پنجشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۱:۴۹
کد مطلب : 90868
گفت‌و‌گوی اختصاصی سیاست روز با براندون مارتینز

هدف نهایی صهیونیست‌ها تغییر رژیم ایران است

«براندون مارتینز» نویسنده، تحلیلگر و خبرنگار آزاد کانادایی است که بیشتر در زمینه مسائل بین‌الملل مقاله مي‌نویسد...

«براندون مارتینز» (Brandon Martinez) نویسنده، تحلیلگر و خبرنگار آزاد کانادایی است که بیشتر در زمینه مسائل بین‌الملل مقاله مي‌نویسد. مسائل مربوط به تاریخ صهیونیسم و روابط اسرائیل-فلسطین، سیاست خارجه امریکا و کانادا و تروریسم مطلب می‌نویسد و مقاله‌هایش در نشریات مختلف نظیر Veterans News Now, Whatsupicو Global Research و PressTv منتشر می‌شود. او همچنین از بنیانگذاران یک پایگاه نسبتا معروف خبری - تحلیلی است به نام Non-Aligned Media. از او دو کتاب به نام‌های «تاریخ پنهان» (Hidden History) و «فریب بزرگ» (Grand Deception). او در گفت‌و گویی نسبتا کوتاه با «سیاست روز» به ابراز نظراتش درباره موضوعات مختلف نظیر شارلی ابدو، آزادی‌بیان در غرب، تروریسم و مذاکرات هسته‌ای ایران پرداخت.

بهتر است سوالاتم را با پرسشی آغاز کنم که در این چند روزه اولین سوالی است که معمولا از تحلیلگران پرسیده می‌شود: نظرتان درباره حادثه تروریستی پاریس و دست‌های پیدا و پنهان پشت آن.
من اخیرا مقاله‌ای نوشتم تحت عنوان «کشتار شارلی ابدو، نمایشی دیگر برای جنگ‌افروزی و نابودی آزادی؟» در آن مقاله سوالاتی مطرح کردم نظیر پرسش درباره زمان‌بندی دقیق این حادثه: این حادثه دقیقا موقعی اتفاق افتاد که چند کشور اروپایی در حال تصمیم‌گیری برای پیوستن به اردوی جنگ صلیبی امریکا در سوریه و عراق بودند که ناگهان حادثه‌ای وحشتناک در قلب اروپا اتفاق افتاد که نشان داد آنها باید به ائتلاف نظامی امریکا بپیوندند. به نظر می‌رسد آنچه در پاریس اتفاق افتاد تلاش دیگری بود از جانب امریکا و اسرائیل برای بیشتر فرو بردن فرانسه در مرداب داعش در عراق و سوریه و نتیجتا، تشدید تنش‌های موجود بین غرب و جهان اسلام.
دو نفری که ادعا شده ضاربین شارلی ابدو بوده‌اند (برادران کواشی)، سال‌ها بود که تحت نظر ماموران امنيتی فرانسه بودند و با این وجود، نه تنها می‌توانستند آزادانه به خاورمیانه و مناطق تحت تصرف القاعده و سپس داعش سفر کنند، بلکه مجاز بودند که دوباره به فرانسه بازگردند و پلیس فرانسه هم هیچ کاری به کارشان نداشت! همین نشان می‌دهد که این دو به عنوان دو مهره با ارزش از سوی مقامات اطلاعاتی فرانسه و احتمالا اسرائیلی و امریکایی تحت نظر بودند و در وقت مقتضی مورد استفاده قرار گرفتند. سلاح‌هايی که آنها در حمله به شارلی ابدو استفاده کردند سلاح‌هایی نبودند که به راحتی در دسترس هر کس باشند و احتمالا توسط پلیس یا ماموران اطلاعاتی به نوعی دست آنها رسانده شده بود.
حداقل می‌توان با اطمینان گفت که مقامات امنیتی و پلیس پاریس از نقشه آنها برای این حمله مطلع بودند ولی اقدامی برای ممانعت از این کشتار انجام ندادند. کاملا مشخص است که برنده این حمله کیست: رژیم اسرائیل. نتانیاهو بلافاصله بعد از حادثه به پاریس آمد تا به اروپاییان اعلام کند که اسرائيل و اروپا دشمن مشترکی دارند و اینکه «غرب باید به شکل فعال تری در مبارزه با گروه‌های اسلامگرای موجود در خاورمیانه که امنیت اسرائیل را تهدید مي‌کنند با این رژیم همکاری کند.» خلاصه آنکه، طبق معمول، صهیونیست‌ها در حال سوء‌استفاده از تراژدی رخ داده در غرب هستند و مي‌خواهند بوسیله آن، غربی‌ها را علیه دشمنان اسرائیل در خاورمیانه نظیر ایران، تحریک کنند. 

بهتر است کمی به خودِ اقدام شارلی ابدو در انتشار کاریکاتورهایی از پیامبر اسلام(ص) بپردازیم. به نظر شما آیا مي‌توان چنین اقداماتی را جزء آزادی‌بیان به حساب آورد و بدین وسیله آن را توجیه کرد و مجاز دانست؟
پیش از هر چیز باید بگویم که من شدیدا به آزادی‌بیان اعتقاد دارم که این شامل طنز و کاریکاتور هم مي‌شود. با این وجود، به نظرم کشیدن کاریکاتور چهره های مقدس و دینی، اقدامی غیرعاقلانه است و هیچ توجیه عقلی ندارد و دلیلی برایش وجود ندارد. در غرب که توهین به مقدسات اسلامی تحت عنوان آزادي‌بيان توجیه مي‌شود، شما به هیچ عنوان حق ندارید سوال یا انتقادی درباره اصولی که صهیونیست‌ها به عنوان ارزش‌های اصلی خود عنوان کرده‌اند، مطرح کنید، و اگر چنین کاری کنید، با برخورد قضایی دولت مواجه مي‌شوید.
مثلا در فرانسه قانونی هست معروف به Gayssot Act که طبق آن، اگر کسی قرائت رسمی تاریخی اسرائیل از آنچه در جنگ جهانی دوم بر یهودیان رفت را به چالش بگیرد و مثلا بگوید ۶ میلیون یهودی در این جنگ کشته نشدند، طبق قانون محاکمه و مجازات مي‌شود! چنین قوانینی در کانادا، استرالیا و بسیاری از دیگر کشورهای غربی اجرا مي‌شوند و جالب است که در این مورد، آزادي‌بيان تعریفش را از دست مي‌دهد، در حالی که مورخان و حقیقت پژوهان باید تلاش کنند چنین قوانین محدود‌کننده‌ای را لغو كنند و به سنت حسنه غرب در آزادي‌بيان، احترام گذاشته شود. 

اکنون وضعیت هرج و مرج گونه‌ای بر بخش‌هایی از خارومیانه، بخصوص بر عراق و سوریه حاکم است و تروریست‌ها به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی و تاریخی و... عرصه جولان فراوانی در این منطقه پیدا کرده‌اند. شما آینده تروریسم در خاورمیانه را چگونه مي‌بینید؟
به نظر من، واشنگتن و تل‌آویو نقشی اساسی در ناآرامی‌ها کنونی خاورمیانه دارند و مي‌توان گفت مسئول بخش اعظم طاعون تروریسمی هستند که اکنون این منطقه را مبتلا کرده. در واقع این دو رژیم دهه هاست که سرگرم ایجاد بستری برای چنین هرج و مرجی در این منطقه هستند. این دیگر بر همه آشکار شده که گروههای تکفیری مثل القاعده و داعش، محصول و مخلوق سرویس‌های اطلاعاتی و جاسوسی امریکا و اسرائیل هستند و به عنوان مزدوران خارجی برای تغییر رژیم‌هایی که مطلوب امریکا و اسرائیل نیست، استخدام شده‌اند.
این گروه‌ها تحت حمایت و راهنمایی های اسرائيل و امریکا و عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی آنها در خلیج[فارس] ایجاد شده و پرورش پیدا کردند. شبه نظامیانی که اکنون در داعش و جبهه النصره و گروه‌های مشابه خدمت مي‌کنند در ابتدا برای سرنگونی رژیم قذافی آموزش دیدند و به استخدام در آمدند و سپس برای بی‌ثبات کردن سوریه و حکومت بشار اسد به این کشور گسیل شدند. به نظر من، هدف نهایی آنها هم تغییر رژیم ایران است. تا وقتی که سکان سیاست خارجه غرب در دست نئوکان‌ها و صهیونیست‌هاست، خاورمیانه در آتش خشونت و هرج و مرج مي‌سوزد و تکه تکه مي‌شود. 

