سعدی میگوید «که دگر ناید آب رفته به جوی» و ضرب المثلها و حکایتهای زیادی میتوان یافت برای ...
پشیمانی سودی ندارد، اگر کاری کرده باشیم که جبران آن سخت است و ناشدنی، همان آب رفته به جوی است که باز نخواهد گشت.
نمیتوان برای برخی اتفاقات خود خواسته و خود کرده در پی جبران برآمد، گیرم که آب رفته به جوی هم باز گردد، آیا آبروی رفته هم باز میگردد؟!
اما برخی هستند که برایشان اصلاً مهم نیست که آبرویشان هم برود، نمی دانند آبرو چیست! درکی از آن ندارند، آنقدر دریده و بی حیا هستند که برایشان مهم نیست. یا اصلاً درکی از مفهوم آبرو ندارند.
آنهایی که بی آبرو هستند، یعنی از آبرو بویی نبردهاند و وقیحانه رفتار میکنند، انتظار کردار مؤدبانه، متشخصانه و آبرومندانه داشتن هم بیهوده است.
با چنین آدمهایی چگونه باید برخورد کرد؟ آیا با آنها باید محترمانه رفتار کرد یا نه، همچون خودشان؟
اگر با چنین آدمهایی برخورد صادقانه، محترمانه و آبرومندانه داشته باشیم، از رفتار ما سوء استفاده خواهند کرد و در نهایت باید به او سواری هم بدهیم، آنگاه میشود همان ضربالمثل «در دیزی باز است حیا گربه کجا رفته» اندکی به چنین افرادی رو بدهیم، از خانه و کاشانه خودمان هم بیرونمان میکنند. دار و ندارمان را به تاراج میبرند و آنگاه است که دیگر پشیمانی هم سودی ندارد.
میشود همان شعر سعدی که گفته است؛ «که دگر ناید آب رفته به جوی» دشمنان ما اینگونهاند.
گذشتگان ما خبط هایی کردهاند بس سنگین و گران، آیا آن وادادگیهای گذشته را میتوان اکنون جبران کرد؟
بخشهای وسیعی از کشور را در حال نزار خوش خوشانشان دادند رفت، سلاطین گذشته را میگوییم، قاجار و پیش از قاجار تا پهلوی، ایران پهناور را کردند اینقدر که الان است. از بیعرضگیهای سراپا تقصیر آن پادشاهان بود که ترکمنچای و گلستان را چشیدیم.
وادادگیهای همان رضاخان میرپنج بود که آرارات را به آتاترک بخشید و اکنون برخی بر سر جنازه مومیایی شده او فریاد رضا شاه روحت شاد سر میدهند!
پسرش هم که بحرین را در خواری و ذلت کامل مفت و مجانی داد و رفت، جزیرهای که قرنها ایرانی بوده است، این همان وادادگیهای برخی سران و پادشاهان دوران گذشته است که آیا باعث افتخار ایران و ایرانی است!!!
هشت سال همه عالم علیه این خاک مقدس دست به یکی کردند تا شاید بتوانند نابودش کنند و از صفحه روزگار محو، اما دریغ از یک وجب خاک که در چنگ دشمن باقی بماند. مردم ایران با دلاوری جوانانش این سروده حکیم فردوسی را به غایت با جان و دل خود ادا کردند که
«دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود»
پلنگان و شیران شرف داشته و دارند به شغالها، کفتارها و کرکسهایی که چشم طمع به ایران داشته و هنوز هم دارند، دشمنان ایران، کفتار و شغال و روباهانی هستند که در کمین نشستهاند تا این که شرایط را برای حمله آماده ببینند.
روباه این دسته درنده، مدام سیاست بازی میکند، توطئه میچیند، تله میگذارد، فریب میدهد، دغل بازی در میآورد، آنگاه شغال و کفتار را جلو میاندازد تا حمله کنند و بدرند.
از آن وادادگیهای سالهای دور که بگذریم، همین دل سپردن به وعدههای فریبنده دشمنان، برجام را بر ما تحمیل نکرد؟
برجام هم مصداق همان ضرب المثل یا شعری است که سعدی سروده، «که دگر ناید آب رفته به جوی»، راهی است که رفتهایم، اشتباه هم رفتهایم، راه خاکی و پر سنگلاخی هم بود، این که راننده مذاکرات متوجه بیراهه نشد خود مسئلهای است! میگذاریم به حساب خوش خیالی، زود باوری، فریب خدعه و نیرنگ دشمن را خوردن و ...
مهم این است که از این پس دیگر چیزی را وا ندهیم، آنها اگر هستهای را از ما گرفتند و به ازای آن چیزی هم ندادند، قرار نباشد که موشکی را بدهیم برود چرا که برخی میگویند برای سر پا نگه داشتن برجام باید قربانیهای دیگری هم داشته باشیم.
چنین استدلال و منطقی را از کجایشان در آوردهاند نمی دانیم، اما میگویند باید برجام را حفظ کرد و برای حفظ آن باید موشکی را که هیچ، منطقه را نیز واگذار کنیم برود.
قاجار و پهلوی اگر دادند رفت، حرجی بر آنها نبود، مست و لایعقل، سرسپرده و بی خیال مردم و کشور بودند آنها؛ سست بنیاد و وابسته.
این منورالفکرهای مدرن امروزی، سرسپردگی و بی غیرتی را به عرش رساندهاند که خود را هم علامه دهر میپندارند، اگر دل داده غرب هستند و خود فروخته آنها، بروند به همان ینگه دنیا و شرشان را از سر این مملکت کم کنند، که ایران و ایرانی هر چه میکشد از دست این غرب زدههای روشنفکر مآب است.
نمی گذاریم آن اتفاق نامبارک که برخی روشنفکر غرب زده وابسته وطن فروش، با همدستی دشمنان در پی آن هستند برای ایران بیفتد.
نویسنده: سیاوش کاویانی