فیروزآبادی، سید احمد(۱۳۸۵). شکل گیری سرمایه اجتماعی و فرا تحلیل عوامل موثر برآن. نامه علوم اجتماعی، شماره ۲۸، ص ۱۶۰-۱۹۰.

Caroline, Andrew (۲۰۰۵). Accounting for Culture: Thinking Through Cultural Citizenship. University of Ottawa Press.
Cosgrove, Denis (۱۹۸۹). Geography is Everywhere: Culture and Symbolism in Human Landscapes. In: D.Gregory and R.Walford (eds.) Horizons in Human Geography, pp. ۱۱۸-۳۵. Basingstoke: Macmillan.
Jong, Tjip de (۲۰۱۰). Linking Social Capital to Knowledge productivity. Springer Uitgeverij.
Miles, Malcolm & Borden, Lain & Hall, Tim (۲۰۰۰). The City Cultures Reader. Routledge. 

سجاد محمد یارزاده - پژوهشگر ومدرس دانشگاه آزاد اسلامی
بهنوش شمس الهی - دانشجوی دکتری انسان شناسی- دانشگاه علوم مالزی


کد مطلب: 76148

آدرس مطلب :
https://www.siasatrooz.ir/fa/article/76148/ضرورت-احیای-سرمایه-های-فرهنگی-اجتماعی-درتوسعه-پایدار-شهری-کشورهای-عضو-جنبش-عدم-تعهد

سیاست روز
  https://www.siasatrooz.ir