روابط میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان طی روزهای اخیر وارد تکرار روزهای بحرانی و جنگ شده است. منطقه قره باغ همچنان کانون مناقشات میان دو کشور است که در سه دهه گذشته به نزاع میان طرفین منجر شده است نکته قابل توجه آن است که همچنان یک سوال باقی است و آن اینکه این مناقشه به نفع کیست و چه عواملی مانع از خاموش شدن آتش جنگ میان طرفین شده است؟ برای پاسخ به این پرسش ارزیابی میدان جنگ امری قابل توجه است. هر چند که اختلافات میان ارمنستان و آذربایجان دارای سابقه ای قدیمی است و هر کدام به دنبال برتری در جنگ برای تثبیت مواضع خود هستند اما در تحولات اخیر چند نکته قابل توجه و شاید جدید در سیر منازعات دو کشور مشاهده میشود.
نخست آنکه طی روزهای اخیر ارمنستان سفیر خود از تل آویو را با عنوان آنچه ارسال تسلیحات از رژیم صهیونیستی برای باکو نامیده، فراخوانده است. اسناد نشان میدهد که رژیم صهیونیستی با هزینههای میلیارد دلاری به دنبال ایجاد ساختارهای جاسوسی و امنیتی در آذربایجان و قفقاز است تا به واسطه آن سلطه به این منطقه و به ویژه منابع نفت و گاز آن را رقم زند.
دوم آنکه در مناقشه اخیر برخی کشورهای منطقه اقدام به اعزام جنگجو از میان گروههای تروریستی در سوریه به مناقشه قره باغ کرده اند. هر چند که این کشورها همچون ترکیه ادعا دارند که به دنبال تقویت موقعیت آذربایجان در برابر ارمنستان هستند اما تجربه سوریه به خوبی نشان میدهد که این گروهها نه تنها کمکی نخواهند بود بلکه با خوی وحشی گری و جنایتکاری به آتش بحران دامن میزنند. نتیجه این حضور قطعا کشتار بیشتر و ناآرامیهای گسترده خواهد بود که از مدیریت حامیان و بانیان آن نیز خارج خواهد شد که همچون سوریه و عراق به فاجعه انسانی مبدل میشود.
نکته مهم آنکه جریان تکفیری ساخته و پرداخته آمریکا و صهیونیستها علیه منطقه هستند که در این میان خواسته و یا ناخواسته در اشتباه محاسباتی برخی کشورهای منطقه به حمایت از آنها پرداخته اند که زمینه ساز تحقق اهداف سازندگان این گروهها در بحران سازی در منطقه شده است. دامنه این بحرانسازی اکنون در منطقه قفقاز دیده میشود در حالی که حلقه تکمیلی آن نیز اعزام اعضا داعش به افغانستان است که بحران را در آسیای میانه و قفقاز نیز گسترش خواهد داد.
سوم آنکه در روزهای اخیر جریانهایی مشکوک به دنبال تحریکهای قومیتی و دینی در منطقه هستند. به هر تقدیر اشتراکات دینی و قومی در میان ملتهای منطقه بسیار زیاد است به ویژه اینکه در گذشته، بسیاری از این کشورها تحت یک حاکمیت واحد بوده و لذا دارای نقاط اشتراک بسیار هستند. این اشتراکات فرهنگی، قومی و دینی و تاریخی قطعا می تواند مولفهای برای پیوند بیشتر کشورهای منطقه باشد که متاسفانه تاکنون این مهم محقق نشده است. نکته مهم در مناقشه اخیر آنکه تحرکاتی برای تحریک این اشتراک و تقسیم آنها میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان صورت گرفته است که هدف اصلی آن نیز کشاندن دامنه بحران قره باغ به سایر کشورهای منطقه است. هدف گذاری که بخشی از آن قطعا شامل طراحی علیه ایران میشود. ایجاد شکاف در جامعه و تقسیم آن به حامیان جمهوری آذربایجان و ارمنستان و گرفتار سازی مسئولان به موضع گیری به نفع یکی از این جریانها هدفگداری این طرح را تشکیل میدهد که قطعا در چارچوب منافع و امنیت ملی کشور نخواهد بود. این سیاست که همواره از سوی انگلیسیها اجرا شده، توسط آمریکا و صهیونیستها نیز دنبال میگردد و در مناطق مختلف میتوان آن را مشاهده کرد که نمود آن در بحران اخیر قره باغ است که سعی دارند تا فتنهای منطقهای را به پاکنند.
باتوجه به این مسیر مولفه به خوبی میتوان دریافت که برنده مناقشه اخیر میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان صهیونیستها و آمریکا و آنانی خواهند بود که به دنبال آتش افروزی میان کشورها و گسترش آن با دامنه قومی و دینی هستند. بر این اساس هوشیاری و عدم رفتار هیجان زده و احساسی له یا علیه یکی از طرفهای مناقشه قطعا بازی کردن ناخواسته در پازل دشمنان خواهد بود لذا به جای رویکرد احساسی و کشاندن این مناقشه به ساختارهای قومی و دینی باید در چارچوب دیپلماسی همیشگی کشور یعنی میانجی گری و تلاش برای صلح میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان به برقراری آرامش در منطقه کمک کرد و مانع از اجرای سناریوی بحران منطقه ای شد.
نویسنده: قاسم غفوری