۱۰ سال از شهادت «عماد مغنیه» از فرماندهان بارز حزبالله توسط رژیم صهیونیستی، در دمشق میگذرد؛ مغنیه خلاصه تجربههای بسیاری بود اما از نظر سیاسی و جهادی او فرزند دو انقلاب بود: انقلاب فلسطین و انقلاب اسلامی ایران و امروز به یقین میتوان آن را الگوی ماندگار مقاومت نامید.
روزنامه الاخبار در گزارشی در این باره نوشت: انقلاب اسلامی ایران «مسیر بزرگ» او را ساخت. او یک انقلابی متأثر از امام خمینی [ره]، سید محمد حسین فضلالله (که از او به عنوان پدر معنوی حزبالله یاد میشود) و «سید محمد باقر صدر» بود. اما انقلاب فلسطین، بیداری اولیه او در نبرد با دشمن را شکل داد و او تا لحظه شهادت در ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ به آن وفادار ماند.
شهید عماد مغنیه معروف به «حاج رضوان» که بیشترین تعداد عملیات علیه رژیم صهیونیستی را در جهان به نام خود ثبت کرده است، در ماه جولای سال ۱۹۶۲ میلادی در شهر صور دیده به جهان گشود. خانواده شهید مغنیه که متشکل از پدرش، آیتالله شیخ «جواد مغنیه» از علمای برجسته شیعه لبنان، مادر و «جهاد و فؤاد» دو برادر وی بودند که بعدها به شهادت رسیدند، پس از مدتی از صور به ضاحیه جنوبی بیروت نقل مکان کردند و در این منطقه بود که شهید مغنیه، تحصیلات ابتدایی و دبیرستان خود را گذراند و پس از آن در جوانی، وارد دانشگاه آمریکایی بیروت (AUB) شد.
شهید مغنیه در اوایل دهه هشتاد میلادی به «نیروی ۱۷» شاخه نظامی جنبش آزادیبخش فلسطین پیوست مأموریت این نیرو، حفاظت از مبارزانی مانند «یاسر عرفات» معروف به ابوعمار (رئیس سابق تشکیلات خودگردان)،«خلیل الوزیر» معروف به «ابوجهاد» (از مبارزان بارز فلسطینی که توسط کماندوهای اسرائیلی ترور شد) و ابوایاد (دیگر مبارز سرشناس فلسطینی که توسط موساد ترور شد) بود.
او از همان زمان، در عملیات انتقال سلاح از جنبش آزادیبخش فلسطین برای مقاومت اسلامی لبنان که در حزبالله و جنبش «امل» نمود دارد، نقش اساسی داشت اما در پی اشغال لبنان در سال ۱۹۸۲ میلادی از سوی رژیم صهیونیستی، مبارزان جنبش آزادیبخش فلسطین مجبور به ترک لبنان شدند.
محاصره بیروت، سه ماه به طول انجامید و با خروج مبارزان فلسطینی و سازمان آزادیبخش از لبنان، عماد مغنیه نیز به صفوف رزمندگان افواج مقاومت اسلامی (جنبش امل) پیوست که از سوی امام موسی صدر و شهید مصطفی چمران تأسیس شده بود اما شهید مغنیه در ادامه و همزمان با انتقال سید حسن نصرالله از امل، به حزب تازهتأسیس حزبالله پیوست.
روز ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ میلادی (۲۳ بهمن ۱۳۸۶) «عماد فایز مغنیه»، معاون دبیرکل حزب لبنان در کمیته جهادی حزبالله به منطقه «کفر سوسه» در دمشق میرسد و وارد آپارتمانی میشود که برخی از رهبران فلسطینی و مسئول یکی از بخشهای جهادی حزبالله و تعدادی از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران در آن حضور داشتند تا درباره آموزشهای نظامی و هماهنگیهای نظامی بحث و تبادل نظر کنند.
پیش از پایان نشست شهید مغنیه نشست را ترک میکند و از حاضران میخواهد، بحث و گفتوگوها و هماهنگیها را ادامه دهند. دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید. تمام کسانیکه در نشست شرکت داشتند، بر این باور بودند که هدف قرار گرفتهاند، اما داد و فریاد مردم در حیاط جلوی ساختمان و حضور دستگاهها و نیروهای امنیتی سوری در محل، تعدادی از آنها را از خانه بیرون کشید تا ببینند، چه اتفاقی افتاده است که عماد مغنیه را یافتند که هشت گوی آهنین به بدن وی اصابت کرده است.
