اين «ننجون» ما شش کلاس بيشتر سواد ندارد اما درباره هر موضوعي اظهار فضل ميکند. «ننجون» به شدت اعتقاد دارد که در هر رشتهاي کارشناس ارشد است و به همين خاطر احساس «نخبگي» ميکند.
ميگويد: آمار نشان ميدهد که نوجوانان در دوره راهنمايي با مشکلات بسياري نظير بحران بلوغ دست و پنجه نرم ميکنند و بدينوسيله ما از زحمات بيشائبه برادر حاجي بابايي صميمانه قدرداني ميکنيم.
ميگويم: بحران بلوغ چه ربطي به برادر حاجي بابايي دارد؟
ميگويد: ايشان در يک اقدام انقلابي و پژوهشمدارانه با هدفمند کردن دوره راهنمايي تمامي مشکلات نوجوانان را از بيخ و بن حل کرد.
ميگويم: ولي من فکر ميکنم با حذف دوره راهنمايي، پدر صاحب بچه آموزش و پرورش دربيايد.
ميگويد: عوام! تو که باز با بوقهاي استکبار جهاني همنوايي ميکني. برادران زحمتکش وزارت آموزش و پرورش با هزاران ساعت نفر (شايد هم هزاران نفر ساعت) کار کارشناسي و تشکيل هزار و هفتصد و نود و پنج کار گروه فني و تخصصي و چندين کميته علمي ـ پژوهشي و همچنين تحقيقات زيرساختي به کشف به اين مهمي نايل شدهاند. آن وقت تو که عوامي بيش نيستي اين اختراع مهم هزاره سوم را زير سوال ميبري؟
ميگويم: کدام اختراع ننجون؟ زمان هوخشتره و اشکانيان هم سيستم آموزشي ما همينطوري بود. به عبارتي شش کلاس ابتدايي داشتيم و شش کلاس متوسطه...
با عصبانيت ميگويد: تو کارت به اينجا رسيده که برادر مکتبي حاجي بابايي را با هوخشتره سلطنتطلب مقايسه ميکني؟ فکر ميکني من کورم و آن دم خروس را نميبينم که از پيراهنت بيرون زده؟ ميخواهي نيمه پنهانت را افشا کنم؟ تضعيف ميکني؟ بحران ميسازي؟ به لايحه يارانهها فحش ميدهي؟
ميگويم: من کي فحش دادم؟
ميگويد: آهان! مچت را گرفتم. پس بقيه اتهامات را قبول داري اي عامل استکبار! اي نفوذي خائن! اي عنصر خودفروخته مزدور! اي...