پیشنوشت: از سال ۷۲ که به همراه پدر، تقریبا هر هفته پشت سر «آقا جواد» نماز جمعه را در شهر آبا و اجدادی «دماوند» میخواندیم، همیشه به این فکر میکردم که کاش میشد، این تریبون را به تهران منتقل کرد. کاش میشد، این خطبهها را در دانشگاه تهران شنید و دید که میشود نمازِ جمعه را پشت سر کسی خواند که جوانهای پرشماری پشت سرش میایستند و این صفها آنقدر طولانی میشود که از شبستانها هم بیرون میزند... روزی که «آقا جواد» ما دماوندیها به تهران منتقل شد و مسئولیتی پذیرفت، هر هفته منتظر بودیم که او را در قامت امام جمعه تهران ببینیم. حالا با گذشت حدود دو و نیم دهه، این اتفاق افتاده است.
انتخاب حجتالاسلام حاجعلیاکبری از سوی رهبر انقلاب به عنوان امام جمعه موقت تهران و «آغاز» خطبهخوانی وی در همین جمعهی دیروز، یکی از اتفاقاتی است که مردم مدتهاست به دنبال آن بودند. اینکه نماز جمعه پایتخت، از آن حالت سنتی خارج شود و کمکم (و دوباره) به سمتی برویم که بیشتر از پیرمردهای سنتی نمازجمعهای و جمعی از مسئولان و مقامات، حضور چشمگیر جوانها را شاهد باشیم.
اینکه در اولین نماز جمعه، امام جمعه نه از «درِ پشتی» که از میان «مردم» وارد شود، با مردم حرف بزند، سلفی بگیرد، اینکه دو ردیف از میلههای جداکننده جمع شود و مردم بتوانند بعد از نماز، دست «تقبلالله» را در دست یک مسئول و وزیر و وکیل بگذارند، اتفاق عجیب و خارقالعادهای نیست. این جزء اولیات و بدیهیات جامعهی اسلامی است و اگر دیروز چنین شده، یعنی میشود در چهلسالگی انقلاب، دوباره با «مردم» بود و این بودن را برای ادامهی راه انقلاب ادامه داد.
میشود از این راه کج دوباره به «صراط مستقیم» برگشت. با همین دوربرگردانهای بهظاهر ساده. با همین گامهای ابتدایی و کوچک. اما میشود با شنیدن صدای شِکوهی مردم، به بازگشت شُکوه کمک کرد.
آقای حجتالاسلام جواد حاجعلیاکبری عزیز؛ امام جمعه موقت تهران و رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه؛
ظهر روز ۱۶ دی ماه سال قبل بود که رهبر انقلاب، شما را به ریاست شورای سیاستگذاری ائمه جمعه منصوب کردند. یعنی تقریبا یکسال از آن حکم گذشته است و در سالگرد قبول مسئولیت، خودِ شما به عنوان «امام جمعه موقت تهران» اولین خطبه را خواندهاید و نماز را گزاردهاید.
یعنی یکسال زمان داشتهاید تا همهی نقاط ضعف و قوت این آیین مهم را بررسی کنید. یعنی تاریک و روشن این «سنگر» مهم را دیدهاید و حالا میتوانید به عنوان یک «عالم» به موضوع رفتار کنید.
دیروز به درستی گفتید «نیاز به یک نمازجمعه باشکوه و با صلابت و شیرین بیشتر از همیشه احساس میشود»
حالا از امروز. از همین اولین شنبهی سالگرد صدور حکم شما و اولین نماز شما، ما توقع داریم برای بازگرداندن شکوه نماز جمعه «بجنگید» و تلاش کنید.
«بجنگید»، چون در چرخهی سنتی «نماز جمعه» هستند آدمهایی که برنمیتابند تا فاصلهی بین مردم و مسئولان برداشته شود. چون اینجا هم هستند «یقه سفید»هایی که منافعشان، رفتار و گفتار دیگری را اقتضا میکند. بجنگید تا برخی «امپراتوری»های شهرستانها را از بین ببرید. تا کسی به صرف «امام جمعه» فلانجا بودن، خودش را بالاتر از مردم و قانون نبیند. بجنگید تا این خاکریز از دست رفته را برای مردم بازپس بگیرید.
«تلاش» کنید تا به قول خودتان فاصله حقیقی و ظاهری مردم و مسئولان را دست کم، کمی کمتر کنید. که البته این فاصله را اغلب مسئولان ایجاد کردهاند نه مردم. مسئولانی که یادشان رفت «باید» با مردم باشند و بین مردم زندگی کنند.
تریبون نماز جمعه را از حالت برنامهی «تقویم تاریخ» خارج کنید و از امامان جمعه بخواهید، درد مردم را بگویند. بازیهای سیاسی را با همان میلههای کذایی از نماز جمعه خارج کنید و بگذارید طعم شیرین نماز «دشمنشکن» جمعه باز هم در کام مردم بنشیند.
نماز جمعه را جایی برای پاسخگویی و حتی «محاکمه»ی مسئولانی کنید که احساس مسئولیت نمیکنند و فکر میکنند لزومی ندارد به «مردم» پاسخ بگویند. مسئولانی که برخیهایشان نه در تراز «جمهوری اسلامی» هستند و نه «انقلاب اسلامی».
ما به «انقلاب» شما امیدواریم. ناامیدمان نکنید.
نویسنده: مهدی رجبی