گیرم پدر تو بود فاضل/ از فضل پدر تو را چه حاصل؟! این وزارت در آغاز معارف نام داشت و سپس فرهنگ شد که امروز آموزش و پرورش نام گرفته و یکی از اولین نهادهای تربیتی و آموزشی کشور است که سابقهای بس دیرینه دارد، اما در تمام این دورانها مدیرانی با عنوان وزیر بر رأس آن استوار بودهاند که از نظر علمی یک سر و گردن بر دیگر آحاد جامعه فرهنگی کشور ارجحیت داشتند و این همان تیرک عمودی بود که بدون نیاز به مهاریهای دیگر خیمه فرهنگ و تربیت را سرپا نگه میداشت!
نگاهی گذرا به پیشینه این وزارتخانه طی یک قرن گذشته گویای این حقیقت است که مقام وزارت علاوه بر جنبه قانونی مدیریت مطلق، نقش مرشد را در دامنه آموزش توأم با پرورش برای فراگیری فرزندان این آب و خاک داشته که همه ابواب جمعی آن از راهکارها و رهنمودهای کدخدا منشی تبعیت میکردند زیرا از هر نظر نسبت به بقیه و بخصوص از زاویه تقوا و معرفت و علم برتری داشته است.
زهی تأسف که ادامه این مسیر به مرور زمان حاشیه پیدا کرد و بعضی از ارزشهای دنیوی و شاید بهتر است بگوییم مادی جایشان را با معنویات عوض میکنند و با یک حکم دو خطی، قعر جدولیها در صدر لیگ برتر جا پیدا مینمایند و با عنوانهایی همچون وزیر، معاونت و یا مدیرکل و همچنین رئیس اداره و در نهایت مدیر مدرسه پشت میزهایی مینشینند که از قد و قواره آنها بزرگتر است!
همین چند وقت پیش بود که یکی از مدیران کل آموزش و پرورش استانها در جمعی اقرار کرد: وقتی به تصاویر نصب شده رؤسای قبلی در اتاق کارم خیره میشوم از خودم خجالت میکشم که حالا روی صندلی و پشت میزی نشستهام که روزگاری این فرهیختگان جلوس کرده بودند!
در این سالها وزارت فخیمه آموزش و پرورش به صورتی پوست انداخته تا در حقیقت لباس فاخر علمی که یک قرن به تن داشته بیرون آورد و پس از به حاشیه کشاندن نقش پرورش، آموزش را نیز به امان طرح ۲۰۳۰ و نسخه دیکته شده آن به یونسکو واگذار کند!
کتابهای درسی را دستکاری و شهید فهمیدهها و دهقان فداکارها از آن حذف و سمبلهایی از غرب را به آن بیفزاید! زمینه بایگانی کنکور را با حذف آزمونهای دورهای فراهم نماید و اگر ناچار شد از سؤالات همگانی موجود در سایتهای عمومی و کتابهای کمک آموزشی که در کلاسهای خصوصی تعلیم داده شده استفاده نماید تا ریز و درشت قبول شوند و پیامدهای تأسف آور مدارس غیرانتفاعی «پولی» طی این سالها اینگونه محو گردد!
عبور عجولانه برای نمایش ناگزیر بودن به تمکین از ۲۰۳۰ نوعی گذر از خطوط قرمز مشخص در این مجموعه میباشد که به این سادگیها امکانپذیر نیست و تنها میطلبد تا همه چیز به طریقی زیر پا گذاشته شود!
وسعت افول منزلت در این مجموعه ارزشمند به خاطر تلقین سیاستهای برتر اندیشی در غرب آنقدر ادامه یافت تا همه چیز با چالش روبهرو شود.
شاید هیچ زمان نیازی نبود تا رسانهها به جز تعریف و تمجید از مقام و منزلت این نهاد و روش اداره فرزندان این آب و خاک در مدارسی که حاصل آنها دلیر مردانی بود که در یک مقطع از زمان کلاسهای درس را رها کردند و راهی جبهههای حق علیه باطل و دفاع مقدس شدند، به سوی نقد و انتقاد از خطوط انحرافی ایجاد شده بروند اما ضعف مدیریتها بخصوص در این اواخر بالاخره و طی یکی دو سال گذشته حریمهای احترام به ساحت فرهنگ را خدشهدار کرد و صبوری را که خاصیت این حرفه است از اصحاب رسانه سلب نمود تا قلمها را از غلاف خارج کرده و به دست گیرند و نگرانی خود را از آینده نسل در حال گذر تحصیلات ابتدایی، متوسطه و حتی پیشدبستانی بیپرده ابراز نمایند!
اگرچه در گذشته و حال نابسامانی و کوتاهیهایی در دیگر ارگانهای کشوری مشاهده میشد و میشود، اما قداست آموزش و پرورش از آن مبرا بود. امروز وقتی میشنویم مدیری در شهرستان بر اثر ضعفهای فراوانی که دارد برکنار اما بلافاصله در همان دستگاه مقام بالاتری را آن هم در پایتخت کسب مینماید و بجای اینکه از خانه سازمانی وزارتی برای اقامت خانواده استفاده کند تنها واحد مسکونی متعلق به آموزش و پرورش شهرستان حوزه قبلی خدمت خود را که برای اسکان مأموران در مرکز تهیه شده است به خانواده او سپرده میشود از تعجب شاخ در میآوریم که اینسان دو گونه نمایی از متولی فرهنگ کشور بعید است!
شاید این همان نان قرض دادن درون تشکیلاتی است که از حکومتهای قبلی به یادگار مانده وگرنه وسعت معرفت و علم و دانش و توانایی در بین خانواده پرجمعیت این وزارتخانه به قدری فراوان است که معمولاً از اعتبار و امنیت آنها در دامنه مدیریتهای کلان دیگر نهادها و ارگانها به عنوان مأمور خدمت همچنان بهرهبرداری میشود و اکثر مدیران فعلی این بزرگترین مجموعه وسیع کشوری از چهرههای فرهیختهای هستند که اگر چه عمری از آنها گذشته اما توان و کارایی بعضی از جوانان شاغل در این مجموعه را ندارند اما همچنان پستها را با روش جابهجا شدن اشغال نمودهاند!
به نظر میرسد این پروسه از روش سیاست در دامنه دولت آموخته شده که تعداد معدودی از مدیران را سالهاست همچنان در آستین دارند تا بدون توجه به تواناییهای جسمی و علمی آنها هر چند وقت یکبار تنها جایگاه و پست سازمانیشان را تغییر دهند که حاصلی جز حضور موقت و بینتیجه و گردشی این چهرهها ندارد و به طور مثال ظرف یکسال گذشته سه مدیرکل سکان آموزش و پرورش استانی را به عهده گرفتهاند تا این عنوان را در رزومه خود داشته باشند که لقب جهانی پایتخت فرهنگ و تمدن اسلامی را دارد و در نهایت هر کدام به نحوی از انجام این مسئولیت سنگین شانه خالی کردهاند!
اگرچه این روزها اجرای این پروسه در همه زمینههای دولت جاری است که میتوان حدس زد نوعی سونامی قحطالرجال است و یا کفگیرها به ته دیگ خوردهاند! درحالیکه وزیر فارغالبال آن همچنان در سنگر ۲۰۳۰ جا خوش کرده است!
نویسنده: حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت