محمود احمدينژاد رئيسجمهور دو دوره از سال ۸۴ تا ۹۲، رئيسجمهوري با ويژگيهايي بود که باعث شد، هر دو طرف سياسي کشور با او چپ بيفتند.
گرچه او با تابلوي اصولگرايي در سال ۸۴ به ميدان آمد و پيروز شد، اما همان زمان گفت که به هيچ جناح سياسي گرايش ندارد و وامدار هيچ حزبي هم نيست. او در واقع همان زمان پاسخ اين پرسش را داد که آيا او از جبهه اصولگرايان وارد کارزار انتخابات رياست جمهوري شده است يا نه.
احمدينژاد اينگونه گفت اما همگان ميدانستند که حمايتهاي اصولگرايان پيروزي او را رقم زد. شايد در همان زماني که، همه حمايتهاي اصولگرايان پشت سر احمدينژاد جمع بود، به سوي ديگر نامزدهاي اين طيف ميرفت، شرايط كمي تفاوت داشتو اصولگرايان هم در شرايط بهتري بودند.
هر چند اصولگرايان وزن و اندازه خود را دارند و آن را به بهانه پايبندي به اصول و آرمانهاي انقلاب به دست آوردهاند.
اما آيندهنگري، پيشبيني و تجزيه و تحليل معادلات سياسي اگر در ميان سياسيون اصولگرا بيشتر بود و گزينهاي ديگر را مورد توجه قرار ميدادند، شرايط آنها هم بهتر بود.ولي قسمت در اين بود كه احمدي نژاد رئيس جمهور شود تا برخي مسائل هم روشن گردد.
اما دوران رياست جمهوري احمدينژاد فراز و فرودهاي بسياري داشت و آن هم به خاطر شيوه اداره کشور از سوي او بود. شيوهاي که بعدها و پس از گذشت حداقل يک دوره از رياست جمهوري او، نه خوشايند اصولگرايان بود و نه اصلاحطلبان.
تکليف اصلاحطلبان با احمدينژاد از همان آغاز دوره نخست رياست جمهوري او روشن بود. ساز مخالفت با او نواختن، انتقادهاي تند از سوي اصلاحطلبان در دستور کارشان قرار داشت. اين رويه تا آخرين روز رياست جمهوري او ادامه داشت و حتي پس از گذشت يکسال و نيم از زمان پايان رياست جمهوري او، همچنان احمدينژاد و دولتش مورد توجه و نقد و نوازشهاي رسانهاي اصلاحطلبان قرار ميگيرد.
اما اصولگرايان هم به خاطر اين که، دولت احمدينژاد در برخي موارد و مسائل از ريل اصولگرايي خارج شد، مورد نقد و انتقادات تند شخصيتهاي سياسي بنام اصولگرا قرار گرفت. البته اين يکي از محاسن بزرگ اصولگرايان است که شايد کمتر در جناح مقابل سياسي ديده ميشود.
احمدينژاد در اين يکسال و نيم گذشته سعي کرده است، سکوت کند. در اين يکسال و نيم، انواع اتهامات عليه او و دولتش مطرح شده است و او همچنان سکوت کرده است.
در اين موضوع که در دوران آقاي احمدينژاد اشتباهات اقتصادي و سياسي رخ داد شکي نيست، اما سکوت او و ديگر همراهانش در آن ۸ سال دو گمانه را تقويت ميکند. نخست آن که درباره اتهاماتي که به او و دولتش وارد ميشود پاسخي ندارد، دوم، پاسخ دارد اما بنا بر مصالح، صلاح نميداند، دراين شرايط به اتهامات وارد شده از سوي اصلاحطلبان، دولت تدبير و اميد و حتي اصولگرايان پاسخ دهد.
اما نکتهاي که در دوران احمدينژاد باعث شد تا اصلاحطلبان، خشمگين شوند و عليه او همچنان بتازند، افشاگريهايي بود که احمدينژاد عليه برخي چهرههاي اصلاحطلب و کارگزاران در دوران رياست جمهوري خود، انجام داد.
اين افشاگري باعث عصبانيت اصلاحطلبان شد و آنها را هر چه بيشتر نسبت به احمدينژاد و يارانش جريتر ساخت.
احمدينژاد براي اصلاحطلبان چهرهاي شد که همه آمال و آرزوهاي آنها را براي آينده سياسي خود، از بين برد. مقابله او با اصلاحطلبان به ويژه در زمان انتخابات رياست جمهوري ۸۸ و شکست سنگين اصلاحطلبان با وجود چهرهاي همچون ميرحسين موسوي سنگيني شکست را براي آنها صدچندان کرد. اصلاحطلبان و کارگزاران با سردمداري شخصيتها و نامزدهاي معروف و مشهور چه در سال ۸۴ و چه در سال ۸۸، کينهاي عميق از او بر دل خود دارند و اين کينه همچنان در مواضع و اظهارنظرات آنها عليه احمدينژاد و البته اصولگرايان ديده ميشود.
هر روز که ميگذرد، تاختن به احمدينژاد و ا صولگرايان افزايش مييابد و هدف ناکارآمد نشان دادن تفکر اصولگرايي در ميان افکار عمومي است.
تا انتخابات مجلس شوراي اسلامي که اسفندماه سال گذشته برگزار ميشود هر چند بيش از يکسال باقي است، اما همه فکر و ذکر اصلاحطلبان به سوي صندليهاي مجلس دهم است.
گره زدن هر چيز بد دوران احمدينژاد از نظر اصلاحطلبان، به اصولگرايان، راهبردي است که براي تخريب دو طرف پيگيري ميشود. به همين خاطر است که شدت تخريب احمدينژاد براي از ميان برداشتن اصولگرايان که رقيب جدي اصلاحطلبان در انتخابات مجلس هستند، افزايش چشمگيري يافته است.
اصولگرايان هم هر چند عليه احمدينژاد سخن ميگويند و اعتقاد دارند که «احمدينژاد مرد و تمام شد»، اما اگر اين تعبير هم در سپهر سياست درست باشد، هنگامي که اصلاحطلبان از او نام ميبرند و همچنان به او ميپردازند، نشان دهنده وحشت همراه با خشم آنها نسبت به او است. اشتباهات احمدينژاد جاي خود و هيچ شخص منصف و منطقي هم آن را کتمان نميکند. اما خدماتي هم که به نظام کرده است، نبايد فراموش کرد. ترازوي عدالت و انصاف اينگونه قضاوت نميکند. حتي طيف سياسي منتقد هم بايد انصاف را در نظر داشته باشد. کوچکترين خدمتي که دولت احمدينژاد به نظام کرد، شناساندن ماهيت برخي شخصيتهاي سياسي جناح مخالف است. چهرههايي که در پستوي سياسي مخفي شده بودند و هزينههاي زيادي را هم تحميل مردم و نظام اسلامي کردند.
پس اگر احمدينژاد مرد و تمام شد، نگراني و وحشت و خشم اصلاحطلبان از براي چيست؟!
اما كارنامه اصلاح طلباني كه داعيه قدرت دارند بسيار سياهتر از آن است كه بتوان آن را فراموش كرد. اصولگرايان ميتوانند از اين كارنامه سياه در كارزار انتخابات بهترين بهره را ببرند.