درباره جنگ سرد جدید (بین امریکا و روسیه) چه نظری دارید؟ اهداف امریکا از به راه انداختن بحران اوکراین چه بوده، و آیا به نظر شما توانسته به اهدافش برسد؟
برنامه واشنگتن برای به راه انداختن جنگ سرد جدید بر ضد مسکو به شدت مسئله‌‌ساز شده است. از ابتدا مشخص بود که بحران اوكراين توسط امریکا و به منظور ایجاد بی‌ثباتی در مرزهای غربی روسیه طراحی و اجرا شده است. از جمله دیگر اهداف امریکا از ایجاد این بحران، منحرف کردن توجه مسکو از مسئله سوریه و کاستن از حمایت روسیه از ایران بود. واشنگتن مي‌خواهد مطمئن شود که مسکو نمی تواند مانعی بر سر اهداف امریکا در تغییر رژیم در سوریه و نهایتا ایران ایجاد کند، بنابراین یک دردسر بزرگ برای پوتین ایجاد کرد؛ یعنی بحران اوكراين را. اما تا اینجای کار، واشنگتن در نقشه‌اش برای بازداشتن روسیه از کمک به سوریه و حمایت از ایران، ناموفق بوده است. به نظرم امریکا و ناتو در سال جدید بر مواضع تهاجمی‌شان بر ضد مسکو خواهند افزود، مثلا احتمال دارد درگیری جدیدی بین گرجستان و روسیه، نظیر آنچه در سال ۲۰۰۸ اتفاق افتاد، به راه بيندازند. 

به عنوان آخرین سوال، دوست دارم بدانم درباره توافق اتمی بین ایران و غرب چه فکر مي‌کنید؟
به نظر من، هر توافقی که ایران در رابطه با برنامه هسته‌ای‌اش با غرب انجام دهد، باید منعکس‌کننده نظر مردم ایران باشد و تابعی باشد از آنچه آنها مي‌خواهند. ایران، مثل هر کشور مستقل دیگری، حق برخورداری و استفاده از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای را دارد و نباید به استنطاق‌ها و دستورات قدرت‌های متکبر و زورگوی غربی پاسخ دهد و عمل کند؛ قدرت‌هایی که دستورات اسرائیل را در رابطه با ایران اجرا مي‌کنند. تازه، اگر اسرائيل، امریکا، روسیه، چین، فرانسه و دیگر کشورها حق دارند سلاح هسته‌ای داشته باشند، چرا ایران نباید این حق را داشته باشد؟ تنها چیزی که باعث مي‌شود غرب با داشتن سلاح هسته‌ای از سوی ایران مخالفت کند، مواضع اسرائیل است، زیرا ایران اتمی برای اسرائیل مطلوب نیست، و مواضع اسرائیل در این میان چندان معتبر و قابل اتکا نیست، زیرا تاریخ این رژیم پر است از جنگ و رفتارهای تهاجمی علیه همسایگانش و غصب سرزمین فلسطینیان به تدریج از سال ۱۹۴۸.
در این میان، اگر کسی نباید سلاح هسته‌ای داشته باشد، این اسرائیل است و حامیان جنگ‌طلبش نظیر امریکا. اما از آنجا که این دو رژیم عملا در حال گرداندن و تعیین سیاست‌های دنیا هستند، مي‌توانند هر چقدر که بخواهند سلاح هسته‌ای و شیمیایی و میکروبی تولید کنند. شکی نیست که اسرائیل بیش از هر کس دیگری تلاش مي‌کند مانع توافق هسته‌ای بین ایران و غرب شود. خونخواران صهیونیستی که در تل‌آویو نشسته‌اند به چیزی کمتر از یک جنگ تمام عیار علیه ایران قانع نیستند، بنابراین امضای توافق هسته ای بین ایران و غرب به معنی خراب شدن نقشه های جنگ طلبانه اسرائيل علیه ایران است و فاجعه ای برای آنها به حساب مي‌آید. 

مانی الوند

https://siasatrooz.ir/vdcaaano.49nwi15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی