تحولات منطقه، آزادی موصل از دست تروریستها و حتی موشکهایی که به پاسخ ترقه بازی تروریستها از کرمانشاه و کردستان مقر تروریستها در دیرالزور را هدف گرفت همه و همه مواردی است که با مشاور وزیر امور خارجه به تحلیل آن پرداختیم، حسین شیخالاسلام معتقد است که دشمن مشترکی باعث ایجاد ائتلافی عمیق بین مسلمانان اعم از شیعه و سنی در همه کشورهای اسلامی شده و همین میتواند امنیت منطقه را تأمین کند، بخوانید قسمت نخست گفتوگوی ما را با مشاور پیشین رئیس مجلس و مشاور کنونی وزیر امور خارجه.
با توجه به دستاوردهای اخیر عراق در مبارزه با تروریسم و آزادی موصل ابتدا سوالات را از این منطقه آغاز کنیم. ارزیابی شما از این پیروزی و زمینههای تحقق آن چیست؟
اولا به مردم و دولت و نیروهای مسلح و نیروهای مردمی عراق و همه مبارزان با تروریسم، این موفقیت بزرگ را تبریک میگویم. برای اینکه بزرگی این موفقیت را بهتر درک کنیم میتوانیم این دوران را با زمانی که بغدادی سرکرده داعش در مسجد نوری موصل اعلام خلافت کرد، مقایسه کنیم و از خودمان بپرسیم که اگر بغداد به دست تروریستها سقوط میکرد چه فاجعهای روی میداد؟
به نظر مهمترین عامل پیروزی آزادسازی موصل، وحدت و یکپارچگی میان مرجعیت و ملت عراق بود، اصل پایبندی به اصول دینی و همکاری و حضور مستشاری جمهوری اسلامی و به خصوص نیروی قدس و سردار سلیمانی و دعوت عراق به همکاری از این عزیزان، هم در اربیل و هم در بغداد مؤثر واقع شد.
چون اگر این حضور نبود داعشیها بلاشک موفق میشدند بغداد را سرنگون کنند. اگر این کار انجام میشد، آن وقت داعش هم مرز ما میشد که نتیجه آن این بود که باید در کشورمان حتی در مجلس شورای اسلامی و یا در بهارستان با آنها میجنگیدیم.
یعنی آزادسازی موصل را میتوان رهایی کشورهای منطقه چون ایران از هدف تروریستی ایجادکنندگان داعش دانست؟
بله، البته فراموش نکنیم بیداری و فهم درست خط مقاومت و نیروهای مقاومت در سوریه و حضور مستشاری ایران و حضور عزیزان حزبالله که خوب فهمیدند که قصیر نباید در دست تروریستها بماند، دستاورد بزرگی در پیروزیهای اخیر محسوب میشود.
خدای نکرده اگر قصیر آزاد نمیشد به احتمال زیاد دمشق سقوط کرده و موجب میشد تا داعش با همه امکانات سوریه، در بغداد عمل کند. این آگاهی، دقت، درایت مقاومت و نظام سوریه در دعوت از مستشاران ایران و عملکرد موفق نیروهای مسلح ما در منطقه و نبرد مهم قصیر که ارتباط تسلیحاتی تروریستها با لبنان را قطع کرد، موجب جلوگیری از سقوط احتمالی دمشق شد.
این امر موجب شد تا دومینوی آمریکایی و نوچههای منطقهای آن همچون پادشاهی سعودی برای رسیدن تروریستها به تهران خنثی شود. اگر بخواهم دقیق بگویم اول لطف خداوند در حق همه ما بود، دوم اتصال رهبران و مراجع دینی با مردم که توانست مردم را پای کار آورد. سوم درک و فهم دقیق مقاومت، نیروهای قدس و فرماندهی نیروهای مسلح در ایران است که ارزیابی بسیار دقیقی روی این مسئله داشت که کجا باید سرمایهگذاری کند که باعث شد تروریستها تار و مار شوند. اکنون ساده است که بگوییم اگر در قصیر نمیجنگیدیم چه میشد؟ اما آن زمان بسیار مهم بود که تشخیص دهیم باید در قصیر جنگید. البته نباید فراموش کنیم که در آن زمان عدهای میگفتند ما نباید در آن سوی مرزها به مبارزه بپردازیم اما همین افراد اکنون اذعان دارند که آن حضور عین امنیت و منافع ملی ما بوده است.
