کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

طلبه‌ جهادگر در گفت‌وگو با سیاست روز:

عمامه طلبه برای خدمت‌رسانی باید به کمرش بسته شود

29 خرداد 1397 ساعت 22:29

در میان اخباری که از اقدامات شنیع، اختلاس دزدی یا نوسانات بیش از حد اقتصادی و ارزی مخابره می‌شود، خوب است که گاهی از این همه اتفاقات سیاه جدا شویم و به جایی برویم که عده‌ای از جوانان بی‌دغدغه، بدون اینکه برایشان مهم شود سکه چقدر بالا رفته و چه آقازاده‌ای در کدام کشور مشغول خرج از جیب ملت و واردات مثلا خاک گربه با دلار ۴۲۰۰ تومانی است، مشغول کمک‌رسانی به مردمی هستند که تنها جرمشان دوری از پایتخت است.
حالمان خوب می شود وقتی می‌رسیم به گروه‌‌هایی که برایشان رسیدگی به حال مردم و کمک به رفع نیازهای محرومین بیش از پاسخ به شایعات و تهمت زدن به جناح مقابل ارزش دارد. حالمان خوب می‌شود اگر پای حرف کسانی بنشینیم که خدمت‌گذاری به مردم را در عمل معنا کرده‌اند نه اینکه با این واژه کلاهی بسازند برای گذاشتن بر سر مردم و رای گرفتن از آنها!
با این مقدمه به سراغ یکی از جهادگران بسیج سازندگی می‌رویم کسی که اتفاقا طلبه است اما ترجیح داده متفاوت از طلبه‌های منسب‌گرا زندگیش را بر مبنای کمک به مردم و کارگری برای آنها بنا کند. بخوانید ماحصل این گفت‌وگو را با این توضیح که این طلبه نه قصد کاندیداتوری دارد و نه عکس می‌دهد که مشهور شود:


قبل از هر چیز خودتان را معرفی کنید؟
سیدابوالحسن حسینی هستم از گروه جهادی فاتحین قم. 

اردوی جهادی خارج از استان قم هم می‌روید یا در همان شهر فعالیت می‌کنید؟
در خود قم هم فعالیت داریم ولی اکثر کارهای ما فرااستانی است. در حدود ۴۰۰ـ۳۰۰ نفر نیرو داریم در خود استان که اکثر آنها هم طلبه هستند. ما ابتدا رصد می‌کنیم مشکلات را و بعد در داخل و یا خارج استان وارد عمل می‌شویم. 

بچه‌های شما (طلبه‌‌ها) کارهای ایدئولوژی یعنی کارهای معنوی انجام می‌دهند یا کارهای عملی هم انجام می‌دهند؟
طلبه‌ها هم می‌جنگند و هم بیل برمی‌دارند و هم ساختمان‌سازی می‌کنند. ما شعاری داریم که می‌گویند طلبه‌ها عمامه را بر سر می‌گذارند و بالای منبر می‌روند و وقتی پایین می‌آیند آن را به کمر می‌بندند. به طور معمول طلبه‌های گروه جهادی در مناطقی که بودجه برای برگزاری مجالس ندارند، بعضی از حسینیه‌ها و بعضی از هیئت‌ها مجلس برگزار می‌کنند و البته بیشتر در باب امور دینی مشاوره می‌دهند. مثلا در زلزله بم و رودبار طلبه‌ها بیشتر کار روانشناسی و مشاوره داده و لحاظ روحی و روانی به مردم کمک می‌کنند. 

چند وقت است که کار جهادی انجام می‌دهید. آیا دلیل خاصی داشته که وارد این عرصه شدید و وارد منسب نشدید؟
کار جهادی یک کار فطری در وجود همه انسان‌هاست و چون یک آرامش خاصی را خداوند در این کار قرار داده است همه دوست دارند که این کار را انجام بدهند ولی برای بعضی‌ها بسترش آماده نیست. گروه ما آن طور نیست که کار و شغلش را رها کرده باشد و صرفا دنبال کار جهادی باشد مثلا طرف مسئول بانک است یا فرد دیگری طلبه حوزه است، طرف دکتر است، فردی در مغازه‌اش صاحب کار است؛ اما در طول دو ماه یا سه ماه، ۱۰ روز وقتش را آزاد می‌کند برای کار جهادی می‌آید. متناوب از این ۴۰۰ نفر افرادی را پیدا می‌کنیم که بروند در مناطق کاری را انجام بدهند و برگردند. من خودم ۱۵ـ۱۴ سال است که در کارهای جهادی فعالیت می‌کنم ولی گروهی که ما در قم داریم ۴ـ۳ سال است که کار خودش را شروع کرده و کار عمده‌اش را هم ۲ سال است که به صورت متمرکز انجام می‌دهد. 

اردوهایی که گفتید برون‌استانی است دارای برنامه بلندمدت هستند یا اینکه شما منطقه‌ای را انتخاب می‌کنید و حوزه‌ای برای آن تعریف می‌کنید مثلا امسال تا ۵ سال دیگر یا شما برحسب نیاز چند روز در آنجا حضور دارید و کاری را انجام می‌دهید و آن را به اتمام می‌رسانید و دیگر آن منطقه را رها می کنید و می روید به دنبال منطقه‌ای دیگر؟
کار ما در وجه سازندگی متوقف نمی‌شود این ور نیست که برویم در منطقه‌ای مستقر شویم و بگوییم بسازیم و برویم. ما هر کار عمرانی و‌ آبادانی که باشد انجام می‌دهیم یعنی هر جا نیاز باشد می‌رویم و آمادگی آن را داریم.
هم کار فرهنگی انجام می‌دهیم مثلا در ایام تبلیغی بچه‌ها می‌روند در آنجا چادر می‌زنند. اگر کار سازندگی هم باشد کمک می‌کنند. یا دوستان رصد می‌کنند که در فلان منطقه‌ای مشکلی برای بعضی از خانواده‌ها بوجود آمده، به صورت پیامکی گروهی را جمع می‌کنیم و وسیله نقلیه‌ای فراهم می‌کنند و می‌روند کار آنجا را انجام می‌دهند
مثلا در مدت ۱۰ـ ۵ـ ۴ روز آن کار را حل می‌کنند. ولی بعضی از کارها هست ۴ـ۳ ماه طول می‌کشد مثلا همین کودکان کرمانی که دوستان از ۱۵ روز پیش دو خانه را در نظر گرفته‌اند. ۱۴ نفر از دوستان آنجا هستند و قرار بر این شده که هر دو هفته یکبار یا ۱۰ روز یکبار دوستان عوض بشوند تا این کار ساخته شود و تحویل داده شود. 

شما اینگونه مناطق را از کجا پیدا می‌کنید. در مورد مناطق زلزله‌زده که مشخص است ولی پیدا کردن یک سری از مناطقی که در حوزه تخصص شما نیست یک اطلاعات خاصی می‌خواهد این اطلاعات را چگونه به دست می‌آور ید؟ مثلا در سیستان و بلوچستان یا جاهای دیگر مثلا کردستان یا ایلام می‌روید.
قم یک شهر مهاجرپذیر است و طلبه از استان‌های مختلفی می‌آیند مثلا ما ۲۵۰ طلبه داریم از ۳۰ استان. ارتباط آنها هم خیلی بالاست هم در روستای خودشان و هم در روستاهای دیگر به تبلیغ رفته‌اند لذا ما رصد می‌کنیم مشکلات روستاها را و اگر لازم باشد و گروه جهادی نیاز باشد کارها را شروع می‌کنیم. از طرفی کارهای فرهنگی را رصد می‌کنیم در بعضی جاها البته حتما نیاز نیست که در روستاها باشد ما مثالی داریم همانند این جمله که می‌گوییم ما باید حافظ شرف و شخصیت و عزت افراد باشیم نه بحث مادیات یا صرفا مادیات یا بحث فقر مادی.
مثلا احتمال دارد یک فردی وضعش خوب باشد و در محلی نیاز به کمک دارد و از طریقی به آن کمک شود که شخصیت او حفظ شود. اصل اسلام هم همین را می‌گوید و ائمه معصومین هم همین کار را می‌کردند تا عزت افراد در جامعه حفظ شود. هر کسی یک شانی در جامعه دارد. آن فقیر و محروم یک ساختار اجتماعی دارد که باید در همان حدش‌شان و شخصیتش حفظ شود. آن پولدار و متوسط جامعه هم وقتی با مشکلی برخورد کرد، آن هم باید عزت و شخصیتش حفظ شود. صرفا کار ما در روستاهای فقیر و عقب افتاده و در حد خیلی فقیر نیست. 

