«ژن خوک» جدیدترین ساخته سعید سهیلی از فیلمهای اکران نوروز ۹۸ میباشد. فیلمسازی که با ساخت آثار پرحاشیهای چون «گشت ارشاد ۱ و ۲» نامش بر سر زبانها افتاد. از قضا «ژن خوک» نیز شباهت عجیب و غریبی به «گشت ارشاد» دارد با این تفاوت که این بار سهیلی به جای پسرش ساعد از پسر کوچکش سینا استفاده کرده و هادی حجازیفر نیز قرار است جایگزینی برای گنده لات و لوطی گشت ارشاد یعنی حمید فرخنژاد باشد.
«ژن خوک» داستان دو زندانی به نامهای عماد گربه (سینا مهرداد) و آقا رضا (هادی حجازیفر) است. آقا رضا از طرف روزبه (بهرنگ علوی) - یکی از آقازادهها - در مقابل گرفتن مبلغی کلان مامور میشود تا عماد را از زندان فراری دهد. روزبه میخواهد سر عماد را که حاصل ازدواج صیغهای پدرش است زیر آب کند تا ارث پدر به او نرسد.
سوژه داستان مربوط به آقازاده هاست، افرادی که خود را از ژن خوب و برتر میدانند و مشخصاً قرار است فیلم نگاهی انتقادی به این افراد داشته باشد و نام فیلم و استفاده از کلمه «خوک» به جای «خوب» به عنوان صفت «ژن» نیز پستی و کثیفی این طبقه را نشان دهد، اما اثر چنان الکن، بیخاصیت و آشفته است که حتی نمیتواند حرف خود را به درستی بیان نماید.
جنس دیالوگهای «ژن خوک» ما را به یاد فیلمفارسی و سینمای کیمیایی میاندازد با این تفاوت که در نیمه اول داستان چاشنی طنز دارند و برخی از همین دیالوگهای طنزگونه عماد و آقا رضاست که در میان انبوهی از کلمات رکیک و ناسزا میخواهند مخاطب را بخندانند.
«ژن خوک» دو نیمه دارد: نیمه نخست فیلم که تنها به بده بستانهای عماد و رضا میگذرد و لحظاتی شیرین را خلق میکند و نیمه دوم که فیلم وارد فاز قصهگویی میشود و عجیب بیسر و ته و بیمنطق است. باید گفت نیمه دوم فیلم از لحاظ داستانپردازی و منطق فیلمنامه فاجعهبار است. اصلاً مشخص نیست فیلمساز درباره شعور مخاطب چه فکری کرده است که اینچنین داستان پردازی میکند.
در «ژن خوک» همانند «گشت ارشاد» نیروی انتظامی ول معطل است، دو زندانی به راحتی از زندان فرار کرده و در شهر میچرخند و هرکاری دلشان بخواهد انجام میدهند؛ سر صبر و حوصله به دیدن خانواده و دوستان میروند و بدون هیچگونه مزاحمتی در انتهای داستان از هرکس میخواهند انتقام میگیرند و به شیوه بزن بهادر حق آدم بدهای قصه را کف دستشان میگذارند تا انتقام خود را از زندگی و جامعه بگیرند.
پایانبندی فیلم هم همان پایانبندی گشت ارشاد است، بالاخره در انتها پلیس از راه میرسد و در حالی که یکی از قهرمانان زخمی شده و در حال وصیت به دوستش است فیلم پایان مییابد. نکته قابل تأمل آن است که به قدری فیلمساز دو خلافکار فیلم را در قالب قهرمانان دوست داشتنی به تصویر میکشد که مخاطب از حضور پلیس حتی در انتهای فیلم هم ناراحت شده و دلش میخواهد عماد و رضا به راحتی فرار کنند، صدای محسن چاووشی و مضمون ترانه حلالم کن نیز به این حس دامن میزند.
آقازادهی فیلم هم به شدت پرداخت ضعیفی دارد؛ سهیلی برعکس ادعایش جسارتی در شخصیت پردازی روزبه از خود نشان نمیدهد و با ملاحظهکاری از نزدیک شدن به او پرهیز میکند تا روزبه به عنوان یک آقازادهی طماع و منفور در حد یک تیپ باقی بماند. شخصیتهای دیگر فیلم همچون ماهرخ (نازنین بیاتی)، فاطی و حتی پدر عماد (جمشید هاشمپور) نیز پرداخت درستی ندارند و حضورشان بیشتر برای پرکردن زمان فیلم میباشد.
در پایان باید گفت «ژن خوک» فیلمی است سرشاز از متلک پراتی و دیالوگهای شعاری که در بیان حرف خود و رویکرد انتقادیاش به شدت ناتوان است و جز اتلاف وقت و پول دستاوردی برای مخاطب ندارد. تسنیم