آزادی موصل حاصل وحدت شیعه و سنی مسلمانان در چند کشور بوده است، این دستاورد چقدر میتواند بر قدرت چانهزنی منطقهای ما تأثیرگذار باشد؟
همینطور است، برای مبارزه با تروریستها نیروی بزرگی ایجاد شده که در اختیار اهداف اسلامی، وحدت ملت اسلامی در تأمین امنیت نوامیس و امنیت منطقه همکاری خاصی میان نیروهای کلاسیک و نیروهای مردمی است، این را در عراق به خوبی میبینیم و از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نیز به خوبی این امر را دیدهایم. این نیرو در ۸ سال دفاعمقدس و چند سال در نبرد با تروریسم در عراق و همچنین چند سال در جنگ سوریه و مبارزات لبنان کارآزموده شده است. این نیرو ذخیره بزرگی است که میتواند هر تصمیمی در منطقه بگیرد، نکته مهم آن این است که اجازه نمیدهد منطقه مورد تهاجم تروریستها و شروران و بدخواهان قرار گیرد. مقابله با دشمنان منطقه و آنهایی که برای تضعیف و تجزیه منطقه طراحی کردهاند، در دستور کارشان است. آمریکاییها که از داعش ناامید شدهاند به نیروهای دیگری توسل جستهاند که از انگیزههای شیطانی استفاده میکنند. ما این را میدانیم که با برخی از شعارهای تجزیهطلبانه به دنبال بحرانسازی و نابودسازی کشورها هستند.
این نیروی بزرگ احتیاج به سر و سامان دادن و نامگذاری (مثل نیروی فرامرزی مقاومت یا..) ندارد؟
می توان نامگذاری هم کرد اما مهم این است که اکنون نیروی بزرگی ایجاد شده که بسیار تعیینکننده است، نیرویی که توان خود را نشان داده است. این نیروها موجب شده تا بهانه آمریکا برای ادامه حضور در منطقه گرفته شود. ادعای آمریکا این بود که برای مبارزه با داعش در منطقه است و ائتلاف تشکیل داده است، اکنون که داعش نابود شده و در روزهای آتی نیز انشاالله با پاکسازی سایر مناطق عراق و سوریه کاملاً جمع میشوند، دیگر بهانهای برای حضور آمریکا وجود ندارد. رفتارهای آمریکا در باب تروریسم نشان داد که این کشورها هرگز به دنبال مبارزه با تروریسم نبوده و به دنبال اهداف دیگری هستند که تجزیه منطقه از آن جمله است. آنها به دنبال سهمخواهی و غارت اموال منطقه هستند. متأسفانه در برخی از کشورها که پادشاهی است این غارت اموال در حال انجام است.
همین که کشورهای اسلامی بدون وجود توافقی میان آنها، نظیر آنچه ناتو یا ناتوی عربی مینامند، در کنار هم قرار گرفته و چنین دستاوردی را رقم زدهاند، میتواند پایدار بماند یا باید اقداماتی برای پایداری آن انجام داد؟
این نیروها دارای یک دشمن واحد هستند. این موجب شده تا اتحاد و ائتلاف آنها به امری ذاتی مبدل شود. هدف آنها فرق میکند با اینکه به زور پول بخواهی از اطراف مختلف جهان نیرو جمع کنی و بخواهی از آنها در امری که هیچکدام از آنها به آن اعتقادی ندارند، استفاده کنند. نمونه بارز آن ائتلاف ضد یمن است. در قضیه یمن که چند سال است که علیه این کشور جنایت صورت میگیرد که از نتایج آن این وبای خانمانسوز است هنوز نتوانسته حاصلی در برابر ملت مبارز و مقاوم و در عین حال تهدیدات یمن بدست آورد.
ائتلاف ضد یمن نه درونی، بلکه ظاهری است که نه اعتقادی بلکه صرفاً به واسطه پول ایجاد شده است. ائتلاف عملاً شکست خورده است. نه تنها از نظر نظامی بلکه در حوزه سیاسی نیز شکست خورده که نمونه بارز آن وضعیتی است که در اختلافات قطر و عربستان ایجاد شده است.
پایه و اساس این ناتوی عربی، شورای همکاری خلیجفارس بود در حالی که همین شورا حداقل به دو بخش تقسیم شده است. یک بخش کویت و قطر و عمان است و طرف دیگر آن شاهنشاهی سعودی و امارات و کشور اشغال شده بحرین است. این زیربنای ساختار سست است، چگونه میتوانند با این زیربنای سست، ائتلافی تشکیل دهند آن هم علیه ایران.
