شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۹:۰۱
کد مطلب : 71724
كالبد شكافي تحولات منطقه در اولين سالگرد قيام مردمي در كشورهاي عربي

سمت و سوي آينده خاورميانه

سمت و سوي آينده خاورميانه

طي قرون اخير اهميت مناطق بر اساس موقعيت جغرافيايي و استراتژيك و نيز ميزان منابع نفت و گاز مورد سنجش قرار مي گيرد . خاورميانه با بهره گيري از دو اصل موقعيت استراتژيك و اكونوميك به يكي از اركان اصلي ساختار نظام بين‌الملل مبدل شده است.
اين منطقه به عنوان گلوگاه اروپا، آفريقا و آسيا و همچنين دارا بودن منابع عظيم نفت وگاز به اين مهم دست يافته است. اين اهميت بدان پايه بوده است كه كشورهاي سلطه گر غربي، رژيم جعلي صهيونيستي را در قلب جهان اسلام ومنطقه ايجاد كردند تا به واسطه آن بتوانند اصولي چون عدم وحدت در منطقه مقابل نظام سلطه ، حضور نظامي به بهانه برقراري امنيت ، انتقال شريان انرژي به غرب، ايجاد شكاف ميان جهان اسلام و... را اجرايي سازند. اين سياستها به عناوين مختلف از سوي سلطه گران اروپايي و آمريكايي اجرا شده است.
برخي دگرگوني ها در ساختار منطقه موجب گرديده تا در يك سال اخير خاورميانه با چهره‌اي خاص كانون توجهات جهاني قرار گيرد. يك سال پيش خود سوزي جوان تونسي در شمال آفريقا توجه جهاني را به اين كشور جلب كرد اما كمتر كسي تصور مي‌كرد كه اين حركت به موجي مبدل گردد كه كشورهاي منطقه و كل كشورهاي عربي حوزه خاورميانه را فرا گيرد.حركتي كه دومينوي سقوط سران عرب دست نشانده را به همراه داشت.
سقوط بن علي در تونس، مبارك در مصر، قذافي در ليبي ، صالح در يمن از جمله پيامدهاي اين حركت بود. دامنه اين پيامدها از منطقه استراتژيك خاورميانه نيز دور نماند و كشورهاي عربي نظير عربستان، اردن، بحرين، كويت، عمان، امارات و... را نيز فرا گرفت. اكنون كه يك سال از آغاز اين حركت‌ها مي‌گذرد، تحولات شمال آفريقا و خاورميانه به يكديگر گره خورده است.
بسياري از ناظران سياسي تاكيد دارند تحولات خاورميانه و شمال آفريقا را نمي‌توان به تنهايي مورد ارزيابي قرار داد چرا كه هر دگرگوني در هر كدام از اين مناطق، ساير مناطق همجوار را نيز تحت الشعاع قرار خواهد داد، موضوعي كه بر حساسيت منطقه افزوده است . حال اين سوال مطرح است كه آينده خاورميانه به كدام سو حركت مي‌كند و سرنوشت آن چگونه خواهد بود؟

