۴ماه است كه از شروع گسترش بيماري كرونا در چين مي گذرد و اين ويروس به به شكل كم سابقهاي در تاريخ، نظامهاي اقتصادي و سرمايه داري را زير فشار خود قرار داده است . اصلي ترين سوال مطرح اين است كه اين نظامها در جهان پسا كرونا چه شرايطي خواهند داشت ؟
روي ديگر ويروس كرونا، عواقب سياسي و اقتصادي است كه به دنبال آن خواهد آمد و صاحب نظران سياسي بر اين باورند كه مي توان انتظارافول قدرت ليبرال سرمايه داري در اين زمان داشت .
بايد گفت كرونا مانند هر بحراني ديگر سيستمهاي داخلي و بين المللي، ساختارها، هنجارها و نهادهاي آن را متأثر از مؤلفههاي ويژه خود ميكند.
در اين ميان پيش بيني مي شود كه اين طوفان، نظامهاي جهاني را دچار دگرگوني كند ، اين درحالي است كه سياستمداران ديگر بر اين باورند كه اين تحولات شرايط مناسبي براي ارتقا نظامهاي ديگر ضد سرمايه داري از جمله نظام جمهوري اسلامي مي تواند باشد و ايران اين فرصت ر ا دارد كه از اين شرايط براي بهبود وضعيت خود و ارتقا خود در سطح جهان استفاده كند .
پيش بيني نياز نيست
شايد آن زماني كه رانيس فوكوياما، نويسنده و متفكر ژاپني الاصل آمريكايي كتاب پايان تاريخ و نگاه ويژه خود را آينده سرمايه داري و نظام ليبرال و دموكراسي عنوان مي كرد و به تبعيت از الكساندر كوژ و هگل مرحله پاياني تاريخ را ليبرال دموكراسي ناميده بود، كسي پيش بيني شرايط امروز را نداشت .
با اين حال وي در سال ۲۰۱۴ ، در كتاب جديد خود« نظم و زوال سياسي» از زوال نظام هاي ليبرال دموكراسي سخن گفته بود و حالا كرونا در كمين ليبرال دمكراسي نشسته است .
امانوئل والرشتاين جامعهشناس و نظريهپرداز بزرگ آمريكايي همچنين يكي از نظريهپردازاني بود كه از اواسط دهه ۷۰ ميلادي مسئله افول آمريكا را در مجامع دانشگاهي آمريكايي بيان كرد.
اما حالا شاهد ابراز نظرهايي هستيم كه اين افول را بعد از كرونا مي بينند . بسياري از اين صاحب نظران بر اين باورند كه ناكارآمدي نظامهاي ليبرال اروپايي و آمريكايي در كنترل بحران در مقايسه با كارآمدي نظامهاي ديگر بوده است. اين مي طلبد كه به جاي نظام جهاني فعلي با نظمي جديد در آينده خواهد شكل گيرد .
نوآم چامسكي تحليگر و زبانشناس امريكايي در اين باره مي گويد : « در حال حاضر سرنوشت ما در دستان دلقكهاي بيمارگونه اجتماعي مانند ترامپ و متحدان همفكرش در جهان قراردارد؛ براي مثال، قدرت آمريكا بسيار فراگير است؛ زيرا تنها كشوري است كه حداكثر فشارهاي رواني و تحريمهاي اقتصادي را بر ساير كشورها مانند ايران و كوبا اعمال كرده است و ديگر كشورها به ويژه كشورهاي اروپايي را مجبور ساخته تا از سياستهاي غير انساني آن پيروي كنند.»
امريكا در معرض سقوط
پس از جنگ دوم جهاني، آمريكا نظم جديدي را بنا نهاد. كشوري كه كمترين خسارت را در ميان كشورهاي قدرتمند از جنگ متحمل شده بود، نقش ناجي اين كشورها را بازي ميكرد. در بحرانهاي جهاني قبلي، مانند بحران مالي ۲۰۰۸ و همهگير شدن ويروس ابولا در سال ۲۰۱۴، ايالات متحده نقش رهبر جهان را بر عهده گرفت. اما دولت كنوني از سمَت رهبري كنارهگيري كردهاست. اين دولت آشكار بيان كردهاست كه بيش از آيندهي بشريت، به عظمت آمريكا اهميت ميدهد.
