دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۲۳:۳۸
کد مطلب : 95935

دلبستگان تحقیر کردن

هر چند که ماه‌ها از اجرایی شدن برجام میان جمهوری اسلامی ایران و گروه ۱+۵ می‌گذرد اما...

هر چند که ماه‌ها از اجرایی شدن برجام میان جمهوری اسلامی ایران و گروه ۱+۵ می‌گذرد اما همچنان سند برجام و چگونگی اجرای آن یکی از مباحث اصلی در نظام بین‌المللی است. در حالی که جمهوری اسلامی ایران به تمام تعهدات خود عمل کرده، برخی اعضای غربی ۱+۵ بویژه امریکا همچنان از اجرای تعهدات خود شانه خالی کرده و با واژگانی همچون لزوم اجرای روح برجام توسط ایران و نیز اقدام امریکا برای امنیت جهانی و آنچه مبارزه با تروریسم می‌نامد به سیاست سوق دادن برجام به سوی اهداف یک‌جانبه خود است. در این چارچوب دو سیاست عمده را می‌توان مشاهده کرد.
نخست آنکه امریکایی‌ها در طول ۳۷ سال حیات انقلاب اسلامی همواره در برابر اراده و ایستادگی ملت ایران تحقیر شده است. از تسخیر لانه جاسوسی و شکست در صحرای طبس گرفته تا ۸ سال دفاع‌مقدس که الگویی جدید از مقاومت را به جهانیان نشان داد، ایستادگی در رسیدن به حقوق هسته‌ای و پیشرفتهای علمی، دفاعی و تحقق ساختن شعار خودباوری بدون وابستگی به خارج و... زنجیره‌ای از حقارت‌ها را به امریکا تحمیل کرد.
آنچه در ساختار امریکایی‌ها از زمان اجرایی شدن برجام مشاهده می‌شود آن است که آنان برآنند تا از برجام به عنوان مولفه‌ای برای عقده‌گشایی بهره بگیرند. در این چارچوب آمریکایی‌ها چند اصل را محور برنامه‌های خود قرار داده‌اند. اولا آنها تلاش دارند تا به جهانیان چنان وانمود کنند که ایرانیان به دنبال منافع اقتصادی بودند حال آنکه در ازای از دست دادن بخش‌های گسترده‌ای از دستاوردهای هسته‌ای خود هیچ چیزی به دست نمی‌آورند و به نوعی در نهایت تسلیم قدرت امریکایی‌ها شده‌اند.
آنان هدف ایرانیان از برجام را رسیدن به منافع مالی عنوان می‌کنند تا به اصطلاح قدرت اقتصاد آمریکا در تسلیم‌سازی دیگران را نمایش دهند در حالی که با برجسته‌سازی ناتوانی ایران در گشایش‌های مالی سعی بر القای تسلیم شدن ایران پس از ۳۷ سال را دارند.
نکته قابل توجه آنکه امریکا با بیان مسائلی همچون رویکرد بانکها به تعامل با ایران پس از چراغ سبز نشان دادن امریکا و نیز بیان این نکته که تمام معادلات اقتصادی ایران باید از دریچه وزارت خزانه‌داری امریکا انجام شود برآنند تا همچنان نشان دهند که تنها گزینه ایران تسلیم شدن در برابر امریکا و سیاست‌های آنهاست. به عبارتی امریکا چنان وانمود می‌کند که تنها تصمیم‌گیر است و هیچ امری بدون اراده و خواست آن انجام نمی‌شود.
سیاست دوم امریکا استفاده از برجام برای رسیدن به اهداف ضد ایرانی منطقه‌ای است. مجموع رفتار امریکایی‌ها نشان می‌دهد که سیاست آمریکا در قالب فشار حداکثری علیه ایران شکل گرفته که هم کنگره و هم کاخ سفید را در بر دارد. به عبارتی ادعای اینکه کنگره مخالف توافق و اجرای برجام است ادعایی واهی است چراکه کاخ سفید نیز به شدت سیاست‌های ضد ایرانی را ادامه می‌دهد که مواضع اوباما، کری، خزانه‌داری آمریکا، سخنگوهای کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا به خوبی گواهی بر این امر است.