یکی از گویهای آهنین به چشمش اصابت کرده و از پشت سرش بیرون آمده بود. او بلافاصله جان خود را از دست داده بود. دوستانش پیکرش را به داخل ماشین برده و مستقیما راهی لبنان شدند.
مسئول نظامی حزبالله که همراه شهید مغنیه در نشست حضور داشت، با سید «حسن نصرالله»، دبیرکل حزبالله لبنان تماس میگیرد تا خبر شهادت مغنیه را به او بدهد و پیکرش را به بیمارستان منتقل کند تا در آنجا «سید» حضور یابد و آخرین دیدار و نگاه را به رفیق راهش داشته باشد و او را در پرچم بارگاه امام «حسین» (ع) بپیچد که آن را از کربلای معلی دریافت کرده بود و خبر شهادت مغنیه را به خانوادهاش و دوستانش بدهد.
در واقع شهید مغنیه برخلاف آنچه در این اواخر شایع کردند، نه از رستوران خارج شده بود و نه با همسرش در سوریه دیدار کرده بود، بلکه وی برای حضور در نشستی به دمشق رفته بود که داخل یک مرکز برگزار شد و معروف بود که این مرکز سالهاست که وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در دمشق است.
همچنین مغنیه از لبنان وارد سوریه شده بود و مانند همیشه از محافظانش خواسته بود، به یک مرکز نزدیک منطقه «زینبیه» (سلاماللهعلیها) در جنوب دمشق بروند تا او به جایی برود که میبایست بتنهایی و بدون هیچ یک از محافظان امنیتیاش در آن حضور مییافت، چون وی اولین و آخرین نفری بود که میتوانست از خود محافظت و مراقبت کند و با کسی درباره رفت و آمدها و برنامههایش سخن نمیگفت و در خفا و پنهانی انجام دادن کارها تکیه میکرد، به ویژه آنکه چهره وی چندان معروف نبود، اما نمیدانست که رژیم صهیونیستی برنامههای کاری و نقشه رفت و آمدهایش را از بیش از شش ماه قبل از ترور تهیه کرده و از آن آگاه بود، به گونهای که دستگاه اطلاعات و جاسوسی که وی را در خفا و سکوت تعقیب میکرد، میتوانست مغنیه را در و پیش از تاریخ عملیات تروریستی کفرسوسه ترور کند، آن هم کسی خود در رفت و آمدهایش «شبح» خوانده میشد.
«یوسی کوهن» سابقهای ۳۰ ساله در موساد دارد که نزدیک به ۲۰ سال آن فعالیت در حوزه عملیاتهای اطلاعاتی و عملیاتهای ویژه ( ترور و خرابکاری) در موساد بوده است.
کوهن نزدیک به ۲۰ سال در تمام بخشها و واحدهای دپارتمان عملیات ویژه موساد ( مسئول مستقیم عملیاتهای پنهان و ترورهای موساد) فعالیت داشته است که در نهایت در اوائل قرن بیستم و در دوران ریاست مئیر داگان ریاست این دپارتمان را برعهده گرفت. وی پیش از ریاست بر این دپارتمان فرماندهی واحد کیدون ( جوخههای ترور موساد) را بر عهده داشته است.
کارکنان موساد یوسی کوهن را به عنوان نابغه ترور و مغز متفکر طراحی عملیاتهای تروریستی میشناسند. چهرهای امنیتی و عملیاتی با سابقهای خونین از کشتار و ترور که به پاس ترورهای موفقش «نشان درجه یک دفاع» رژیم صهیونیستی را دریافت کرده است. بسیاری بر این امر تاکید دارند که خون شهید مغینه زمینهساز خون تازه بر پیکر مقاومت شده که دستاوردهای اخیر مقاومت در مبارزه با تروریسم برگرفته از این امر بوده است. جهاد مغنیه فرزند وی نیز در این راه در سوریه به شهادت رسید تا نشانهای بر آن باشد که مقاومت یعنی پدران و فرزندانی که در راه مقاومت جان میدهند و هر کدام ایستادگی را وظیفه خود میدانند و شهادت در این راه را سرانجامی نیکو میشمارند.