در اين ميان امريكاحتي نزديكترين متحدانش را به حال خود واگذاشتهاست. زماني كه همهي سفرها را از اتحاديهي اروپا ممنوع كرد، حتي به خودش زحمت نداد كه موضوع را پيشتر اعلام كند ، چه برسد به اينكه بخواهد با اتحاديهي اروپا در مورد اين اقدام جدي مشورت كند. آمريكا، حتي با ارائهي پييشنهاد يك ميليارد دلاري به يك شركت داروسازي آلماني براي خريد حق انحصاري واكسن جديد كوويد-۱۹، سبب حيرت آلمان شد.
بنابراين حتي اگر دولت كنوني امريكا درنهايت يك برنامهي جهاني ارائه دهد، كمتر كسي دنبالهروي رهبري خواهد بود كه هرگز مسئوليتي بر عهده نميگيرد، هرگز اشتباهاتش را نميپذيرد، و مدام به خودش اعتبار داده و تقصير را بر گردن ديگران مياندازد.
بسياري بر اين باورند كه از هم اكنون مي توان پيش بيني كرد كه امريكا بعنوان سردمدار ليبرال دموكراسي بعد از كرونا با مشكلات زيادي روبرو مي شود . دونالد ترامپ پيشتر به خاطر دروغ گفتن در مورد اين ويروس مورد شماتت قرار گرفته بود، ممكن است در انتخابات ۲۰۲۰ اقبال كمتري را تجربه كند .
به خصوص اينكه روند آلودگي و درمان بيماري در آمريكا خوب پيش نرفته ست ، اين اتفاق واكنش هاي قابل توجهي به دنبال دارد.
دونالد ترامپ، قول داد بود كه الگوي اقتصاد ليبرالي دنيا ،سال طلايي سرمايهداري باشد. او مدعي شده بود با ايجاد بيسابقهترين رونق در بازار آمريكا، براحتي براي دومينبار در انتخابات رياستجمهوري اواخر همين سال پيروز خواهد شد. اما حالا بر اثر تعطيل عمومي ناشي از كرونا و سقوط مداوم سهام والاستريت، كار الگوي اقتصاد آزاد ليبرالي به جايي كشيده كه كاخ سفيد و كنگره دست در دست هم، بسته كمكهاي ۲ تا ۳ هزار ميليارد دلاري را تصويب ميكنند. هنري كيسينجر نظريه پرداز سياسي امريكايي با ابراز نگراني از فروپاشي قدرت آمريكا معتقد است: واشنگتن بايد در مديريت جهاني بحران كرونا نقش آفريني و نقش بيشتري در اين ماجرا داشته باشد.
وي در مقاله اي درباره كرونا و آينده جهان تاكيد دارد: « آزمون نهايي اين خواهد بود كه آيا ميتوان با ويروس به گونهاي مقابله و از شيوع آن جلوگيري كرد كه اعتماد عمومي مجددا به توانايي آمريكاييها براي اداره دولت خود بازگردد؟!»
در حقيقت به نظر مي رسد آمريكا به سبب منفعت طلبي محدود دولت آن و نيز ناتواني مخربش، ديگر به عنوان رهبر بين المللي در نظر گرفته نخواهد شد و به قولي واشنگتن در آزمون رهبري شكست خورده است .
برنده واقعي
شايد در جهان جهان پساكرونا به نظر مي رسد كه در ميان كشورهاي صنعتي برد با كشوري باشد كه اولين واكسن اين ويروس را تهيه كند. اما كرونا به مثابه موريانهاي بر فلسفه كشورهاي غربي تاخت و نشان داد كه برد اصلي كشورهاي قدرتمند در اين نظم جهاني دستيابي به منابع ديگر كشورها و تبديل كردن آنان به بازار مصرف كالاهاي خود است .
كرونا نشان داد كه ظاهر فريبنده ليبرال- دموكراسي كه مدعي رفاهطلبي براي همه انسانها و ترويج دموكراسي و زندگي بهتر براي همه جهانيان بود دزدي مدرن است كه تحت لواي آن دزديدن محمولههاي بهداشتي حتي از كشورهاي دوست قابل توجيه است . كرونا نشان داد ژست دلسوزي كشورهاي غربي براي كشورهاي ديگر، صرفا ابزاري براي تحميل آموزههاي سياسي خود به آن كشورهاست و كشورهايي كه مدعي حل مشكلات جهانياند ، در حل مشكل بهوجود آمده توسط يك ويروس عاجز ماندهاند.
