پرده اول سوگندنامه بقراط - از اولین روزی که پا به دبستان گذاشت اعضای خانواده آقای دکتر صدایش میکردند، چون قبل از آن با وسایل منزل و اسباببازیهایش ادای پزشکان و پرستاران را درمیآورد تا بالاخره عمویش یک بسته از ابزار معاینه پلاستیکی را برای جشن تولدش هدیه داد و او این کادو را همچنان حفظ کرده تا وقتی دکتر شد دکور مطبش باشد! بالاخره دوران متوسطه به پایان میرسد و با رتبه بالا پا به یکی از دانشگاههای داخلی میگذارد تا پس از هفت سال به درجه پزشک عمومی نائل شود. در تمامی طول این سالها به هرکس میرسد، قول میدهد تا او را رایگان معاینه و حتی داروهای موردنیازش را تأمین نماید، پس از سپری شدن دوران عمومی به روستایی میرود تا طرح خود را به انجام برساند و بعد از دو سال بازهم روی یکی از صندلیهای دانشکده نشسته تا تخصص و درنهایت فوق تخصص را هم بگیرد و حالا که توانسته است با سرمایه پدر و بودجه بیتالمال به این هنر ارزنده دست یابد آرزوهایش تغییر ماهیت دادهاند زیرا وجدان کاری جایش را با خواسته همسر و فرزندان مطالبه گر عوض کرده است. آنها این کشور را دوست ندارند چون آلودگی هوا دارد و آب هم کم است و دشمنان از غرب آن را تهدید میکنند، تعداد پزشکان بهسرعت افزایشیافته و رقابت تنگاتنگ شده است و باید درآمد را به نحوی افزایش داد تا همهچیز جبران شود اگرچه مدرک دکترا را پس از ادای سوگند برای خدمت در امر سلامتی دیگر ابناء بشر دریافت داشته است! پرده دوم- سوگندنامه سیری چند؟! بالاخره فشارها از همه سو او را تهی میکند تا خود را قانع نماید که زحمتکشیده و حالا باید مزد خود را دریافت دارد زیرا شناسنامهاش نشان میدهد مرز ۳۵ سالگی را سپری نموده و فرصت چندانی برای لذت بردن از مواهب دنیوی را ندارد، بنابراین چشمهایش را بر روی همهچیز ازجمله قول و وعدههایی که داده است و همچنین فقر جامعه میبندد و از منشی خود تنها پول را میپذیرد و از شنیدن ناله و نفرین هم نمیترسد. هر بیمار را سه بار میبیند تا سه نوبت ویزیت دریافت کند و سه برگ از دفترچه او را برای وصول سهم بیمه جدا نماید. در اولین برگه آزمایشهای مرسوم را درج کرده و نوبت بعد را به انجام رادیولوژی میسپارد تا در مرحله سوم نسخهای برای دارو و درمان بنویسد ئ این خود باعث ازدحام در مطب خواهد شد که نوعی تبلیغ رایگان بهحساب میآید! پرده سوم- دودره کردن جای سوگندنامه را میگیرد! اما بازهم این درآمدها جواب هزینههایی که خانواده میخواهند نمیدهد و باید طرحی نو درانداخت. به توصیه یکی از همکاران به دنبال یک منشی حرفهای میگردد تا اینکه خانمی میانسال با شرایطی خاص این شغل را میپذیرد و تعهد میدهد تا ظرف ۶ ماه در مطب او جای سوزن انداختن نباشد.
به شرطی که ۲۵ درصد از درآمدها به او تعلق گیرد و مدیر مطلق باشد! و دکتر قسم سوگند خورده بقراط، همه این شرایط را میپذیرد و الحق نه ظرف شش بلکه طی سه ماه همهچیز عوض میشود. بیماران با دیدن ظواهر کار که گروهی از نیمهشب پشت در مطب میخوابند تا نوبت بگیرند همدیگر را خبر میکنند، از بیمهها هم خبری نیست و خانم منشی که در حقیقت مدیر برنامههای مطب است تنها ۵۲۰۰۰ تومان نقد را به همراه ۵ هزار تومان بابت تشکیل پرونده و سه هزار تومان الباقی از شصت هزار تومان را بابت شارژ مطب از بیمار دریافت میکند و در مقابل برگه کوچکی با مهر و تاریخ شش ماه بعد بهمنظور انجام معاینه به او میدهد که البته اگر مراجعهکننده بیمار حرفهای باشد میتواند با قرار دادن یک برگ اسکناس ۵۰ هزارتومانی زیر دفترچه بیمه خود و خاص منشی همان روز ویزیت شود! این مطب برای معاینه از ساعت ۲ بعدازظهر تا دوازده شب بیماران نوبت دار را میپذیرد و پزشک برای همه در نسخه اول تجویز آندوسکوپی میکند تا ده صبح روز بعد در همین محل انجام شود به شرطی که هزینه آن به مبلغ پانصد هزار تومان بهصورت نقدی به منشی پرداخت گردد زیرا کارتخوانی در کار نیست! بعد از انجام آندوسکوپی چون جواب مشکوک به نظر میرسد بیمار ناچار است روز بعدازآن برای کولونوسکوپی مراجعه کند و پانصد هزار تومان دیگر بازهم بهصورت نقدی به منشی بپردازد تا پس از طی این مسیر پولساز و کارآفرین دکتر بتواند نسخهای ساده که شامل یک بسته کپسول گیاهی رولاکس میباشد برای او بنویسد تا مصرف کرده و یک ماه بعد مجدداً مراجعه کند و درمان به همین طریق اما با نرخهای تازه ادامه یابد. البته اگر آن زمان پزشک و خانواده محترم برای گذراندن تعطیلات و تمدد اعصاب و هزینه کردن اینگونه درآمدهای بادآورده عازم کانادا و یا اروپا نشده باشند و مطب تعطیل نباشد که البته آدرس و مشخصات اینگونه صرافخانههای پولساز با تابلوی مطب در دفتر روزنامه محفوظ میباشد.
نویسنده: حسن روانشید