چرا فکر میکنید این ائتلافها نمیتواند مقابل ایران ایستادگی کرده و موفق باشد؟
در این منطقه نه برای عربستان و این کشورهای شاهنشاهی کوچک و نه حتی برای اسرائیل بلکه برای آمریکا مقابله با ایران یک رؤیاست. علت آن هم این است که خیلی عاقلانه و خیلی با درایت حضرت امام(ره) و بزرگان انقلاب اسلامی توان دفاعی این کشور را بر اصل توان موشکی گذاشتند.
این توان نسبت به ابزارهای دیگر دفاعی ساده است، توانسته بومی شود، ارزان است و مؤثر، قابل ارزیابی و با تواناییهایی علمی و فنآوریهای جمهوری اسلامی بسیار دقیق و پیشرفته است. در مقابل ضد این توان که ضد موشک است خیلی گران است. خیلی نامطمئن است و از نظر اقتصادی و راهبردی نمیتوان بر آن تکیه کرد.
یعنی توان موشکی توانسته امنیتمان را تضمین کند؟ اما چرا توان موشکی را بر توانایی ضد موشک برتر میبینید؟
بله، توان موشکی توانسته ناامنیها را دور کند، ببینید موشکها دو نوع هستند: بالستیک که برای دوربرد است و نوع دیگر کوتاه و میانبرد هستند. موشکهای ما با لطف خداوند و همت دانش عزیزان دستاندرکار دقیق و نقطهزن است، مانند آنچه در دیرالزور دیدید که ما از ۷۰۰ کیلومتر دورتر شلیک کردیم که دقیقا به ساختمان مورد هدف فرود آمد.
از ۷۰۰ کیلومتر دورتر موشک شلیک کردیم و از ۳۰۰ کیلومتری این منطقه یعنی از دمشق نیز پهپادهایی را به محل اعزام کردیم که هنگام اصابت موشکها تصاویر را زنده به تهران مخابره کردند که فرمانده عملیات ببیند موشک آن دقیقا به کجا اصابت میکند. بر این اساس توان عظیمی را ایجاد کردهایم که میتوانیم هر مکانی را با این بردها هدف قرار دهیم.
موشک وقتی از زمین جدا میشود کند است چراکه باید بر جاذبه زمین غلبه کند اما وقتی میخواهد فرود بیاید شتاب بیشتری دارد چراکه جاذبه زمین هم به آن کمک میکند بر این اساس رادارهایی که میخواهند موشک را ردیابی کنند تا زمانی که موشک اوج بگیرد و به نقطه خاصی برسد باید ارزیابی کنند که این موشک به کدام سمت میرود و ضد موشک متناسب آن را شلیک کنند. این ضد موشک هم چنین است که وقت شلیک باید بر جاذبه زمین غلبه کند لذا کند است و رسیدنش به هدف مشکل است. این روزها میگویند که سامانه ضد موشک ساختهاند که در آن واحد چندین موشک را میتواند رهگیری کند به نظر من این سیستم اولا نیازمند سیستم راداری قوی است، در ضمن باید موشکهای سریع و دقیقی داشته باشد که سرعت عمل بالا برای جدا شدن از زمین و اصابت به موشک هدف را داشته باشد. آنها میگویند که با سامانه خود مثلا ۱۰ تا موشک را هدف قرار میدهند، خب بر فرض چند سامانه آن هم با هزینههای بالا ایجاد کنند وقتی شما موشک را ارزان تولید میکنید دهها موشک شلیک میکنید که عملا این سامانه ضدموشک نمیتواند همه آنها را هدف قرار دهد و از کار میاندازد. پس بسیار حکیمانه سیستم موشکی ما طراحی شده است. خودمان سوخت را میسازیم، خودمان طراحی میکنیم و سامانه تشخیص هدف را میسازیم.
آمریکاییها که به دلیل حماقتشان در تمام منطقه پایگاههایشان پراکنده است آمریکا که برای قدرت نمایی احمقانه ناوهای خود را در منطقه مستقر کرده به عبارتی در تیر رس ایران قرار گرفتهاند چگونه میخواهد از پس این موشکها بربیاید؟ بر این اساس است که میگویم برای این کشورهای منطقه همچون سعودی که هیچ، برای آمریکاییها نیز مقابله با ایران یک رویاست. یک رؤیای دست نیافتی. اینها با صدها میلیارد دلار خرید تسلیحاتی نتوانستهاند از عهده کشوری همچون یمن با آن مردم مقاوم و شجاع و در عین حال فقیر برآیند در حالی که همه دنیا را به کمک گرفتهاند.
