مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران معتقد است رژیم آمریکا کماکان در ایران نیروی انسانی مطیع خود را دارد. امروز از این نیروها و شبکههای سازمانیافته از جمله بهاییها و فراماسونریها در جهت ایجاد بحران اقتصادی، ایجاد مانع در مسیر توسعه و همچنین اطلاعاتگیری استفاده میکند.
جنبش ملی کردن صنعت نفت را باید اوج اتحاد ایرانیها در فضای سرکوب پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ دانست. این مهم که در سال ۱۳۳۰ محقق شد، بیش از آنکه حرکتی در جهت احقاق حق اقتصادی ملت ایران باشد، اقدامی در راستای اثبات قدرت سیاسی مردم بود. در شرایطی که انگلیس خبیث در عمل مالک اصلی نفت کشورمان به شمار میرفت و هر اعتراضی به این وضعیت را سرکوب میکرد، مطالبه برای ملی شدن آن در گام نخست شکست هیمنه انگلیسیها و عقب راندشان در حاکمیت امور مهمترین منبع درآمدی کشور بود. از این رو پرداختن به واقعه کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ از آن جهت اهمیت دارد که بدانیم هدف انگلیس از اجرای آن با کمک آمریکا ترمیم حیثیت سیاسیاش بود.
همزمان با شصتوهفتمین سالروز کودتای ۲۸ مرداد توسط آمریکا و انگلیس که همچنان سرکردگی غرب را در دست دارند و به قول استاد مطهری «هنوز هم باور نکنید که اینها روح انسانی داشته باشند».(حماسه حسینی - ص۱۹)، با عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران به گفتوگو نشستیم.
کودتای ۲۸ مرداد یکی از حوادث مهم در تقویم ایران معاصر به شمار میرود که هر ساله در سالگرد این اتفاق، افکار عمومی ضمن ابراز تنفر از رژیم آمریکا و انگلیس خبیث نسبت به آن کنجاوی ویژهای از خود نشان میدهد. سؤال نخست این است که ماهیت این رویداد سیاسی چه بود و چرا انگلیس تصمیم گرفت دست به این اقدام بزند؟
- اگر بخواهم در یک جمله این رخداد را تشریح کنم باید بگویم در نتیجه کودتای ۲۸ مرداد استقلال ملت ایران زیر پا گذاشته شد و سرنوشت مردم به دست بیگانه افتاد. کودتا، آخرین گزینهای بود که دشمنان ملت ایران برای تحت سلطه درآوردن آنها در پیش گرفتند. تا پیش از توسل به این ابزار، روشهای دیگری به کار گرفته شد. زیرا کشورهای سلطهگر تلاش میکنند برای حل و فصل مسائلشان با کشورهای تحت سلطه، از راهکارهای کم هزینهتری استفاده کنند، اما در صورتی که آن روشها به نتیجه مطلوب نرسد، دست به کودتا میزنند. بر این اساس آمریکاییها و انگلیسیها برای شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت از تطمیع، فریب و اختلاف افکنی استفاده کردند، اما موثر واقع نشد.
نمیشود ما از کودتای آمریکایی - انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ حرف بزنیم اما به نقش آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی اشاره نکنیم. درباره این رهبر مهم ملیشدن صنعت هم بفرمایید.
- واقع امر آن است که هیچ کسی تصور نمیکرد ملت ایران بتواند پس از سالها تحمل استبداد، زیر چتر نهضت ملی شدن نفت، وحدت را تجربه کند. در این مسیر بسیج نیروهای متخصص و مدیران توسط جبهه ملی، نیروهای مردمی و مذهبی توسط آیت الله کاشانی و نیروهای متشکل سازمان یافته توسط فدائیان اسلام محقق شد. اتحاد آحاد ملت در نهایت ابزارهای مختلف دشمن را زمینگیر کرد. این در حالی بود که تا پیش از این، عناصر وابسته به انگلیس مانند اشرف، برادران رشیدیان و رزمآرا با به کارگیری عدهای اراذل و چاقوکش هر حرکت ضد انگلیسی را به شدت سرکوب میکردند و حتی اجازه برگزاری انتخابات سالم را نمیدادند. اما وحدت میان ملت موجب شد تا قدرت ملی شکل بگیرد و کشور را از حضور کارشناسان خارجی بی نیاز کند.
