بسیج سازندگی از کجا شکل گرفت؟
بسیج سازندگی براساس یک ضرورت اتفاق افتاد. یادمان نرفته که در اوایل انقلاب حرکتهایی از جهاد کشاورزی صورت گرفت که شاید برخی بگویند مانند کارهای جهاد کشاورزی باشد اما من میخواهم بگویم که این حرکتها تفاوتهای ماهوی و معنایی بسیاری با بسیج سازندگی دارد. در ادغام وزارت کشاورزی و جهاد سازندگی بخش جهادی و حرکت مدیریت خودجوش مردمی به اداری تبدیل میشد. جمعی از دانشجویان آن موقع خودشان برای دل خودشان به روستاها رفتند و گزارش آن به حضرت آقا رسید که رهبری دستور دادند یک مجموعهای شبکهای که حالا نیروی انسانی هم دارد که الصاق شده به انقلاب هم هست جای جهاد سازندگی را بگیرد تحت عنوان بسیج سازندگی، این اصل کار در ادغام آن وزارتخانه بود. ولی زیرساختها آنطور که باید و شاید برای بسیج سازندگی فراهم نشد.
درباره این زیرساختها بیشتر توضیح میدهید؟
بله حتما ببینید، به عنوان مثال جهاد کشاورزی شورایی اداره میشد. اعتبار را خودش میگرفت، تصمیمگیری آنجا میشد نقاط هدف و پروژهها و عرصهها را مشخص میکردند و با مشارکت مردم کار را به سرانجام میرساندند و تمام میشد. ولی ما علیرغم اینکه دستگاه اجرایی هستیم و قانون اختیارات بسیج سازندگی هم در مجلس مصوب شده و هم آییننامه آن در دولت تصویب و ابلاغ شده ولی ما محروم هستیم از اعتبارات و ردیف اعتباری ویژه، به عنوان مثال حالا تبلیغات اسلامی متولی خانههای عالم است. جهاد کشاورزی سقف قنوات و آبها را میسازد یا منابع طبیعی برای آبخیزداری و... اما ما با همه کار میکنیم. و ما به عنوان تشکل بسیج سازندگی پروژهها را به عنوان ضلع سوم و مجری کار انجام میدهیم و طرف قرارداد هستیم و به طور شفافتر یعنی از دست دوم این کار را گرفته و انجام میدهیم و اینکه متولی غسالخانه، خانه عالم و روستا، مزار شهدا بسیج سازندگی نیست. یکی از ایرادات ما این است که روستاهای ما متولی ندارد. در هر روستایی نزدیک به ۱۰-۱۱ دستگاه اجرایی میروند. کارشناس ادارهای میرود یک تصمیم میگیرد، کارشناس دیگری میرود یک پروژه و یک فعالیت جدید تعریف میکند. آنها گاهی در متناقض با همدیگر هم فعالیت میکنند. یک نقشه راه درستی برای روستاها نیست چون متولی ندارد.
وقتی ضعف را دانتستید، خب چرا پیشنهادی در این زمینه ارائه نشده؟
اتفاقا پیشنهاد هم شده که ایکاش برای اداره کل یعنی دفتر روستایی که در استانداریها هست نه فقط اداره کل این تبدیل میشد به یک اداره منسجمی که اعتبارات روستاها را آنجا میبرند و اولویتبندی میکردند. آن وقت میتوانستند برای این اقدامات یک آمایش سرزمینی تهیه میکنند که بدانیم چه پروژهای را کار کنیم. خیلی از روستاهایمان به این زیرساختهایی که الان ما داریم انجام میدهیم نیازی ندارند. چون ما در یک کار بزرگ غافل میشویم وقتی میرویم تمام توان خودمان را در مسجد، خانه عالم؛ راه روستایی و یا مخابرات میگذاریم و روی این بخش تمرکز میکنیم، یادمان میرود که آنها احتیاج به مانایی ماندگاری و پایایی هم دارند چیزی به نام اشتغال باید اینجا هم راه بیفتد.
راه آسفالت کردیم. مردم راحتتر آمدند به شهر، برق را بردیم مردم تلویزیوندار شده و مثلا بازی بارسلونا و لیورپول را دیدند و به تماشا مینشینند و گاهی خودشان بازی میکنند و شاید آبیاری یادشان میرود، برخی از این رفتارها را خودمان به آنها یاد دادیم. وقتی طرح هادی را به آنجا بردیم دیگر گوسفندها را نتوانستند از داخل کوچههایشان عبور دهند. برای همین گوسفندها را به خارج از روستاها بردند و منابع طبیعی آنجا اعلام کرد این زمینها جزو اراضی ملی است و نمیتوانید اینجا اقدام به آغلسازی و چرای گوسفندان کنید.
در اصل خودمان با قوانین دست و پاگیر و متناقض و گاهی غلط باعث شدیم که مردم رعیت به شهر و حاشیهنشینی و شغلهای کاذب روی آورند. با بیثباتی اقتصادی مثلا در یک ملک و یا حتی کارهای دمدستی و یا دستفروشی خیلی از روستاها را نابود کردیم چراکه با کارهای حاشیهای درآمدهای بیشتری داشتند. فکر میکردند رفاه دارند ولی رفاه نداشتند در واقع اینطور شد که شغلهای کاذب و درهم برهم برایشان ایجاد شد. ما سیاستهای دست و پاگیر و غلط داشتیم.
بیشتر بورکراسی اداری را میگویید؟
بله، ببینید مثلا یک روستایی میخواهد یک کارگاهی برای کمک اشتغالش راهاندازی کند اما برای این کار باید هفتخان را طی کند و ۱۴۰ استعلام را از فلان بخش بگیرد که شاید خیلی هم مرتبط با هم نباشد معلوم است که آن روستایی خسته میشود و برای کارکردن به شهر میآید. ما به روستایی میگوییم کاری را انجام بده و بعد که میخواهد انجام دهد چوب لای چرخ او میگذاریم. متاسفانه این روند رفتاری است که با روستاییان در همان تشکلی که گفتم برخی با بسیج سازندگی اشتباه میگیرند وجود داشت و اکنون شکل میگیرد. اینها همه باعث شد که بسیج سازندگی آنطور که انتظار میرفت نشود.
این توضیحات در واقع تفاوت شما را با تشکلهایی که شاید کار مشابه میکنند روشن میکند؟
ببینید دقیقا این را گفتم از این بابت که بدانید کار بسیج سازندگی با جهاد سازندگی متفاوت است و با هر مجموعهای مشابه مانند جهاد سازندگی هم این تفاوت حس میشود. ما فرقهایی با آنها داریم که مهمترینش این است که وصل هستیم به بسیج که حضرت آقا گفتند که طول و عرض بسیج طول و عرض انقلاب است. یعنی کم و کاستی به امید خدا از این بابت نداریم چون خیلی از مردم عزیز با ما هستند و اعتماد دارند و این اعتماد خیلی مهم است. اعتماد مردم به بسیج و سپاه یک نعمت برای ماست شبکهای که داریم شبکه ساختاریافتهای است که شاید به قاطعیت بشود گفت که در کشورهای اطراف مشابه آن را نداریم. آنهم شبکه نیروی انسانی است که ساختار یافته در دل روستاها رفته و ساختار مردمی دارد. هر پایگاهی مسئول سازندگی، فرهنگی، عملیات کاملا مشخصی دارد اینها ریشه در یک نظام تربیتی برای تعالیبخشی برای خودشان را در یک نظام آموزشی قرار گرفتند که این هم یک نعمت برای بسیج است. بسیج سازندگی هم خداراشکر توانسته از این ظرفیتی که ایجاد شده استفاده کند. این هم قسمت دوم که در راهاندازی بسیج سازندگی تاثیرگذار بوده است.
نکته دیگر این است که ما در سال حمایت از کالای ایرانی قرار داریم آیا شما طرحی برای حمایت و مصرف سیستماتیک و به نوعی تبلیغ کالای ایرانی دارید؟
یکی از ماموریتهای بسیج سازندگی که من اشاره کردم به حرکت جهادگران چون فلسفه وجودی ما بر فعالیتهای جهادگران بوده و بسیجیهایی که رفتند در دل روستاها و در ادامه تبدیل به بازوی حمایتی دولت برای کار در دل روستاها و اشتغالزایی در این حوزه شده همین کار را میکنند و محصولاتشان صد درصد داخلی است. مثلا ما اگر قنات و یا استخرهایی را در دل روستاها برای حمایت از اهالی و کسب و کار روستایی میسازیم با حمایت صرف اهالی و خیرین و جهادگران است و هدف آن کاهش هزینههای دولت است.
یعنی جایی که پیمانکار اصلا رغبت پیدا نمیکند که در آن حضور به عمل رساند ما وارد شده و کار خدمترسانی به مردم را پی میگیریم. در مرحله سوم یعنی سال ۸۹ که حضرت آقا اقتصاد مقاومتی را وارد ادبیات و گفتمان انقلاب کردند و تفاوت آن با اقتصاد صرف مشخص شد بسیج هم بر آن شد که یک سری اقدامات انجام دهد. ما در بسیج سازندگی با آزمون و خطا پیش رفتیم. چون خیلیها در انقلاب این راه را نرفته بودند و ما هم خودمان تجربهای در این زمینه نداشتیم و مجلس و خیلی از کارشناسان گفتند که ۶۰ درصد طرحهای خیلی کوچک و زودبازده آنها به انحراف رفته، گرچه دولت گفت نه ۳ درصد تنها منحرف شده است ولی خب واقعیت این است و کف میدان که میبینیم که این بنگاهها مشابه تعاونیهایی که تشکیل شدند و شکست خوردند کار را سخت کرده بود برای کسی که بخواهد در عرصه روستایی و کارهای کمک به اشتغال ورود پیدا کند. امروز که خدمت مردم شریف گزارش میدهم در مشاغل پایدار روستایی به یک اندیشه یک تفکر استراتژیک رسیدهایم چون الان ما به قطبهای صنایع تبدیلی وصل هستیم.
این قطب یعنی مطالبه برخاسته از تولیدات هر منطقه و زیستبوم منطقه است یعنی شما فرض کنید در یک منطقهای که زعفران قطب کشاورزی و خاص این منطقه است چه ما باشیم و چه نباشیم مردم زعفران میکارند و جای دیگری که زرشک و یا محصول دیگری دارند محصولشان را در زنجیره ارزش قرار دهیم. این زنجیره چهار حلقه دارد عبارتند از حلقه تامین، تولید صنایع تبدیلی و بازار مردم حلقه دوم یعنی حلقه تولید را خوب انجام میدهند به طور خیلی شفافتر بگویم مردم تولید میکنند در صورتیکه شاید بهینه از آن استفاده نکنند، مکانیزه نکنند، آموزش ندیده باشند که مثلا درختشان را چطور هرس کنند و ندانند که چگونه علمی کشاورزی و تولید طیور را انجام دهند. ولی ما در تامین مواد اولیه اغلب مشکل داریم که نهادههایمان، نهادههای خوبی نیست یا به هزینه نیست و به قیمت نمیآید و باعث میشود که هزینه تولید بالا برود. بزرگترین مشکل ما در بازار است. وقتی تولیدکننده محصولی را آماده میکند توان دستیابی به بازار را ندارد که این هم دلایل خاص خودش را دارد که باید توضیح بدهم.
خب حلقهای که آن را به عنان صنایع تبدیلی نام بردید بیشتر توضیح میدهید؟
صنایع تبدیلی یعنی چیزی که کمتر به آن توجه شده و متاسفانه اکنون از تولید تا بازار همه محصولات آن خامفروشی شده است و بیشتر نفع این زحمات به جیب دلالان و واسطهگران میرود. برای روستایی این موضوع سودی ندارد این را عمدا توضیح میدهم که شفاف بدانیم چه خبر است، ما تولیدکننده داریم اما در تولید در واحد سطحی کم یک طرحی را بسیج در حال انجام است به نام همگام با کشاورز و علمی کردن کشاورزی هستههای عملی تشکیل دادیم و از خود کشاورز برای کشاورز توضیح بهینه تولید محصول بدهد. شاید برای شما جالب باشد که میزان تولید در هر هکتار مثلا پسته بین کشاورزان متوسط و عادی با کشاورز نمونه آنهم نه در حد استانی و کشوری در حد همان روستا یک دهم است یعنی آن فرد نمونه ده برابر بیشتر از فرد عادی برداشت میکند.
یعنی با شرایط یکسان؟
بله یعنی زمین همان زمین است، آدم و وقتی که میگذارد تقریبا همان وقت و آب هم همان آب است اما با نوع آموزشی که دیده میتواند محصولات بیشتری را داشته باشد. یعنی اینکه یاد گیرد چه زمانی محصول را آبیاری کند، چه زمانی هرس کند و... توانسته این دستاورد را داشته باشد. این طرح بسیج بر این اساس شکل گرفته که کشاورز نمونه منطقه حلقه را تشکیل میدهد از کشاورزان که به آن حلقه فلاحین میگوییم مثل همان حلقههای صالحین، که در حلقه فلاحین کشاورز نمونه به بقیه آموزش میدهد که من این کارها را برای رسیدن به محصولات باکیفیتتر و بهتر انجام دادهام و به نوعی تلاش داریم تا از زبان کشاورزان نمونه به باقی کشاورزان زراعت علمی را آموزش دهیم. این کار قطعا از لحاظ اقناعی میتواند بهتر از آن کلاسهای علمی استاد شاگردی تاثیر در بهبود روند کشاورزی و اصلاح روند کشاورزی بومی و محلی داشته باشد.
یک بحث برای افزایش تولید این بود، ما رفتیم در بسیج سازندگی به دنبال صنایع تبدیلی برای هر شهرستان یک قطب مشخص کردیم. مثلا اگر میگوییم نخودچی ممقان معروف است فقط رفتیم دنبال نخودچی و نه چند بعدی کردن تولید در آن شهر که بعدا نتوانیم آن را جمع کنیم. یعنی تعداد زیادی کارگاه راهاندازی نکردیم که نتوانیم آنها را اداره کنیم.
یا وقتی گفتیم در خراسان جنوبی زعفران خوب به دست میآید آنجا صنایع تبدیلی مربای زعفران ایجاد کردیم که یک برند بشود مثل اینکه میگویند سوهان قم