حکایت خیلی از مدیران دولتی ما، همان حکایت دایی جان ناپلئونی است. آنوقتها «کار کار انگلیسیها» بود و حالا کار، کار رسانهها!
حالا هر آتشی برمیخیزد از گور (دور از جان شما) ما رسانههاست. تقصیر ماست که پیشبینی میکردیم، ته این برجام سوراخ است. تقصیر ماست که از حقوقهای نجومی مینوشتیم و در حریم خصوصی حضرات ژنرال ورود پیدا میکردیم. تقصیر ماست که رئیسجمهور و کابینهاش خستهاند. تصیر ماست که دلار بالا میرود، مردم به گرانی معترضند، زمستان یورت آنشکلی میشود، کرمانشاه این شکلی. تقصیر ماست همهچیز!
وسط همه دستهگلهایی که ما رسانهها به آب دادهایم و کل مدیریت دقیق مسئولان را زیر سوال بردهایم، یک چیزی را از سیاهه خطاهایمان جا انداخته بودیم که خوشبختانه روز گذشته وزیر بهداشت در همایش سفیران سلامت آن را یادآوری کرد که ته فهرست اعمال ننگین خود اضافه کنیم!
حسن آقای قاضیزاده هاشمی گفته: «در کشور ما توجه به سلامت روان بیمعنی است و رسانهها که باید مشوق سلامت روان باشند خود بیمار هستند و در اینباره استثنایی نیز قائل نیستم. چرا باید آمار طلاق و آسیبها در کشور بالا باشد؟ به این دلیل که خانوادهها، رسانهها و مدارس صحیح عمل نمیکنند.»
آقا دست شما درد نکند. ممنون که خیلی ساده متهمان در جایگاه خود قرار گرفتند. ممنون که حداقل دعوای هابیل و قابیل را به رسانهها و سلامت روان کوک نزدید.
اما آقای وزیر. اینکه برای عواملی مانند طلاق و سایر آسیبهای اجتماعی ارکانی مانند خانوادهها، رسانهها و خانوادهها را مقصر بدانیم، تنها نوعی فرار رو به جلو است. انگار نه انگار که بسیاری از آسیبهای اجتماعی و از همه مهمتر طلاق به دلیل مشکلات مالی است و اینکه اکثر مردم روز به روز به لطف دولت محترم شما زیر خط فقر له میشوند.
آقای وزیر بهتر است یکبار از خودروی میلیاردی خود که مقداری قد و قوارهاش بلند است پیاده شوید و ببینید آیا ریشه همه مشکلات ما رسانهها هستیم و یا مسئولین مربوطه.
اینکه در همین یکی دو روز گذشته شرایط بیماران تصادفی برای پذیرش سختتر از قبل شد هم به لطف شما تصمیمگیرندگان برای فرار از مسئولیتهای اجتماعی خود بود یا ما که مجبوریم درد و بدبختیهای مردم را منعکس کنیم، بلکه به گوشه قبای بلندبالای شما بربخورد؟!
کاش همین امروز و فردا یکی هم پیدا شود و بگوید سخنان ... ما بهخاطر خستگی مثلا ۱۰ عمل جراحی در فلان کلینیک یا بیمارستانتان بود.
کاش حرفهای شما هم مثل آن «صفر زیادی» آقای رئیسجمهور بود که از سر خستگی اول صبح بر زبان آماده بود.
نویسنده: محسن رجبی