آنچه مشخص است آنکه میان جمهوری‌خواه و دموکرات برای اعمال فشار بر ایران رقابتی سخت در گرفته که بیشتر برگرفته از فضای انتخاباتی آمریکا و نیز نیازهای اوباما است. از یک‌سو سیاستمداران به دنبال بازی انتخاباتی برای نشان دادن اقتدار خود در تحقق اهداف لابی‌ها هستند تا منابع مالی و سیاسی آنها را کسب نمایند.
از سوی دیگر اوباما نیز به شدت به دنبال تحقق دستاوردهایی برای ثبت در کارنامه خود است که حضور نظامی مستقیم آمریکا در عراق، سوریه ، یمن، لیبی، افغانستان و حتی کشتن سرکرده طالبان در این چارچوب است. اوباما که در حوزه هسته‌ای خواسته خود را عملی شده می‌بیند به دنبال دو اصل دیگر در قبال ایران است که یکی دور سازی ایران از مقاومت و دیگری پایان دشمنی ایران با رژیم صهیونیستی است. اوباما با تصور نیاز شدید دولت ایران به اجرای برجام و برخی گشایش‌های اقتصادی برای مقابله با اعتراض‌های داخلی به برجام سیاست حداکثر فشار را در پیش گرفته و شرایط کنونی کنگره را زمینه‌ساز تحقق اهداف خود می‌داند. بر این اساس کاخ سفید کاملا در کنار ایران‌هراسی و فشارهای گسترده کنگره علیه ایران قرار دارد و صرفا با هدف خارج نشدن ایران از میز مذاکره در مقاطعی ادعای مقابله با کنگره را مطرح می‌سازد حال آنکه تحرکات ضد ایرانی خود او و دستگاه دیپلماسی و خزانه‌داری آمریکا بعضا از تحریم‌های کنگره هزینه‌های بیشتری برای ایران دارد. اوباما به دنبال آن است تا قبل از پایان دوران ریاست جمهوری‌اش ایران را به تسلیم شدن وادار سازد تا آن را به عنوان موفقیت بزرگ قدرت نرم خود به نمایش گذارد و در این راه نیز سیاست تحریم و تهدید و البته همزمان ادعای آمادگی برای مذاکره را در پیش گرفته است. سیاست اوباما به نوعی شبیه سیاست‌های آمریکا و صهیونیست‌ها پس از کمپ دیوید و اسلو با مصر و تشکیلات خودگردان فلسطین است که از یک سو فشارهای سنگینی را علیه آنها اجرا کرده و از سوی دیگر میز مذاکره را بازگذاشته تا امتیازات خود را کسب نمایند. در اصل میز مذاکره برای آمریکا، نه میز توافق و تفاهم بلکه میز نقد کردن فشارهای وارده به ایران است.
امریکایی‌ها برای رسیدن به این طراحی سیاست هزینه‌تراشی حداکثری را در پیش گرفته‌اند چنانکه در کوچکترین امور داخلی ایران دخالت می‌کنند به عنوان نمونه شدیدترین واکنش را در مقابل پیام تسلیت وزارت خارجه ایران به حزب‌الله به مناسبت شهادت "بدرالدین" عضو ارشد مقاومت نشان دادند و آن را محکوم کردند. یا درباره برگزاری نمایشگاه هولوکاست که اقدام کاملا مردمی است طیفی از محکومیت را به راه انداختند، جالب توجه آنکه سران کشورهای غربی در حالی به هوچیگری در قبال این نمایشگاه پرداختند که در این کشورها نوشتن کتابی چون آیات شیطانی و نشر میلیونها کاریکاتور علیه پیامبر اسلام(ص) که توهین به مقدسات یک و نیم میلیارد مسلمان است امری آزاد تلقی می‌شود و حتی از آن دفاع می‌کنند.

مولف : قاسم غفوري
https://siasatrooz.ir/vdcamono.49nme15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی