سفر رئیسجمهوری اسلامی ایران به نیویورک نیز به پایان رسید در حالی که یک اصل در این سفر آشکارتر از گذشته شد و آن اینکه از یکسو آمریکا قطعا غیرقابل مذاکره است و جز براندازی و سرنگونی انقلاب ملت ایران هیچ تصمیمی ندارد و از سوی دیگر مواضع کشورهای غربی در نشست شورای امنیت و سخنرانیهای آنها نشان میدهد که هر چند از ماندن در برجام میگویند اما همچنان همان ادعاهای گذشته مبنی بر نابودی توان موشکی و دفاعی و خارج ساختن ایران از منطقه را تکرار میکنند.
رفتاری که یک اصل را نشان میدهد و آن اینکه غرب میخواهد یک کالا یا همان مساله تحریمها را دو مرتبه به ایران بفروشد و در ازای آن مطالبهای سنگینی را نیز کسب کند. یک بار با نام توافق هستهای و گرفتن توان هستهای و این بار در قالب گرفتن توان دفاعی و موقعیت منطقهای ایران.
در کنار این مباحث این روزها در اخبار مسائل و نکاتی مطرح میشد که جای تامل دارد در حالی که کشور نیاز به آرامش و تکیه بر تمام ظرفیتها برای حل مشکلات دارد.
نخست آنکه برخی محافل رسانهای و سیاسی سخنانی درباره استیضاح رئیسجمهوری اسلامی و نیز برکناری برخی از وزرا سخن گفتهاند. هر چند که مطالبهگری و پرسشگری از اصول دموکراسی و جمهوریت است اما باید توجه داشت که اینگونه اقدامات در شرایط کنونی نوعی معطل نگاه داشتن کشور و حتی متوقف کردن روند اجرایی کشور است در حالی که راهکار صحیح در این عرصه، ارائه راهکارهای عملی برای سه قوه و دستگاههای اجرایی جهت کمک به حل مشکلات کشور است. البته ساختار اجرایی و دستگاههای مربوطه در سه قوه نیز باید صبورانه پذیرنده طرحها بوده و از آنها جهت حل مشکلات بهره گیرند.
دوم آنکه همواره در حل مشکلات یک اصل مطرح است و آن توجه به داشتههای درونی و عدم چشم داشت به بیرون است. آنچه این روزها به عنوان یکی از دلایل نابسامانی اقتصادی کشور مطرح شده عدم پیوستن ایران به افایتیاف است. حتی برخی از وزرا و نمایندگان مجلس چنان عنوان میکنند که عدم پیوستن به افایتیاف موجب تمام مشکلات اقتصاد کشور است.
برخی ناظران سیاسی بر این عقیدهاند که نسبت دادن همه نابسامانیهای اقتصادی به مسالهای مانند افایتیاف نوعی اقدام برای کمرنگسازی ناکارآمدی بخش مدیریتی است. اما باید به یک اصل توجه داشت که گره زدن مسائل داخلی به شرایط خارجی خطایی است که در گذشته نیز هزینههای بسیاری برای کشور داشته و باید از تکرار آن خودداری کرد. زمانی عنوان میشد که همه مشکلات با برجام حل میشود و حتی عنوان شد که هر روز دیرکرد در امضای برجام میلیونها دلار ضرر به کشور وارد میسازد.
اکنون سه سال از برجام میگذرد و نه تنها انتظارات از آن برآورده نشده بلکه چشم انتظار برجام ماندن غفلت از داشتههای درونی وحتی عدم برنامه ریزی برای برخی مشکلات کشور را به همراه داشته که نتیجه آن را در نابسامانیهای اخیر اقتصادی میتوان مشاهده کرد. براین اساس اصرار به نقش افایتیاف در مشکلات کشور تکرار یک اشتباه است که اصرار بر آن خسارتهای بسیاری بر کشور وارد خواهد ساخت.
سوم آنکه در محافل رسانهای و سیاسی جملاتی شنیده میشود از جمله اینکه آمریکا در ماههای آینده تحریمهای جدیدی وضع خواهد کرد، جهان امروز علیه ترامپ است پس باید اکنون سایر کشورها را با خود علیه آمریکا همراه ساخت، اروپا در صورت عدم مذاکره با ایران به سمت آمریکا خواهد رفت و...
این نوع واژگان در حالی منتشر میشود که یک کلید واژه مشترک در آنها وجود دارد و آن اینکه باید خواستههای اروپا درباره کنار نهادن توان موشکی و حذف از منطقه را پذیرا شد تا به اصطلاح گرفتار تحریمهای جدید آمریکا و یا رویکرد اروپا به این کشور نشویم.
این نوع رفتارها نوعی ترس از آینده را نشان میدهد در حالی که نسخه تجویزی برای رهایی از این ترس مرگ است. از دست دادن توان دفاعی و حذف شدن از تمام معادلات منطقه و تبدیل شدن به کشوری سلطهپذیر و ناتوان همان مرگی است که به عنوان نسخه خروج از ترس تجویز شده است.
آنچه در این میان به عنوان یکی از توجیهات رویکرد به معامله با اروپا مطرح میشود ناتوانی رژیم صهیونیستی و سعودی برای تحریک جهان علیه ایران به دلیل عدم حمایت غرب از آنها است چنانکه اقدام نمایشی نتانیاهو در سازمان ملل علیه ایران با تمسخر جهانی مواجه شد و سعودیها نیز نتوانستند جهان را علیه ایران تحریک کنند.
این ادعا درحالی مطرح میشود که ریشه شکست نتانیاهو و یا الجبیر در سازمان ملل آگاهی جهانی از ماهیت ضدبشری این رژیمها است و اذعان جهانیان به نقش سازنده ایران در امنیت و ثبات جهانی است نه دیدارهایی که مقامات غربی در سازمان ملل با مقامات ایرانی داشته اند و یا مواضع آنها درحمایت از ادامه برجام.
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که سیاسی کردن تمام مباحث از جمله مباحثی همچون استیضاح و برکناری مقامات ارشد اجرایی، نسبت دادن تمام امور به اف.ای.تی.اف و ترس از اینکه آینده چه میشود پس باید تسلیم خواستههای خارجی شد و.... نکات حاشیه ای هستند که نه تنها کمکی به حل مشکلات کشور نخواهند داشت بلکه انحراف از اصل موضوع یعنی لزوم یپکارچگی سراسری برای حل مشکلات با تکیه بر داشتههای داخلی را در پی دارد که آدرس دادن نادرستی است که باید از آن خودداری کرده و با تکیه بر اصل اقتصاد مقاومتی برای اجرای مطالبات اقتصادی مردم گام برداشت.
البته باید توجه داشت که در کنار توجه به داخل باید نگاهی نیز به تحولات بیرونی نیز داشت چنانکه این روزها سالگرد فاجعه منا است و جا دارد تا پیگیری حقوق شهدای منا از رژیم سعودی اجرایی شود هر چند که سعودی با هوچی گری و جوسازی ضدایرانی به دنبال به حاشیه راندن این مهم است.
نویسنده: قاسم غفوری