از اردوهای جهادی و کارهایی که انجام داده‌اید آیا خاطره‌ای دارید که به درد مخاطبان بخورد و نحوه برخورد مردم با شما که در لباس روحانی هستید اگر فردی با لباس عادی برود و فردی که لباس طلبه دارد نحوه برخور مردم با شما متفاوت است و برداشت‌های مختلف دارند راجع به این موضوع مطلبی است بفرمایید.؟
این نگاه که کار طلبه‌ها فرهنگی است و کار راحتی دارند در فضای شهرها بیشتر است ولی در فضای روستاها که طلبه‌ها فعالیت فرهنگی بیشتر انجام می‌دادند نگاه مردم کمتر اینگونه است.
نمونه‌ای را عرض می‌کنم ما در منطقه‌ای سنی‌نشین برای فعالیت رفته بودیم فردی آمد و گریه می‌کرد و می‌گفت ما ۲۵ سال است که شبکه‌های ماهواره‌ای و مجازی بحث اختلاف شیعه و سنی را مطرح می‌کنند و از شما بدگویی می‌کردند حالا من فهمیده‌ام که اینها همه دروغ بوده است. وقتی من می‌بینم یک طلبه شیعه آمده نشسته در خانه و با بچه من با او دوست شده با بچه بازی می‌کند و آن را به این طرف و آن طرف برای گردش می‌برد. می‌گویم خدایا این چه حرف‌هایی بود که در شبکه می‌زدند. اینکه از برادر من به من مهربان‌تر است. یا بحثی که شما بیان کردید در مورد کار کردن می‌گفتید ما از طلبه بحث طلبگی سراغ داشتیم نه کار کردن.
می‌بینید طلبه آمده بیل می‌زند آجر پرتاب می‌کند، بنایی می‌کند، تعمیر ماشین انجام می‌دهد. یا بعضی از آنها که وضع مالی آنها خوب نیست در ساختمان‌سازی خودش کار ساختمانی انجام می‌دهد. مثلا برق کشی هست، بنا هست، البته متخصص نیست ولی در جایی کار را انجام می‌دهد. آنها تعجب می‌کنند که یک طلبه دارد کار برق کشی انجام می‌دهد. 

منطقه سنی‌نشین که فرمودید رفته‌اید کدام منطقه بود، سیستان و بلوچستان یا کردستان یا مناطق دیگر.
خدمت شما عرض کنم در نزدیکی منطقه ما و اطراف ما گلستان است که سنی‌نشین هستند در کرمانشاه در همین زلزله اخیر حدود ۵۰ روز ۳۰۰ نفر از بچه‌های ما در آن منطقه فعالیت داشتند و در فاصله زمانی ۱۲ـ۱۰ روز در آنجا مستقر شدند در مناطق دیگر مانند کردستان و سیستان و بلوچستان و جاهای دیگر نیز فعالیت داشته اند. 

یعنی در خلال کار بحث‌های تقریب مذاهب را هم پیگیری می‌کنید؟
ما همیشه به بچه‌ها گفته‌ایم که خدمت‌رسانی اولویت کار ماست. ما در آنجا نه بحث سیاسی می‌کنیم نه بحث تئوری تاریخ می‌کنیم نه هیچ بحثی دیگر که در حد وظایف ما نیست. ما می‌گوییم ما خدمت‌رسانی می‌کنیم حالا قضاوت با خودتان. 

یعنی برای خدمت‌رسانی مهم نیست که آن افراد سنی هستند یا زرتشتی یا ادیان دیگر.
بله، برای ما این مساله مطرح نیست حتی اگر کافر هم باشد. می‌گویند هر کسی که در ضمه اسلام است و در مقابل حق قرار نگرفته بر شما لازم است کمکش کنید می‌خواهد شیعه باشد یا سنی باشد مسیحی باشد یا یهودی هیچ فرقی برای ما ندارد. 

از خاطرات خودتان می‌گویید از برخورد ادیان مختلف با شما از یهودیان، مسیحیان و ادیان دیگر.
یک خاطره جالبی که در همین زلزله اخیر داشتیم. ۶۰ روستا را تحت پوشش قرار داده بودیم که بچه‌ها می‌رفتند از صبح و تا ۱۱ شب آنجا بودند. بعضی هم شب‌ها کنار مردم می‌خوابیدند و بعضی از آنها چادر هم نداشتند کنار چادر می‌خوابیدند.
شب‌ها که می‌آمدند گزارش می‌دادند مثلا گروه شماره ۱ چه کار کرد. یک روز یکی از دوستان آمد و گفت من می‌خواهم یک گزارش متفاوت بدهم بعضی می‌گفتند ما چند تا دستشویی درست کردیم و کارهای عمرانی دیگر. او گفت ما امروز چند بار نشستیم گریه کردیم. گفتیم چگونه گریه کردی؟ گفت مردی آمده نشسته تعریف کرده که زنش چگونه کشته شد. پسر یا دختر بچه‌اش چگونه کشته شد. او تعریف می‌کرد و ما یک ربع گریه می‌کردیم. او برای ما گفت بزرگترین خدمتی که در این چند روز به من شد همین بود که دوستان نشستند با من گریه کردند. غم من خالی شد. سبک شدم، راحت شدم و اینکه چهار نفر با من هم درد شدند و نشستند برای من گریه کردند برای من نکته مهمی‌بود. به آنها گفتم «از این به بعد هر کسی می‌رود در خانه‌ها برود گریه راه بیندازد» البته خانم‌ها این کار را انجام می‌دادند وقتی که می‌رفتند مجلس عزا می‌گرفتند و گریه می‌کردند خیلی تاثیر مثبتی روی روحیه این افراد و خروج آنها از شوک داشت. 

خیلی ممنون و متشکریم اگر نکته‌ای دیگر هم هست بفرمایید.
ما یکی از شعارها را برای شما گفتیم که طلبه آن است که منبر بر سر و طناب بر کمر می‌بندد و شعار دیگر ما این است که در بند امکانات و امتیازات نیستیم کار را پیش می‌بریم هر جور شد خدا کمک کرده در قدیم می‌گفتند بسیج مرد میدان‌های سخت است. ولی حالا ما می‌گوییم این نیروها مرد میدان‌های ناممکن هستند. یعنی قدم در میدان‌هایی می‌گذارند که همه می‌گویند غیرممکن است ولی ما می‌گوییم به لطف خدا و عنایت ائمه معصومین این کار را ممکن می‌کنیم. با توجه به همه اداراتی که دخالتی در آن برنامه دارند ما وارد می‌شویم. هماهنگی می‌کنیم. رایزنی می‌کنیم و با هماهنگی کار را انجام می‌دهیم این طور نیست که ما سرخود کاری را انجام دهیم و با تجربه‌ای که بچه‌ها دارند وارد عمل می‌شویم و آن را انجام می‌دهیم. نکته آخری که می‌خواهم عرض کنم این است واقعا جهاد یک مقوله‌ای است که سرمنشاء همه تحولات در جامعه است و از نعمت‌های الهی است.
یعنی جهادی عمل کردن است که می‌تواند جامعه ما را از مشکلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نجات بدهد و هیچ کار دیگری فایده ندارد اگر می‌خواهیم شیعه باشیم و مسلمان باشیم جهاد می‌تواند در وظایف خانواده در مسائل اخلاق در مسائل عشق و محبت تاثیرگذار باشد اگر روحیه جهادی در یک شخصی باشد در یک خانواده هیچ وقت اختلاف به وجود نمی‌آید. زن و شوهر همیشه با هم خوب هستند. خانواده پر از صفا و صمیمیت است چون انسان همیشه گذشت می‌کند. وقتی روحیه جهادی دارد. از همه مهمتر ما وقتی در دانشگاه مشاوره می‌دادیم می‌گفتیم شما الان اگر افسرده شدید بروید یک خدمتی بکنید مثلا یک سیب زمینی پخته یا نپخته را بروید بگذارید در کف دست یک بچه فقیر که برود آن را بپزد و بخورد این به شما آرامش می‌دهد. انسان واقعا وقتی می‌بیند که یک فرد محرومی لبخند بر صورتش نشست با یک خدمتی حالا هر جور که می‌خواهد باشد. این لبخند بهترین آرامشی است که خداوند متعال به انسان می‌دهد. انسان سبک می‌شود بال درمی‌آورد، پرواز می‌کند و تمام غم و غصه‌هایش را از یاد می‌برد. لذا در این دنیایی که پر از افسرادگی‌ها است و این همه مشکلات وجود دارد. افراد یک زمانی را بگذارند و بروند خدمت‌رسانی بکنند تا در طول سال آرامش‌ کسب کنند و شاد باشند. 

دست شما درد نکند ممنونم.

نویسنده: قاسم غفوری - مائده شیرپور


کد مطلب: 104809

آدرس مطلب :
https://www.siasatrooz.ir/fa/interview/104809/عمامه-طلبه-خدمت-رسانی-باید-کمرش-بسته-شود

سیاست روز
  https://www.siasatrooz.ir