با اين حال جمهوري اسلامي ايران نشان داد كه در طول ۴۲ سال گذشته معادلات داخلي و خارجي خود را در همه عرصهها بر مبناي نظريهاي كه توسط رهبر حكيم انقلاب «استحكام ساخت دروني» ناميده شد، قرار داده و وارد بازي كشورهاي ليبرال نمي شود .
بر مبناي نظريه استحكام ساخت دروني قدرت، ايران پايههاي قدرت خود را در داخل مرزهاي خود و بر مبناي ظرفيتهاي قدرتزاي ارزشهاي اسلامي- ايراني و منابع مادي و سرمايه انساني قرار داده و حفظ استقلال و به تبع آن ارزشهاي انقلابي را در گرو فاصلهگذاري با ارزشهاي تهاجمي ليبراليستي مي داند .
محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام در اين باره مي گويد : كرونا سرانجام خواهد رفت ولي زخم ناشي از كرونا و پيامدهاي آن بر پيكر جهان باقي خواهد ماند. چرا؟ چون ساختار قدرت بين الملل كنوني، توان كافي براي درمان اين زخم و جبران پيامدهاي وسيع آن را ندارد، طبعاً اين ساختار تغيير خواهد كرد و نظمي جديد پديدار خواهد شد. وي با اشاره به اينكه در آينده از يكسو غرب يعني اروپا و امريكا، ضعيف مي شود و از سوي ديگر آسيا و چين قوي تر از گذشته در صحنه خواهند بود. و در نتيجه، بخش اعظمي از قدرت و برتري اقتصادي از غرب به شرق منتقل مي شود مي افزايد : كرونا نه فقط قدرت آمريكا و اروپا بلكه انديشه ليبراليسم و فرهنگ سرمايه داري و ارزش هاي آمريكايي، آزادي و دموكراسي آمريكايي را با چالش بزرگي روبه رو كرده و اقتصاد، امنيت و روابط بين الملل آنان را تضعيف خواهد كرد.
رضايي معتقد است : بيترديد در چنين برههي خطيري، ملت پر افتخار ايران و انديشمندان و روشنفكران و علماي انقلابي آن، ظرفيت نقش آفريني موثري را در ايجاد نظم و جهان جديد دارند. سابقه تاريخي ملت ما، چه قبل از اسلام و چه پس از آن، نشانگر اين توانايي است.
وي با تاكيد بر اينكه اگر ايران در ايجاد نظم و جهان آينده، فعالانه مشاركت نداشته باشيم، به همان سرنوشتي دچار خواهيم شد كه پس از رويدادهاي بزرگ مانند جنگ هاي جهاني اول و دوم به ايران تحميل شد ، خاطر نشان كرد : عدم نقش آفريني، ما را از فرصت هاي كم نظير دو دهه آينده منطقه و جهان بازمي دارد.
شرايط تحقق دكترين آينده
در اين ميان بايد بدانيم كه تحقق چنين دكتريني بدون تلاش براي كسب آمادگي لازم، محقق نمي شود . قوي شدن در ابعاد مختلف ، تكيه بر ارزش هاي والاي انقلاب اسلامي وايراني و ارائه راهكارهاي نو شرايط را براي حضور در اين عرصه جديد فراهم مي كند و اولين گام در اين راستا است . اگر نتوانيم بر مشكلاتي كه امروز در عرصه هاي مختلف با آن روبرو هستيم فائق آييم چگونه مي توانيم به تحقق چنين شرايطي بيانديشيم . از ابتداي پيروزي انقلاب آرمانهاي انقلاب اسلامي طرفداران بسياري در جهان دارد ، اما لازمه پيوستگي اين طرفداران موفقيت ايران اسلامي است . مردم ايران خود سهم خود را از جهان مشخص مي كنند و بيترديد ملتي موفقتر است كه آمادگي ديدن و شنيدن واقعيت و تجزيه و تحليل عالمانه آن را داشته باشد.
نویسنده: کتایون مافی