از شخصیت آقای هاشمی شروع میکنیم، از مقبول جناحهای مختلف سیاسی بودن و در عین حال مورد توجه مردم بودن که اوج این مقبولیت را در مراسم تشییع ایشان شاهد بودیم؛ جایی که همه جامعه چه موافقان نظر ایشان و چه منتقدان برای بدرقه آمدند، منشی که منجر به این اتفاق شد چه بود؟
برای بررسی شخصیت و منش آیتالله پیش از بررسی ابعاد شخصیتی ایشان باید یادمان باشد که آیتالله هاشمی بیش از اینکه در قالبهای دیگری متبلور شده و تعریف شود یک عالم دینی بود. ایشان از سن ۱۳ سالگی از روستا به قم رفته و تحت تعالیم دینی در حوزه قرار گرفت و شاگرد افراد برجستهای از جمله آیتالله بروجردی بود و همین امر یکی از دلایلی است که آیتالله را مردمی کرد. آقای هاشمی دیدگاه مبارزاتی و عدالتخواهی و ظلمستیزی داشت و بر همین اساس در دوران طاغوت مبارزات بسیاری را انجام داد که باعث شد یکی از اولین نفراتی باشد که توسط ساواک بازداشت شده و تحت شکنجههای سنگین قرار گیرد، یکی از شکنجههایی که وی تحمل کرد دو شبانهروز شلاق پیدرپی بود که وقتی گوشتهای پای ایشان بر اثر این شکنجهها شکافته میشد تنها پانسمان سطحی انجام میشد و شکنجه بر روی همان جراحت ادامه مییافت. این شکنجه که تنها یک فقره از سرگذشت ایشان در زندانهای ساواک است در زبان، ساده است اما در میدان عمل به شدت سخت و طاقتفرسا خواهد بود. ایشان نمیتوانست شاهد ظلم باشد و ساکت بنشیند و همین امر موجب شده بود که بارها و بارها توسط ساواک دستگیر شده و تحت پیگرد باشد، این ظلمستیزی و افشای ظلم همان امر به معروفی است که در اسلام سفارش شده و آیتالله به خوبی بر این امر مبادرت میورزید.
در همان سالهای قبل از انقلاب زمانی که ایشان طلبه جوانی بود یکبار با ترجمه کتاب یک نویسنده عرب که درباره مشکلات فلسطین نوشته و دنیا را متوجه ظلم اسرائیل کرده بود، و البته اضافه کردن مقدمهای بر آن که بر سیاهی و تباهی ایجاد شده توسط اسرائیل در منطقه صحه میگذاشت، منطقه را نسبت به رژیم غاصب آگاه کرد و البته به همان خاطر زندانی شد و امریکا و شاه و متحدان رژیم غاصب را بابت ترجمه و چاپ کتاب متزلزل و عصبانی کرد. برای اینکه ایشان آن زمان خیلی جوان بود کسی باور نمیکرد که نظر آیتالله همین بوده باشد و مقدمه را خودش نوشته باشد. بر همین اساس در زندان برگهای را دادند تا او امضا کند و بگوید که کتاب را به توصیه کسی نوشته یا کتاب و مقدمه برای خودشان نیست اما تحت شکنجه هم نپذیرفت که مطالب کتاب و اشغالگری رژیم صهیونیستی را انکار کند.
کتاب در سال ۱۳۴۲ ترجمه و منتشر شد. البته پیش از این نیز در آخرین شماره نشریه «مکتب تشیع» مقالهای درباره فلسطین نوشته بود. کتاب مذکور با نام عربی «القضیه الفلسطینیه» و نام فارسی «سرگذشت فلسطین» نوشتهی اکرم زعیتر و مقدمه آیتالله پس از انتشار به سرعت معروف شد و مخاطبان زیادی پیدا کرد. آیتالله هاشمی این کتاب را بدون گرفتن مجوز از سوی اداره فرهنگ وقت منتشر کرد و باعث ایجاد سروصدای زیادی در برخی از محافل سیاسی و مذهبی شد.
بعد از مطرح کردن دیدگاه ضد صهیونیستی آیا مساله دیگری هم بود که آقای هاشمی بابت مطرح کردن آن در زمان طاغوت تحت فشار قرار بگیرد؟
مسایل زیادی بود که باعث میشد خوشایند رژیم شاهنشاهی نباشد، اما یادم میآید که یکبار در همان زمان به دلیل تحقیقی که آیتالله بر استعمارستیزی و مردممحوری