«برخی با نشستن مردم در هواپیمای نو و رونق صنعت گردشگری مشکل دارند، شما میتوانید سوار هواپیمای کهنه شوید..»، «ما توانستیم وعدههای اساسی و مهم خود را محقق کنیم. نوسازی ناوگان هوایی کار بسیار سخت و پیچیدهای بود اینکه بعد از ۳۸ سال توانستیم با شرکتهای اصلی تولیدکننده هواپیما قرارداد بنویسیم کار مهمی بود.»، «نمیدانم بعضیها چه طرز فکری دارند گویی بعضیها از نو خوششان نمیآید حالا چرا نمیدانم. اینکه ما سالی چهار میلیارد دلار به جیب ایرلاینهای خارجی و از جمله ایرلاینهای مربوط به کشورهای همسایه میریزیم خوب است. آیا بهتر نیست که این پول را به جیب شرکتهای داخلی بریزیم...» اینها جملاتی است که رئیسجمهوری محترم در فواصل مختلف در پاسخ به انتقادی که درباره خرید هواپیما از شرکتهای امریکایی عنوان شده بیان کرده است، اما این روزها که خبر موافقت مجلس امریکا با لغو فروش هواپیماهای غیرنظامی به ایران مخابره میشود نمیدانیم حال رئیسجمهوری محترم چطور است؟!
دعا میکنیم که حداقل اکنون دلیل نقد منتقدان را متوجه شده و به این موضوع بیندیشد که شاید این هزینه معنوی خرید هواپیماها بود که باعث میشد عدهای به این خریدهای بیپشتوانه انتقاد کنند. برای درک بهتر هزینهای که یک انقلابی برای این هواپیماها پرداخته به چند مورد از آنها اشاره خواهیم کرد:
هزینههای داخلی و خارجی
خرید هواپیما از امریکا یا هر کشوری از جهان که با ایران دچار تضاد فکری است و تلاش دارد مانع پیشرفت جمهوری اسلامی شود، هم هزینههای داخلی را بر کشور تحمیل میکند و هم تبعات بینالمللی انکارناپذیری دارد که باعث بر هم خوردن تصاویری که سالها تلاش کردهایم از جمهوری اسلامی ایران به نمایش بینالمللی بگذاریم، میشود.
هزینههایی که شاید اگر رئیسجمهوری محترم قبل از امضای این قراردادها کمی به آن میاندیشیدند متوجه میشدند که چرا برخی منتقدان از بدو امضای قرارداد خرید هواپیما به این رویه اعتراض داشتند، شاید آن زمان دیگر به جای کنایه زدن به این منتقدان راحتتر میتوانستند حالشان را درک کرده و حداقل دلیل این حجم از انتقادها را بپرسند؛ اما متاسفانه نه تنها تیم مشاوره دولت تلاشی در بررسی قیمتی که میپردازیم نداشت بلکه خود رئیسجمهوری نیز انتقادها را مربوط به انتقادهای جناحی و حزبی تلقی کرده و به آنها بها نداد و وقت و بیوقت با کنایههایی سعی در نشان دادن بیهودگی این انتقادها به افکار عمومی داشتند.
اما حالا به نظر ضروری میآید که یکبار دیگر مروری بر انتقادها داشته و قیمتی را که مردم ایران برای نوسازی ناوگان هوایی که هیچگاه عملیاتی نشده پرداختند را مرور کنیم. البته در این عرصه نگاهی به این موضوع که چند درصد از مردم ایران توان سفر با هواپیما را دارند و چند درصد از خطوط نو استفاده میکنند نداریم و در حالت ایدهآل اینطور تصور میکنیم که اصلا این مشکل وجود ندارد و هزینههای بعدی آن را محاسبه خواهیم کرد.
نادیده گرفتن اولویتها
در کشوری زندگی میکنیم که حجم بیکاری به حدی است که مقام معظم رهبری هم در انتقاد به این رویه در ۱۶ خرداد ۹۵ در دیدار با نمایندگان مجلس میگویند: «شرمندگی این حقیر از اینکه جوانی بیکار با دست خالی به خانه میرود، کمتر از خود او نیست...» آن وقت به جای دیدن اولویتی به این مهمی و سرمایهگذاری برای اشتغالزایی و رونق کارآفرینی و یا شاید بهبود اوضاع ارائه تسهیلات به تولیدکنندگان؛ هواپیما خریدن با پول هنگفت پیشنهاد میشود که خود امریکا میگوید که سفارش ایران موجب اشتغالزایی در این کشور شده است.
آمار تصادفات جادهای و ناامنی خودروها و جادهها در کنار توسعه لاکپشتی صنعت راهآهن میتوانست با حجم استقبالی که از سفرهای درونشهری مردم با قطار و خودروهای شخصی و اتوبوسهای مسافرتی وجود دارد، باعث شود تا در هر سه زمینه تلاشهایی برای امنیتسازی سفرها صورت گیرد اما... .
اولویت بعدی که کشور مدتهاست با آن دست و پنجه نرم میکند، رشد آسیبها و ناهنجاریهای اجتماعی مانند کارتنخوابی و اعتیاد و بزههایی ناشی از فقر مطلق و تبعات طلاق است که شاید با یک برنامهریزی درست فرهنگی و هزینهای به شدت کمتر از آنچه برای خرید هواپیماها صورت گرفته است میتوانستیم به مدیریت این بخش بپردازیم.
اولویتهای دیگری چون مدرسهسازی و خرید مدارس اجارهای و کمک به تولید داخل و کارخانههای داخلی که ورشکسته شده یا در آستانه ورشکستگی قرار دارند نیز از جمله مواردی بود که قطعا قبل از خرید هواپیماهای بیپشتوانه غربی میتوانست مورد توجه قرار بگیرد که نگرفت.
تبعات بینالمللی
اینکه ایران به جای گزینههای مسالمتآمیز و البته مطمئنتر به سراغ شرکتهای نامطمئن و البته با کیفیتتر برای خرید هواپیما رفته است خود تبعات بینالمللی گستردهای را داراست. شاید نخستین تبعات آن به ترغیب کشورهایی که تاکنون از ایران الگوبرداری کرده و تلاش داشتند تا با تکیه به توان داخلی خودشان با دستاوردهای داخلی و خرید از کشورهای مطمئن پیشروند تا مجبور به باج دادن به استکبار جهانی نباشند را در پی خواهد داشت که همین موضوع میتواند غیرمستقیم باعث تضعیف قدرت منطقهای و بینالملی جمهوری اسلامی ایران باشد.
در کنار این موضوع چه بخواهیم و چه نخواهیم با این رفتار بدون پشتوانه، این اجازه را به امریکا میدهیم که با تکیه بر پروپاگاندای رسانهای همچنان خود را در سطح بینالمللی به عنوان هژمونی برتر معرفی و اینطور القا کند که ایران مجبور به خرید از ما شده و ما هم هر وقت دلمان بخواهد این خرید نقد را میدهیم یا نمیدهیم و این اجازه را به آنها میدهیم که به جهان القا کند که ایران مقاومتش را شکسته است.
در کنار این موضوع قطعا نمیتوان از نقش تبلیغ منفی علیه توان داخلی ایران توسط امریکا و دیگر کشورها غافل شد و آنها را ندید.
قانونی که کنایهها را به باد داد
۲۳ شهریور امسال (۱۴ سپتامبر) بود که مجلس نمایندگان آمریکا طرحی برای ممنوعیت فروش هواپیما به ایران تصویب کرد مجلس نمایندگان آمریکا با متمم پیشنهادی یک قانونگذار جمهوریخواه برای منع فروش هواپیمای غیرنظامی به ایران موافقت کرد و بدین ترتیب پیشبینی میشود در گام اول تفاهمنامه و قرارداد فروش ۱۶۰ فروند بوئینگ به ایرلاینهای ایرانی منتفی شود. طبق اعلام پایگاه هیل، نشریه کنگره آمریکا تصویب این متمم باوجود هشدارهای برخی از دیگر نمایندگان درباره مغایر بودن این اقدام با توافق هستهای ایران و گروه ۱+۵ صورت گرفته است.
بنابراین گزارش شرکتهای هواپیمایی ایرانی در پسابرجام، قرارداد و تفاهمنامههای مختلفی با کمپانی بوئینگ برای خرید هواپیما به امضا رساندند که طی آن مقرر است شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران ۸۰ فروند، شرکت هواپیمایی آسمان ۶۰ فروند، شرکت هواپیمایی کیشایر ۱۰ فروند و شرکت هواپیمایی قشمایر هم ۱۰ فروند بوئینگ از کمپانی بوئینگ خریداری کنند.
به هر حال این مصوبه مجلس نمایندگان آمریکا موجب میشود تفاهمنامه و قرارداد خرید ۱۶۰ فروند انواع بوئینگ برای شرکتهای هواپیمایی ایرانی در ابهام قرار گیرد. همین ابهامات و مصوبها حتی اگر اجرایی هم نشود تبعات عجیبی را در محافل داخلی و بینالمللی را برای کشور به بار خواهد آورد.
بازی با روان جامعه
همین مصوبهها و انتشار گسترده اخبار در فضای بینالمللی میتواند علاوه بر ایجاد یاس داخلی و بیاعتمادی مردم به مسئولان که بدون توجه به ابزارهایی که امریکا برای بدعهدی دارد قراردادی با آنها منعقد کردهاند موجب ترویج ضعیف شدن ایران انقلابی در سالهای اخیر شده و در نتیجه آن به ناامید شدن متحدان از کمکهای ایران برای باقی ماندن بر مقاومت و مبارزه با استکبار منجر شود. این ماجرا حتی اگر در حد یک بازی روانی بوده باشد و هیچگاه به تصویب نهایی و اجرا نرسد هم هزینههای بسیار زیادی را بر کشور تحمیل کرده است که خسارات جبرانناپذیر بینالمللی و داخلی را بر ما ایجاد کرده است.
بر همین اساس است که انتظار داریم در چنین مواردی روسای دولتها در هر جناحی که موفق به کسب مجوز فعالیت از مردم میشوند به منتقدان به چشم رقبای انتخاباتی نگاه نکرده و با درنظر گرفتن منافع ملی و شنیدن انتقادهای سازنده دست به کار شوند تا حداقل پشیمانی فراوان را تجربه نکرده و هزینههای گزاف را بر کشور تحمیل نکنند.
نویسنده: مائده شیرپور