اما انگار امریکا این موضوع را رویا نمیبیند که به عربستان میلیاردها دلار سلاح میفروشد؟
نه توجه کنید، یک نکته مهم بگویم و آن اینکه آمریکایی که میلیاردها دلار تسلیحات به سعودی میفروشد حاضر نیست هواپیمای سوخترسان به آنها بفروشد و سعودی هر زمان نیاز داشته باشد باید از آنها اجاره کند. حتی برای حمله به یمن در همسایگی خود نیاز به سوخت رسان دارد. چرا برای چه؟ این کار برای آن است که سعودی صرفاً در خدمت آمریکا باشد و بویژه اینکه تهدیدی برای امنیت رژیم صهیونیستی نباشد و کمکی به فلسطین نداشته باشد. در یک طرف معادله چنین افرادی قرار دارند که بدون عقلانیت هر اقدامی صورت میدهند چنانکه همین اخیراً ویلیام برنز از مقامات ارشد سابق آمریکا حمله سعودی به یمن را اقدامی ابلهانه و شکست خورده عنوان میکند. با چنین شرایطی آیا تشکیل ائتلافهای منطقهای ولو با حضور آمریکا و صهیونیستها میتواند علیه ایران که با آن درایت اقدام به توسعه توان موشکی خود کرده عرض اندام داشته باشد؟ قطعاً چنین توانی ندارد. بر این اساس است که امنیت ایران تضمین دارد.
به هر حال آنها به انجام عملیاتهای تروریستی علیه ایران میپردازند که اخیرا نمونه آن را دیدهایم؟
البته شاید اقدامات تروریستی نظیر آنچه اخیرا روی دارد انجام دهند اما اینها تضعیفکننده امنیت ایران نیست چنانکه در گذشته هم این اقدامات را داشتهاند مانند: فاجعه ۷ تیر و ترور شخصیتها و حتی ترور مردم عادی توسط گروههای تروریستی، حتی جنگ صدام علیه ایران که با حمایت آمریکا و شرکای منطقهای آن صورت گرفت شاید لطماتی بزند اما راهبردی نبوده و دستاوردی برای آنان نداشته است. بر همین اساس است که با ثباتترین و تعیینکنندهترین کشور منطقه هستیم. از نظر اقتدار درونی دارای یک نظام کاملا مردمسالار هستیم که یک تمدن جدید در اداره سیاسی جهان و کشور را با عنوان تمدن نوین اسلامی که با انقلاب اسلامی متولد شد به جهانیان معرفی میکنیم.
با توجه به دستاوردهایی که در عراق و سوریه کسب شده آیا احتمال دارد مذاکرهای بر سر منطقه صورت گیرد. به هر حال ایران یک وزنهای در معادلات منطقه است؟
نه، ما درباره منطقه با هیچکس به جز با خود ملتها و حکومتهای منطقه صحبت نمیکنیم. با هیچ کشوری ورای منطقه صحبت نمیکنیم، بخصوص با متجاوزی همچون آمریکا. آمریکاییها همواره خواستهاند که بر سر منطقه با ایران صحبت کنند که اگر بپذیریم یعنی دخالت آمریکا را پذیرفتهایم. این در حالی است که خود ملتهای منطقه باید سرنوشت خود و منطقه را تعیین کنند.
یعنی فرقی نمیکند که چه کسی در آمریکا باشد اوباما باشد یا ترامپ؟
نه اصلا تفاوتی ندارد. ما اعتقاد داریم ملتها و کشورهای منطقه باید امنیت را خودشان تامین کنند و لذا هرگز مذاکرهای در باب منطقه با بیگانگان نخواهیم داشت.
با توجه به پاسخ موشکی ایران در دیرالزور و آزادی موصل آرایش نظامی و امنیتی منطقه را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا آمکان دارد آمریکا و یا سعودی برای جبران شکستهای خود دست به اقدام نظامی بیشتری در منطقه بزنند؟
عربستان کوچکتر از آن است که بخواهد جنگی در منطقه ایجاد کند. آمریکاییها نیز نمیتوانند کاری کنند که سرنوشت شومی که به آن مبتلا شدهاند تغییر دهند. ۷ سال پیش تصمیم گرفتند که حکومت سوریه را تغییر دهند و این را نیز پشت درهای بسته نگفتند بلکه علنی گفتند. رئیسجمهور آمریکا گفت، رئیسجمهور فرانسه و نخستوزیر انگلیس، شاه عربستان اعلام کردند و به ترتیب سایر متحدان آمریکا همه و همه اعلام کردند. وقتی چیزی اعلام میشود یعنی به تحقق آن اعتقاد و اطمینان کامل دارند. زمانی پشت درهای بسته توطئهای طراحی و اجرا میشود ولی زمانی آشکارا اعلام میشود. وقتی آشکار مطرح شد یعنی به اجرای آن یقین دارند.
آمریکا ابرقدرت است وقتی آشکارا سخنی میگوید یعنی باید انجام شود والا ابرقدرتی معنا ندارد. آیا توانستند نظام سوریه را سرنگون سازند؟ هرگز. اکنون وضعشان بسیار بدتر شده است چراکه همان متحدانشان نیز دیگر با آنها همراهی نمیکنند چنانکه آقای مکرون رئیسجمهور فرانسه میگوید ما جانشینی به جز اسد نداریم و مقامات انگلیس و سایر کشورهای اروپایی نیز همین نظر را دارند. آقای ترامپ، ارتش آمریکا را در حد یک مزدور پایین آورده است پول میگیرد و عملیات میکند این همان مزدوری است. ارتش آمریکا که زمانی ادعای ارزشها و اصول و اعتقاداتی را مطرح میکرد چنانکه وارد ویتنام شد تا به اصطلاح با کمونیسم مقابله کند که صدها هزار کشته داد، این ارتش اکنون پول میگیرد که آدم بکشد.
چنین ارتشی قطعا دیگر ارتش مقتدری نیست. یک سرباز که دولت آمریکا در ازای آن چند صد دلار یا چند هزار و یا چند صد هزار دلار میگیرد و بعد هم بخشی از پول حاصل از کشته شدنش را به خانوادهاش میدهد برای خانوادهاش چه میزان ارزش دارد؟ آیا جان فرزندنش بیشتر از میلیاردها دلار نمیارزد؟ قطعا پول برای خانواده در برابر جان فرزند بیارزش است. زمانی دولتمردان آمریکا نگاه آرمانی و اعتقادی را مطرح میکردند این با نگاه آرمانی مردم آمریکا تقریبا همخوانی داشت و تا حدودی میپذیرفتند که فرزندانشان در خارج از مرزها کشته شوند، اما اکنون دیگر آن نگاه آرمانی نیست و جنبه مزدوری پیدا کرده است. در این شرایط قطعا مردم آمریکا با دولتمردانشان همراهی نمیکنند و حاضر نیستند فرزندانشان برای مشتی دلار و کاسبی دولتمردان جان خود را از دست بدهند.
با این اوصاف آینده منطقه چگونه میشود؟
آینده منطقه را با تحلیل تحولات و ساختار منطقه میتوان سنجش کرد. در ایران مردمسالاری دینی حاکم است در عراق مردمسالاری نوع خودشان را دارند در هر صورت کرد و عرب و شیعی و سنی زیر سقف پارلمان برای کشورشان تصمیم میگیرند.
در سوریه نیز تحولات قطعا به سمت مردمسالاری پیش میرود. این راهی است که از ابتدا ایران مطرح کرده و تاکید داشته که از دهها هزار کیلومتر دورتر نباید سرنوشت این کشور را تعیین کنند، بلکه مردم سوریه تنها تصمیمگیرندگان هستند. اعتقاد دارم، اگر همین الان در سوریه انتخابات برگزار شود همین نظام رأی خواهد آورد. چرا؟ چون پای کشور ایستاده و جنگیده، تلاش خود را در جهت امنیت کشور کرده است، وحدت و یکپارچگی کشور را حفظ کرده و شجاعانه در برابر این همه قدرت خارجی و تروریستها ایستادهاند. الان اگر از همین آمریکاییها بپرسید که چه کسی میتواند بر سوریه حکومت کند جز بشار هیچ فردی ندارند. واقعاً هیچ گزینهای وجود ندارد. این به این معنا نیست که ما از اسد دفاع میکنیم نه ما از خواست مردم سوریه و مردمسالاری دفاع میکنیم. این عین قانون اساسی ماست که حامی مظلومان باشیم ودرامر داخلی دیگر ملتها دخالت نکنیم.
ما اجازه نمیدهیم که سرنوشت کشورها را دیگران تعیین کنند و صرفا ملتها تصمیم گیرندهاند چنانکه براساس قانون اساسی ما هرگز به خودمان اجازه نمیدهیم که در امور سایر ملتها دخالت کنیم و همواره از مردمسالاری در کشورها دفاع میکنیم.
درباره پیش بینی از آینده منطقه نگفتید؟
با توجه به شواهد میتوانم بگویم آینده منطقه یک آینده با ثبات و مستقر و مردمسالار خواهد بود. البته مردمسالاری هر کشوری متفاوت است چراکه براساس ساختار جمعیتی و نگرشی و نوع مطالبه و خواست مردمی شکل میگیرد. مردمسالاری ما با عراق یکی نیست عراق با سوریه یکی نیست همانطور که سوریه با لبنان یکی نیست. اما به هر تقدیر جناح مقاومت در برابر جناح سازش و تسلیم، مردمسالاری نابی را به ملتهای منطقه عرضه کرده و میکند.
به عنوان نمونه ریاست محمود عباس بر تشکیلات خودگردان مدتهاست که به پایان رسیده اما انتخاباتی برگزار نکرده است اما در نقطه مقابل آن حماس قرار دارد که به رغم آنکه تحت فشار بسیار است انتخابات درونی خود را برگزار کرد.
با توجه به این شرایط میتوان گفت که صحبتهایی که آمریکاییها مبنی بر وجود سایه جنگ بر منطقه مطرح میسازند یک فرافکنی است؟
نه. به هر حال آمریکا پول گرفته است که بحرانسازی کند برای گرفتن پولهای بعدی باید این اقدام را داشته باشد، اما تعیین کننده نیست. مانند اینکه شعیرات سوریه را موشک باران کرد اما تاثیری در معادلات نداشت. حالا هم چنین است شاید بیاید بمب بریزد و برود اما نمیتواند در معادلات تأثیری داشته باشد.
یعنی به سیاست بزن و درروروی آورده است؟
البته حضرت آقا اعتقاد دارند که وقت بزن و در رو تمام شده و من هم اعتقاد دارم که آمریکا توان انجام همین را هم ندارد. قطعا آمریکا دیگر تعیینکننده نیست.
الان نظام سوریه به سمت مردمسالاری میرود. تنها راه مؤثر از طریق آستانه رد میشود؛ چون در طول این ۶ سال تنها مجمعی که توانسته برای سوریه آتشبس بیاورد آستانه بوده است. آتشبس برای هر اقدامی اولین اصل است. این همان طرح ماست. آتشبس، رسیدن به آسیبدیدگان و ارسال کمکهای بشر دوستانه، گفتوگوی سوری - سوری و تعیین سرنوشت سوریه به دست مردم این کشور که از طریق انتخابات صورت میگیرد.
حالا ممکن است که نشستهای آستانه بعدا در مکانی دیگر برگزار شود اما اساس آن همان تصمیمات و روند کنونی آستانه است. با توجه به روند آستانه میبینید الان تقریبا دمشق، حمص، حما و حلب امن است. شرایط بگونهای امن است که بشار اسد با ماشین خود میرود و از این مناطق بازدید میکند. حال نمیگوییم که امنیت بسیار گسترده است اما در هر صورت واقعیت آن است که نسبت به سه الی ۴ سال پیش بسیار تغییر کرده و میتوان اکنون از گفتوگوی سوری - سوری سخن گفت. از تدوین قانون اساسی و همهپرسی گفت.
با توجه به تحولات منطقه میتوان گفت که آمریکاییها وادار به برخی تغییر در ساختار عربستان شده و به نوعی ساختار سنتی را کنار زده و نسل جوان بیتجربه همچون بنسلمان را به قدرت رساند تا روند بحرانسازی در منطقه ادامه داشته باشد؟
اگر آمریکاییها چنین اقدامی صورت داده باشند بسیار احمق هستند. حماقت است این رفتار. آمریکاییها اشتباهات بسیاری داشتهاند اما اینکه بیایند چنین تغییر فاجعهباری را در عربستان ایجاد کنند دیگر از احمقیت محض آنها خواهد بود. به نظر من با مرگ عبدالله، سلمان پادشاه جدید در اجرای امور بیعرضه و ناتوان بود و این موجب شد تا پسر ماجراجوی بیتجربهاش که برای شاه شدن عجله داشت با به خدمت گرفتن مشاورینی که شاید از سیا و دستگاههای اطلاعاتی غربی بودهاند شرایط را به نفع خود ایجاد کند. این مشاورین میدانند که با شاه شدن وی آنها نیز به سمتها و قدرت و ثروت بسیاری میرسند لذا مسیری را برای وی قرار دادند که اکنون میبینید که برای شاه شدن هر کاری انجام میدهد.
مثلا جنگ یمن را راه انداخت تا مخالفت دیگران از جمله شاهزادگان رقیبش را سرکوب کند. او روش سنتی انتقال قدرت در ساختار سعودی را شکست و برای اینکه بتواند سایر شاهزادگان را از میدان خارج سازد یک جنگ خارجی ایجاد کرد با هدایت آن مشاورهها و این روندی را ایجاد کرد که دیدیم. در اصل میتوان گفت مرگ عبدالله و وجود یک جوانی که زود میخواهد شاه شود در تغییرات کنونی در عربستان نقش اساسی داشته است. حالا اینکه پول داده از سیا مشاور گرفته یا پول داده اسلحه از آمریکا گرفته یا پول داده فضای رسانهای جهانی را به نفع خود ساخته اینها در این روند محتمل است.
با توجه به تغییراتی که در عربستان روی داده و وضعیت نابسامان داخلی این کشور آیا این احتمال وجود دارد که روند کنونی موجب شود تا مردم آن کشور به مردمسالاری مورد نظرشان دست یابند؟
این یک امیدواری است که چندان با شرایط همخوانی ندارد. ما نمیخواهیم تحلیل خیالی داشته باشیم. در باب عربستان مشکل اصلی وجود تفکری به نام وهابیت است. وهابیتی که مکتبی دست ساخته انگلیسیها است. ساخته شد تا میان مسلمانان اختلاف ایجاد کند. تفکری که در شکست حکومت عثمانی موفق بود. در این فرقه القا میشود که حاکم حاکم است و فرقی نمیکند که چه کسی باشد و هرگز ما مردم حق اعتراض نداریم و هر چه باشد باید اطاعت کنید. این تفکر یک تفسیر شیطانی است در باب حکومت. این نوع تفکر بر عربستان حاکم شد. میدانید که سعودی از ترکیب عبدالوهاب و عبدالعزیز شکل گرفته است که در واقع خاندان سعود وخاندان شیخ همچنان بر عربستان حاکم است. این تفکر که نشر داده و در کشورهای اسلامی پخش شده است در نهایت ثمرهاش داعش است.
اما اینکه مردم عربستان تا چه میزان به این تفکرات پایبند باشند و یا از آن فاصله بگیرند در تحقق مردمسالاری آنان تاثیرگذار خواهد بود. البته باید در نظر داشت که همه اهل سنت چنین تفکری (در باب حاکمیت حاکم ) ندارند و این صرفا برگرفته از تفکر وهابیت است. به عنوان مثال امروزه اخوانیها چنین تفکری ندارند. آنها بر این عقیدهاند که مثلا در مصر مرسی شرعی است به خاطر اینکه رای مردم را دارد.
آنها شرعیت را با رأی مردم پیوند دادهاند. به هر حال در هر صورت این تفکر وهابیت بسیار مسموم است و به هر میزان که مردم عربستان، منطقه و کشورهای اسلامی از این تفکر فاصله بگیرند میتوانند به مردمسالاری نزدیکتر شوند. ولی اشکال آنجاست که به دلیل هماهنگی میان این تفکر با استعمار، دولتمردان غربی به نشر و گسترش این تفکر کمک بسیار کرده و در کشورهای اسلامی و غیراسلامی آن را ترویج کردهاند. آنها مدرسهای در مدینه تاسیس کردند و در آنجا طلبههایی تعلیم داده و به عنوان گردانندگان مدارس سنی و مساجد اهلسنت به سراسر دنیا اعزام کردند. آنچه آنها حسابش را نکرده بودند آن بود که حاصل تفکر وهابی یک نیروی خشن و ضد بشری و جنایت کار است، همین القاعده، داعش و گروههای تروریستی در سراسر جهان کشتار میکنند از همین دست هستند.
گفت و گو: قاسم غفوری- مائده شیرپور