رئیس تیم کارشناسان ایران در مذاکرات هستهاي در یادداشتی به بررسی دلایل پنجگانه پیچیدگی مذاکرات هستهاي بین کشورمان و گروه ۱+۵ پرداخته است.
حمید بعیدینژاد، مدیر کل امور سیاسی و امنیت وزارت امور خارجه ایران و همچنین رئیس تیم کارشناسان کشورمان در مذاکرات هستهاي در یادداشتی که در ایرنا منتشر شد، به بررسی چرایی پیچیدگی و سختی این مذاکرات پرداخت. وی مینویسد: مذاکراتی که در خصوص تدوین متن تفاهم جامع هستهاي در جریان است همواره مذاکراتی پیچیده توصیف شده است. اما واقعا چرا اینگونه است. در این نوشتار به برخی از این موارد اشاره می شود:
١- حساسیت و پیچیدگیهاي موضوعات مورد مذاکره: موضوعات هستهاي و لغو تحریمها بعنوان مباحثی که مورد مذاکره هستند از حساسیت بسیار زیادی برای هر یک از طرفهاي مذاکره برخوردارند. هر جمله، عبارت و کلمهاي که یکی از طرفهاي مذاکره در خصوص مباحث هستهاي و یا تحریمها پیشنهاد میکند برای طرف دیگر واجد حساسیتهاي زیادی است. پیگیری این موضوعات در عالیترین سطح سیاسی در نظام تصمیمگیری کشورها دنبال میشود.
٢- زبان تخصصی مذاکره بینالمللی: عموما وقتی چنین شرایط سختی در مذاکرات حساس بینالمللی پیش میآید، خلاقیت در عبارت پردازی حرف اول را میزند. وقتی در محتوا کار با سختی این چنینی روبروست، یافتن کلمات و عبارات مناسبی که نظر اطراف مذاکره را تامین کند نقش بسیار مهمی در باز کردن راه تفاهم ایفا میکند. اینجا فقط موضوع دانستن زبان انگلیسی نیست. این کار موضوع بسیار ظریفی است که فقط میتواند نتیجه ممارست طولانی در کار مذاکره بینالمللی باشد. زبان نوشتاری چنین تفاهماتی عملا مخصوص به خود است و به همین علت درک چنین متونی برای افراد خارج از جمع بسیار محدود تصمیمگیران عالی کشورها که دستورالعملهاي مذاکراتی را تعیین میکنند، و همچنین خارج از جمع تیم مذاکره کننده مشکل است. به همین خاطر است که درک مفاهیم پیچیده پشت این متنها برای افراد خارج از مذاکره به توضیحات فنی، سیاسی و حقوقی نیاز دارد. و به همین دلیل است که به افراد خارج از مذاکرات توصیه میشود که با عنایت به آنکه که در پشت هر کلمه و عبارتی دهها ساعت مذاکره و کلی مباحث فنی و حقوقی خوابیده است، برای یافتن مفاهیم دقیق هر عبارت و تفسیر متن تفاهمات صبور باشند.
٣- ضرورت روشن بودن اقدامات و تعهدات: در چنین شرایط سخت در مذاکرات بینالمللی، آنچه به کمک میآید، پذیرش درجهاي از ابهام در تبیین و عبارتپردازی اصول و محتوای مذاکرات است، یعنی آنچه به آن اصل ابهام سازنده میگویند (constructive ambiguity). ولی اینجا دقیقا این راهحل زبانی برای مذاکرات ما کارکرد چندان مفیدی ندارد، چراكه تلاش ما آنست که اقدامات طرفین تا آنجا که ممکن است روشن، واضح و غیر قابل تفسیر باشد. هر گونه ابهام میتواند زمینههاي اختلاف و یا سوء تفسیر و سوء برداشت را در آینده باز نماید.
٤- ماهیت چند گانه تفاهم: این تفاهم دارای ماهیت بسیار پیچیدهاي است و اهمیت آن با هیچ سند مذاکراتی معمولی قابل مقایسه نیست. این تفاهم یک تفاهم صرف سیاسی درخصوص موضوعی عمومی از جنس روابط سیاسی و دیپلماتیک بین دو یا چند کشور نیست. ابعاد فنی موضوع هستهاي و پیش زمینههاي شکلگیری این پرونده، چنان ابعاد پیچیده فنی و حقوقی به این موضوع داده است که حصول تفاهم را فقط تصمیم سیاسی طرفهاي مذاکره تعیین نمیکند بلکه تمامی مباحث فنی و حقوقی مرتبط به موضوعات نیاز به بررسی دقیق برای یافتن راهحلهاي لازم دارند. بدون یافتن این راهحلهاي دقیق فنی امکان حل و فصل موضوع وجود ندارد در حالیکه موضوع اصلی این تفاهم بحث هستهاي و تحریمها ميباشد ، اما مشکل آنجاست که نمیتوان فقط از منظری فنی و تکنیکی به مباحث مورد گفتوگو نگاه کرد.
٥- توجه شدید افکار عمومی و رسانه ها: موضوع هستهاي ایران با توجه به آثار عینی آن در حوزه سیاست خارجی، اقتصادی، سیاست داخلی و دیگر عرصههاي دیگر، به شدت مورد توجه رسانههاي ایرانی اعم از روزنامهها و سایتهاي اطلاعرسانی بوده است، که طبیعی هم هست. از طرف دیگر به دلایلی که همه میدانیم موضوع هستهاي ایران یکی از حساسترین و سیاسیترین موضوعات حداقل یک دهه و نیم اخیر در سطح جهانی و منطقهاي بوده است. تصمیم درخصوص نحوه مواجهه با بحث هستهاي ایران در این دوره یکی از دغدغههاي اصلی در برنامه سیاست خارجی کشورهاي بزرگ اروپایی، آمریکا، روسیه و در سطحی نیز چین بوده است. شروع و سرانجام مذاکرات سالهاي ١٣٨٢ تا ١٣٨٤ و سپس تلاش برای درگیر نمودن شورای امنیت و سپس مرحله وضع تحریمهاي یکجانبه و چند جانبه در شورای امنیت و بعد تلاش برای اجرای موثر این تحریمها همواره با موضعگیریها و همراهی در اتخاذ سیاستهاي لازم در سطوح عالی سیاسی همراه بوده است. با توجه به همین اهمیت، سیاستها و مواضع کشورهاي مهم توسط رسانههاي ملی و بینالمللی کشورها پوشش داده میشده است و لذا خود توجه زیادی را از جانب افکار عمومی به موضوع جلب نموده است. در کنار آن تمرکز اسراییل و دیگر کشورهاي عربی و منطقهاي بر موضوع همواره این موضوع را به بحثی در صدر اخبار و تحلیلهاي بینالمللی تبدیل کرده است. اما توجه زیاد رسانهاي داخلی و بینالمللی به موضوع بدیهی است که بر نحوه حل موضوع نیز تاثیر میگذارد و بر روند مذاکرات نیز اثرگذار است. ولی باید پذیرفت که امروزه رسانهها بخشی از فرآیند سیاسی حل موضوعات محسوب میشوند.