روسيه از اوايل مهر ماه ۱۳۹۴ بر ميزان همكاريها با سوريه و جبهه مقاومت در مبارزه با تروريسم افزوده است. روسيه كه دريافته گسترش تروريسم بويژه استمرار بحران در سوريه و عراق تهديدي براي امنيت ملي اين كشور ميباشد حضور نظامي مستقيم در مبارزه با تروريسم را در قالب همگرايي بيشتر با جبهه مقاومت يا همان مبارزه كنندگان واقعي با تروريسم در پيش گرفته است. جهانيان اذعان دارند كه اگر كشوري واقعا به دنبال مبارزه با تروريسم است بايد در كنار سوريه و جبهه مقاومت كه تجربهاي طولاني و موفق در مبارزه با تروريسم دارند قرار گيرند. جالب توجه آنكه جهانيان اذعان دارند كه رويكرد به ائتلاف به اصطلاح مقابله با داعش با محوريت آمريكا كاركردي در اين عرصه ندارد چنانكه در طول يك سال گذشته هيچ گامي براي مبارزه با تروريسم بر نداشتهاند و صرفا به نشستهاي ظاهري و بازي رسانهاي براي نمايش چهرهاي موفق از خود پرداختهاند.
ورود روسيه به عرصه مبارزه مستقيم با تروريسم در حالي به عنوان بعد ديگر تقابلي ميان مسكو و غرب و نيز گامي براي حضور گستردهتر روسيه در غرب آسيا مطرح ميگردد كه نوع واكنشها و رفتارهاي غرب به عملكردهاي روسيه امري قابل توجه است. كشورهاي غربي با محوريت آمريكا، انگليس و فرانسه و البته برخي متحدان منطقهاي آنان مانند تركيه، عربستان، رژيم صهيونيستي در حالي به مخالفت با اقدام نظامي روسيه در سوريه مي پردازند كه چند كليد واژه در ادبيات گفتاري آنان مشاهده ميشود. نخست آنكه آنان بر راهكار سياسي براي پايان بحران سوريه تاكيد دارد. اين واژه در حالي عنواني زيبا و مسالمت آميز است اما آنان در ادامه واژهاي به نام راهكار سياسي بر اساس بيانيه ژنو را مطرح مي سازند. بر اساس اين بيانيه نظام سوريه سرنگون و دولتي برآمده از خواست غرب تشكيل ميدهد كه صرفا شامل نزديكان و مهرههاي غربي ميشود. جالب توجه آنكه غربيها حتي پذيرنده انتخابات و تعيين سرنوشت مردم سوريه توسط خودشان نبوده و دولتي انتصابي را مطرح ميسازند.
دوم آنكه غربيها حملات روسيه و سوريه به تروريستها را سركوب به اصطلاح معارضان ميانه رو نظام سوريه عنوان مي كنند حال آنكه تمام اسناد نشان ميدهد كه جز گروههاي تروريستي هيچ گروه مسلح ديگري در سوريه عليه نظام و مردم سوريه فعال نميباشند. به عبارتي با ادعاي حفظ جان معارضان سوري و نيز جلوگيري از آنچه كشتار اهل سنت مينامند به دنبال توقف عمليات عليه تروريستها هستند. سوم آنكه غربيها همكاري روسيه با جبهه مقاومت را همكاري با تروريستها ناميده و ادعا دارند كه به تشديد بحران در منطقه منجر ميشود. آنها همكاري خود با روسيه عليه آنچه مبارزه با تروريسم مينامند را مشروط به همراهي مسكو با آنان عليه جبهه مقاومت نمودهاند.
مجموع رفتارهاي كشورهاي غربي يك نكته مهم را نشان ميدهد و آن اينكه غرب بر سه اصل نابودي سوريه، استمرار تروريسم در منطقه و حذف جبهه مقاومت تاكيد دارد. اين رفتار نشان ميدهد كه هيچ تغييري در رفتار غرب در منطقه ايجاد نشده و آنان همچنان عليه امنيت منطقه و جبهه مقاومت ميباشند. اين امر گواه اين حقيقت است كه ادعاهاي غرب مبني بر رويكرد به جمهوري اسلامي ايران براي حل بحرانهاي منطقه، ادعايي واهي و فريبكارانه است و هدف نهايي آنان از اين رويكرد جز تسليم سازي ايران نميباشد. چرا كه اگر غرب واقعا به دنبال حل مسئله سوريه و منطقه بود با مبارزه روسيه و جبهه مقاومت با تروريسم مخالفت نميكرد و يا شرط سرنگوني نظام سوريه و جبهه مقاومت را مطرح نمينمود. غربيها همچنان همان روياهاي گذشته خود را در سر ميپرورانند و رويكردشان به جمهوري اسلامي نيز صرفا براي تحقق اهداف ضد مقاومتي آنان است هر چند كه در ظاهر ادعاي تعامل و نزديكي براي حل بحرانهاي منطقه را سر ميدهند. بر اين اساس است كه جمهوري اسلامي تاكيد دارد كه حاضر به هيچ مذاكرهاي با غرب در مورد مسائلي جز هستهاي نميباشد و پذيرنده قرار گرفتن در بازي منطقهاي كه غرب آن را طراحي كرده نبوده و نخواهد بود.
آنچه اين روزها در رفتار كشورهاي غربي مشاهده ميشود آن است كه آنان در ظاهر از رويكرد به مبارزه با تروريسم سخن ميگويند اما در نهايت هيچ گامي در اين عرصه بر نميدارند چرا كه حذف تروريسم را برابر با از دست رفتن منافع خود در منطقه ميدانند. بر اين اساس نيز با رويكرد به جنگ تبليغاتي با محوريت القاي تصور تكرار جنگ سرد ميان روسيه و غرب با محوريت سوريه، بيان ادعاي مصادره دستاوردهاي مقاومت از سوي روسيه در منطقه و بياثر شدن سالها ايستادگي جبهه مقاومت، پنهانسازي نقش مقاومت در مبارزه با تروريسم و قرار دادن همه مبارزهها در سبد روسيه و... برآنند تا ضمن سوق دادن روسيه به عدم همراهي با مقاومت بهعنوان مبارزان با تروريسم در ميان پنجضلعي ايجاد شده عليه تروريسم (ايران، روسيه، سوريه، عراق و حزبالله لبنان) شكاف ايجاد نمايند تا خواست غرب يعني استمرار تروريسم در منطقه را تامين نمايند.