از این رو پس از تصویب لایحه ملی شدن نفت در مجلس و در اختیار گرفتن امور این صنعت توسط متخصصین ایرانی، بر انگلیس مسجل شد که ایرانی دیگر نیازی به حضور کارشناسان خارجی ندارد؛ بنابراین دولت انگلیس برای شکست این حرکت ملی، راهکار محاصره دریایی و اعمال تحریم شدید علیه خرید نفت ایران را در دستور کار قرار داد. در این روش انگلیسیها مانند دزدان دریایی، نفتی که سایر کشورها از ایران خریداری میکردند را در آبهای آزاد به نفع خود مصادره میکردند. این مسئله مشکل جدی در بحث فروش نفت و بحث درآمد دولت به وجود آورد که در نهایت با حمایت مردم از طریق خرید اوراق قرضه برطرف شد.
این گزاره را بارها شنیدهایم که راهبرد انگلیس «تفرقه بینداز و حکومت کن» بود و البته الان هم غرب از این رهیافت استفاده میکند، این گزاره درباره کودتا تا چه مقدار صدق دارد؟
- یک روش دیگری که انگلیس برای شکست نهضت ملی شدن نفت، ایجاد اختلاف میان ارکان وحدت ساز بود که متأسفانه به دلیل حضور عوامل انگلیسی در بخشهای مختلف داخلی تَرکهایی در این اتحاد به وجود آورد. همزمان عواملی نفوذی با ایجاد درگیریهای فیزیکی در شهرها، فضای رعب و وحشت را بر جامعه حاکم کردند. در این روش گروهی برای تظاهرات به خیابان میآمدند که مورد خشونت گروه دیگری واقع میشدند. وحشتی که در نتیجه این روش در میان مردم شکل گرفت، در تضعیف قدرت ملی مؤثر بود. از سوی دیگر انگلیس با استفاده از روزنامههای وابسته خود شروع به اتهام زنی و ایجاد ترس در میان نیروهای متدین کرد. در این رابطه مقالاتی علیه اسلام و روحانیت منتشر میشد و همزمان نسبتهای ناروایی به دکتر مصدق و دکتر فاطمی از جمله اینکه آنها بهائی زاده هستند، میدادند.
مجموع این شرایط زمینه را برای توسل به مشت آهنین (کودتا) فراهم کرد؛ لذا در ۲۸ مرداد ۳۲ انگلیسیها به کمک آمریکاییها که در این بازه زمانی هم به لحاظ مالی دستشان بازتر بود و هم تازه نفس بودند، دولت ملی مصدق را سرنگون کردند. این اقدام موجب شد تا ملت ایران ۲۵ سال بعدی را تحت سلطه روزگار بگذراند.
نکته مهمی که در پرداختن به این اتفاق باید بدان توجه داشت، این واقعیت است که دشمن به خوبی متوجه شد برای تحت فرمان درآوردن ملت ایران، استفاده از روشهای تطمیع و فریب کارساز نیست. پیش از این در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ هم انگلیسیها سعی کرده بودند با راهکارهایی مانند عقد قرارداد ۱۹۱۹ و رویترز، ایران را تحت قیمومیت خود درآوردند، اما فرهنگ ایرانی باعث شد تا این این روشها بینتیجه بماند.
آثار مترتب بر کودتای ۲۸ مرداد چه بود و دامنه آنها تا چه زمانی ادامه یافت؟
- پس از وقوع این حادثه، کنترل نفت ایران در اختیار کنسرسیومی قرار گرفت که براساس آن دیگر انگلیس تسلط انحصاری نداشت بلکه ۴۰ درصد سهام از آن آمریکا بود. بخشی از سهام را هم سایر کشورهای اروپایی به دست گرفتند. افزون بر این کار با این اقدام، ملی شدن صنعت نفت ایران کاملا نقض و سود سرشار این منبع خدادای ایرانیان عاید غربیها شد.
آمریکاییها توانستند پلیس قدرتمندی تحت عنوان ساواک شکل دهند که هر نوع مخالفتی با کودتاگران را در نطفه خفه میکرد
در نتیجه با استفاده از این منبع درآمدی، آمریکاییها توانستند پلیس قدرتمندی تحت عنوان ساواک شکل دهند که هر نوع مخالفتی با کودتاگران را در نطفه خفه میکرد. همچنین بعد با اتکا با این درآمد، شبکه نیروهای انسانی بیگانیان در ایران تقویت شدند که یکی از نتایج آن استیلا بر حوزه امور فرهنگی کشور بود. در این دوران تمام ترجمهها و حتی کتابهای درسی توسط مؤسسه فرانکلین تهیه میشد. علاوه براین آمریکا به تدریج با انتقال پنجاه هزار مستشار به ایران اختیار امور در ارتش و برخی نهادها از جمله سازمان برنامه را در دست گرفت. آمریکاییها در تلاش برای افزایش سهم خود در ایران در مقابل انگلیس، کاپیتولاسیون را به دولت وقت تحمیل کردند. پذیرش کاپیتولاسیون به معنای نفی شخصیت کشوری بود که قوای سلطه در آن حضور داشت.
موضوعی که مطرح است اینکه بالاخره در این ۲۵ سال شبکه قدرتمندی از سوی رژیم وحشی آمریکا و انگلیس خبیث در داخل کشور ما شکل گرفته بود و سادهلوحانه است اگر فکر کنیم با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، این شبکه به طور کامل در داخل کشور متلاشی شده باشد، نظر شما چیست؟
- این روند تا روز پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت، اما پس از این واقعه بزرگ تداوم آن شکل دیگری به خود گرفت. براین اساس آمریکاییها از روز ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، با استفاده از شبکه نیروی انسانی که در ۲۵ سال گذشته ایجاد کرده بودند، شروع به بحرانسازی علیه نظام جدید کردند. در این خصوص نیروهای سابق ساواک و همچنین برخی از نیروهای ارتشی که آمریکا تربیت کرده بود، با حضور در استانهای مرزی، جنبشهای تجزیهطلبی را شکل داند که در برخی موارد به موفقیتهایی هم دست یافتند چنانکه کردستان تا مرز تجزیه پیش رفت؛ در صورتی که امام خمینی (ره) به این مسئله ورود پیدا نمیکردند، قطعا کردستان از ایران جدا شده بود و سپس سایر استانهای مرزی دومینوار به همین سرنوشت دچار میشدند.
رد پای این شبکه تا چه بازه زمانی قابل رد یابی است؟
- تأثیر شبکههای آمریکایی در دهه ۷۰ و ۸۰ هم قابل ردیابی است. آمریکا کماکان در ایران نیروی انسانی مطیع خود را دارد. امروز از این نیروها و شبکههای سازمانیافته از جمله بهائیها و فراماسونریها در جهت ایجاد بحران اقتصادی، ایجاد مانع در مسیر توسعه و همچنین اطلاعاتگیری استفاده میکند؛ بنابراین امروز ما صرفا با هجمه بیرونی مواجه نیستیم، بلکه عدهای در داخل، هماهنگ با آمریکا دست به کارشکنیهای مختلف میزنند برای مثال حل مشکلات مردم را به تعویق میاندازند و یا مانع رشد و توسعه شاخصهای اقتصادی کشور میشوند.
با توجه به حضور و البته نفوذ شبکه نیروی انسانی آمریکا در داخل ایران، چگونه میتوان مانع اثرگذاری آنها شد تا جایی که جلو اتفاقاتی نظیر کودتا ۲۸ مرداد را گرفت؟
- این مسئله بحث مهمی است که باید بدان توجه ویژهای کرد. در دورههای پیش از انقلاب اسلامی، وحدت یکپارچه و حول یک محور نبود لذا دشمن میتوانست با استفاده از راهکارهای مختلف در آن ایجاد تفرقه کند. اما امروز وحدت ما حول یک شخصیت و اندیشه است که این موضوع طبیعتا راه نفوذ دشمن را سد میکند. از سویی امروز به پشتوانه این وحدت ملی، دشمن میداند هزینه اقداماتی مانند کودتا بسیار بسیار زیاد و احتمال موفقیت آن غیرممکن است. همان طور که اشاره کردم، برای اجرای موفق کودتا لازم است ابتدا پیش زمینههایی فراهم شود که تاکنون خوشبختانه دشمن در نظام انقلابی ایران قادر به ایجاد این بسترها نبوده است. علیرغم مشکلاتی که وجود دارد، دشمن نتوانسته قشرهای مختلف را در برابر هم قرار دهد در حالی که در کودتاهای ۱۲۹۹ و ۱۳۳۲، نخست انگلیسیها نظم جامعه را برهم زدند. امروز به دلیل دشمن شناسی خوبی که بنیانگذار انقلاب در میان مردم ایجاد کردند، ملت ایران تحرکات دشمن را با هوشیاری رصد میکند و اگر هم در زمینههایی برخی مسئولین کمکاری دارند، افق دید مردم فراتر از عملکرد مسئولین است؛ لذا فضا برای نفوذ به صفوف مردم برای دشمن وجود ندارد، به خصوص آنکه وحدت حول مبانی اسلام و شخصیت رهبری، نقطه قوت ایران به شمار میرود.
بعضاً برخی میان مقوله ملی شدن صنعت نفت و تاکید بر حق استفاده صلح آمیز ایران از انرژی هستهای ارتباط برقرار میکنند. نظر شما در این باره چیست و آیا میتوان میان تأثیر برجام بر توان هستهای کشور با اثرات کودتا بر صنعت نفت مقایسهای انجام داد؟
اساس مقایسه این دو موضوع اشتباه است. در مسئله هستهای ما به تصمیم خودمان وارد مذاکره شدیم و هیچ اجبار یا مشت آهنینی وجود نداشت. زمانی که در انتخابات سال ۱۳۹۲ جوانان متأثر از شعارهای کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری، به شخصی رأی دادند که تاکید داشت «اگر ما فن مذاکره را بدانیم، میتوانیم غرب و آمریکا را خودمان همراه کنیم»، نظام دو راه پیشرو داشت: یا اینکه به انتخاب و نظر اکثریت جامعه بیتوجه میکرد و یا اجازه میداد این قشر مجدد آمریکا را در صحنه دیگری تجربه کنند. تصمیم نظام، انتخاب راه دوم بود لذا مجوز مذاکره در بحث هستهای صادر شد. براین اساس اگر در این روند نرمشهایی صورت گرفت، با اراده خودمان بود و هیچ متغیر خارجی ما را وادار به این کار نکرد. در حالی که از دست رفتن حاکمیت ملت ایران بر صنعت نفت، متأثر از عامل خارجی بود. همچنین صنعت هستهای کماکان در اختیار حاکمیت و ملت ایران است و هرگونه تغییر و یا پیشرفتی در این حوزه، با نظر مقامات داخلی انجام میشود؛ بنابراین به هیچ عنوان نمیتوان میان نقض ملی شدن صنعت نفت و بحث انرژی هستهای ارتباطی ایجاد کرد.