کرونا با پیامدهای سنگینش در حالی جهانی را به بازی گرفته است که برخی پروندهها گویا هیچ توجهی به این مساله ندارند و هر روز شاهد اجرای متعددی در این حوزهها هستیم. یکی از این مسائل را میتوان مواضع آمریکاییها در قبال جمهوری اسلامی ایران دانست که تقریبا به صورت روزانه صورت میگیرد. در میان این رفتارها یک اصل قابل توجه مشاهده میشود و آن برخی تعدیل رفتارها در مواضع آمریکاییهاست. از یک سو افرادی مانند ترامپ رئیس جمهور آمریکا ادعا میکند که حاضر به مذاکره با ایران است و در صورت پیروزی در انتخابات ظرف چهار هفته به توافقی جدید با تهران دست خواهد یافت. از سوی دیگر آمریکا در حالی به دنبال تصویب قعطنامه غیرقانونی تمدید تحریم تسلیحاتی ایران در شورای امنیت است که محافل رسانه ای از تعدیل این قطعنامه از ۳۵ پارگراف به چهار پارگراف خبر داده اند. این رفتارها از سوی آمریکایی در حالی صورت گرفته که یک سوال اساسی باقی است و آن اینکه چرا آمریکا چنین سیاستی در پیش گرفته است آیا ترامپ به دنبال بهره برداری از این سیاست برای مبارزات انتخاباتی است و یا هدف دیگری را دنبال میکند هر چند که آمریکاییها تاکید دارند که ایران، چین و روسیه محور سیاسی خارجی آمریکا را تشکیل میدهند اما یک اصل مهم مطرح است و آن اینکه برای آمریکا بیش از آنکه اهداف انتخاباتی اولویت داشته باشد، اجرای سیاست تسلیم سازی و تغییر نظام و حتی تبدیل ایران به کشور آشوب زده همچون لبنان برایش دارای اهمیت میباشد. رفتار کنونی آمریکاییها یعنی تعدیل قطعنامه و ادعای مذاکره از دو زاویه قابل بررسی است نخست آنکه آمریکا با آدرسهای غلطی که از وضعیت اقتصادی ایران دارد بر این تصور است که در صورت ایفای نقش ناجی میتواند ایران را به تسلیم شدن در برابر زیاده خواهیهای هسته ای، موشکی و منطقه ای قرار دهد و یا اینکه درون ایران را به آشوب بکشد. رویکرد برخی محافل سیاسی و رسانهای داخلی به تحریف حقیقت و القاء حل مشکلات با مذاکره با آمریکا با این القاء که ترامپ به مذاکره با ایران نیاز دارد محور این طراحی را تشکیل میدهد. در اصل آمریکا به دنبال گرفتارسازی ایران در اشتباه محاسباتی است در حالی که سیاست و هدف نهایی آمریکا را به آشوب کشاندن درون ایران تشکیل میدهد.
دوم آنکه آمریکا سعی دارد قطعنامهای حتی در حد دو سه پاراگراف برای مدت موقت چند هفتهای را در شورای امنیت تصویب نماید تا آن را نشانه اقتدار جهانی خود معرفی کند. آمریکا با این ادعا که ایران تهدیدی جهانی است و آمریکا برای رفع تهدید به دنبال مذاکره است، تصویب قطعنامه را پیش زمینه مذاکره القاء میسازد. در اصل آمریکا سیاست فشار و مذاکره را تکرار میکند تا جامعه جهانی را به پذیرش خواسته ضدایرانی وادار سازد.
در جمع بندی نهایی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که ادعای مذاکره و تعدیل قطعنامه شورای امنیت نه برگرفته از تعدیل مواضع آمریکا بلکه ابزاری برای استمرار سیاست تحریف است که بخشی از آن برای داخل ایران و بخشی برای خارج است. آمریکا بعد جدیدی از سیاست تحریف را در پیش گرفته است که محور آن پنهان سازی طراحی آمریکا برای براندازی نظام است که با کلید واژه مذاکره و تعدیل قطعنامه شورای امنیت صورت میگیرد. براین اساس رویکرد خوش بینانه به رفتار آمریکا گرفتار شدن در بازی تحریف است که جز تشدید تحریمها و فشارها نتیجهای به همراه ندارد. راهکار حل مشکلات کشور رویکرد و منطقی و کارشناسانه به گشایش اقتصادی واقعی است که در قالب جهش تولید و تکیه بر توان داخلی محقق میشود و نه چشم داشت به خارج و یا انجام طرحهای ناگهانی که تجربه نشان داده کشور را با چالشهای جدیدی مواجه خواهد ساخت.
نویسنده: قاسم غفوری