کاش آن روزی که دوستان منصوب دولتی تصمیم به دوشقه کردن جشنواره بینالمللی فیلم فجر گرفتند و با جدایی بخش بینالملل آن، با فراست و کیاستی خاص نام «فجر» را از آن کنده بودند، وزیر وقت ارشاد، جناب حضرت آقای جنتی موافقت کرده بود و میگذاشت این جراحی دقیق و درست! با موفقیت انجام شود. کاش دوستان منتقد دولت، از آن اتفاق مبارک! استقبال میکردند و میگذاشتند، شاعران نشسته بر مسند سینما کارشان را به انجام برسانند.
اگر آن روز سر و صدایی به پا نشده بود و بدون هیچ درد و خونریزی نام «فجر» از نیمی از جشنواره کنده میشد، میشد امیدوار بود که به مرور زمان و با نقشهای کاملا مدبرانه این نام سنگین و ثقیل! از بخش بهمنماهی جشنواره هم جدا شود. مثلا نامش را میگذاشتند جشنواره فیلم تدبیر و امید به کدخدا، یا جشنواره بنفش مایل به سیاه، یا جشنواره فیلم «ایران»؛ نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر!
اما این اتفاق نیفتاد و وزیر ارشاد وقت حرف آخر را زد تا نام «فجر» بماند.
حالا که چهار سال از اداره مدبرانه، معتدلانه و امیدوارانه جشنواره فجر میگذرد، به این حرف میرسیم که کار درست را رئیس شاعرپیشه سینما انجام داده بود. کسی که به خوبی میدانست نام «فجر» هیچ سنخیتی با آنچه آنها دنبال میکنند ندارد.
صرف نظر از آنکه جشنواره سال آینده را دولت تکراری فعلی برگزار میکند یا دولتی دیگر بر سر کار میآید، باید فکر عاجلی برای نام این جشنواره کرد. باید این دندان لق! فجر را کشید و این همه استخوان لای زخم! نگذاشت. وقتی از فجر فقط نام سه حرفیاش باقی مانده و تاریخ برگزاری جشنواره، چرا نباید یک نام درخور شأن! جشنواره یافت؟ چرا نباید بعد از ۳۵ سال از خیر انقلابیگری گذشت؟ ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است. لطفا به اسمهای پیشنهادی نگارنده با دقت و تدبیر فکر کنید.
جشنوارهای که در آن بیشتر از آنکه به سینمای انقلاب اسلامی پرداخته شود، برای فیلمهایی که تصویر بدبختی و گرسنگی و فقر و فلاکت مردم را درشت میکند کف میزنند، جشنوارهای که در آن سیمرغ ها اغلب روی شانه کسانی مینشینند که بیشتر و بهتر فحش میدهند، جشنوارهای که برخی فیلمسازان سوگلی آن «فروشنده» خوبی برای ارزشهای انقلاب و ایران و اسلام هستند، جشنوارهای که متولیان آن سعی میکنند فیلمهای خوب در تراز انقلاب اسلامی را کم ببینند و اگر مجالش بود و جسارتش را داشته باشند، اصلا نبینند، چرا باید با این نام برگزار شود؟
اسم جشنوارهای که در آن به فیلمهای رکیک و مبتذل و سیاهنمای مثلا اجتماعی چراغ سبز نشان میدهد و جلوی فیلمهای خوب و استراتژیک و انقلابی را با تابلوی «ورود ممنوع» میگیرد و یا در خوشبینانهترین حالت ممکن به آنها «کممحلی» میکند، چرا باید «فجر» باشد؟ امسال که جشنواره قرار بود «امید»وارانه باشد چقدر بود؟ چه کسانی را امیدوار کرد؟ مردم ما را یا جشنوارههای خارجی و سرمایهگذارهای دست به جیبی که هیکلشان بوی نفت میدهد؟
به هرحال سینمای دولتی جمهوری اسلامی نیاز به یک بازتعریف و بازسازی اساسی دارد. سینمایی که در آن دوتابعیتیها، شبهروشنفکرها، دیپلماتها و افرادی که «هر وقت توانسته به انقلاب نیش زده»اند جایگاه ویژهای دارند، نمیتواند به این سادگیها «انقلابی» شود.
جشنوارهای که در آن کپی برداشتن از روی غربیها افتخار میشود، برای هنرپیشههای ترگل و ورگل «فرش قرمز» پهن میکنند تا با آن لباسهای مسلمان نشنود کافر نبیندشان نزول اجلال کنند، بیتوجهی به اصول اسلامی و انقلابی موج میزند، مامنی میشود برای حمله به انقلاب اسلامی و... اسمش هر چه باشد «فجر» نیست.
«اینجا چراغی روشن است» تا برخیها پشت میزشان لم بدهند و سیاهه سیاه خود را از «سیمرغ»های داخلی که به از ما بهتران دادهاند و «نخل» و «پلنگ» و... که از خارجیها صله گرفتهاند پر کنند.
برای چنین نگاهی آیا باید جشن گرفت؟ باید به خود بالید که ما هم سینما داریم و ما هم «جشنواره»ای در یک تراز! خاص برگزار میکنیم؟ راستی در کدام تراز؟ انقلاب اسلامی؟ یا انفعال و حتی ضربه زدن به انقلاب؟ آن اسم با مسمایی که آقای رئیس سازمان سینمایی گذاشته بود بهتر نیست؟ «جشنواره فیلم ایران»؛ نه جمهوریتی دارد و نه اسلامیتی، نه انقلابی دارد و نه فجری که بخواهیم مراعاتش را بکنیم. اینطوری همه هم راضی و خوشحال بیرون میآیند و به «افتخار» این همه تدبیر کف میزنند و در حالی که دود پیپ خود را بیرون میدهند، کلاه شاپوی انگلیسی یا فرانسوی خود را از سر احترام بردارند. اینطوری هم یقه دیپلمات(آخوندی سابق) سر جای خودش است، هم به ساحت منورالفکری آسیب و خدشهای وارد نشده است.