تقابل دو ديدگاه :
در ارزيابي ريشه‌اي از تحولات خاورميانه و شمال آفريقا ، دو ديدگاه وجود دارد:
الف) نگاه مردمي:
از ويژ‌گي‌هاي تحولات يك سال اخير خاورميانه آن است كه حركتهاي صورت گرفته جنبه مردمي داشته و به جاي دولتها مردم ايفاي نقش كرده و حتي دولتها به مقابله با آن پرداخته‌اند.
ارزيابي كارنامه يك سال منطقه نشان مي‌دهد كه حركت اصلي مردم به سوي احياي انديشه‌هاي ناب اسلامي بوده كه در قالب بيداري اسلامي شكل گرفته است. هر چند كه محافل رسانه اي و سياسي غربي بر آن بوده‌اند تا چنان نشان دهند كه مطالبات مردمي صرفا در قالب اقتصاد و سياست بوده، اما شعارها و نوع مبارزات مردمي نشانگر حركتي اصيل به نام بيداري اسلامي است كه به دنبال آرمانها و اهداف كلان تر مي‌باشد.
تاكيد بر وحدت اجتماعي به دور از شيعه و سني و نيز برگزاري تظاهرات سراسري پس از مراسم‌هاي مذهبي همچون نماز جمعه نمودي از اين واقعيت است .خواسته‌هاي مردمي در چند بعد قابل بررسي است:
- حذف حاكمان موروثي و دست نشانده غرب و تشكيل دولتهاي اسلامي و مردم سالار.
- احياي شريعت اسلامي و اجراي آن در تمام اركان جامعه كه نتيجه آن را در پيروزي اسلام گرايان در اكثر اين كشورها مي‌توان مشاهده كرد.
- مقابله با رژيم صهيونيستي به عنوان اصلي ترين دشمن جهان اسلام در قالب حمايت از فلسطين و مقاومت اسلامي.
- پايان دادن به حاكميت كشورهاي غربي بر منطقه و رسيدن به استقلال و ثبات واقعي.
نكته بسيار مهم آنكه ملتهاي منطقه براي رسيدن به اين اصول تمام چارچوب‌ها و نظريات سياسي كه بر اصل الگوگيري ملتها از غرب در قرون اخير تاكيد دارند را نقض كرده و به سوي بهره گيري از اصول و انديشه‌هاي اسلامي روي آورند.
در اين چارچوب آنها تجربيات انقلاب اسلامي ايران را به عنوان الگويي كه بدون وابستگي و صرفا با پيوند ملي محقق شده بود و در طول ۳۳ سال حيات خود با حفظ استقلال و اقتدار به پيشرفتهاي بسياري در عرصه داخلي و جهاني دست يافته ، به اركان حركتهاي خويش مبدل ساختند. امري كه تمام معادلات غرب را به هم ريخت و كابوس آنان را دو چندان كرده است.
ب) نگاه غرب:
اين حقيقت انكار ناپذير است كه حركتهاي مردمي در شمال آفريقا و خاورميانه عربي، شك بزرگي براي غرب بود كه تمام معادلات آنها را با شكست همراه ساخته است. با اين وجود آنها براي حفظ موقعيت و نجات رژيم صهيونيستي و حاكمان دست نشانده عربي، تاكتيكهاي متعددي را در دستور كار قرار دادند.
روند تحولات يك سال اخير نشان مي‌دهد كه غرب بر خلاف ادعاي خود، داراي استراتژي مشخصي نبوده و بيشتر با تاكتيك و چند جانبه گرايي به دنبال مديريت تحولات است .
واشنگتن كه زماني تك نسخه خاورميانه آمريكايي را مي‌پيچيد، اكنون به دنبال اجراي سناريوهاي متعدد است كه در هر كدام از كشورها بخشي از آن را اجرا ‌كند.
در ليبي نسخه جنگ، در تونس و مصر حفظ بقاي دولت بن علي و مبارك، در يمن حفظ بازماندگان علي عبدا... صالح، در بحرين و عربستان سركوب گسترده مردمي براي حفظ آل‌خليفه و آل سعود در دستور كاخ سفيد قرار گرفت.
تحركات غرب در منطقه حول چند محور قابل ارزيابي است:
- حفظ حاكمان بر جاي مانده از گذشته نظير آل خليفه و آل سعود، عبدا... دوم و آل ثاني در بحرين و عربستان، اردن، قطر به عنوان اركان بازي آمريكا در منطقه و جلوگيري از تكرار سرنوشت صالح و مبارك براي آنها.
- به انحراف كشاندن حركتهاي مردمي با اجراي سياستهاي متعدد بويژه ايجاد فضاي تفرقه و چند دستگي و ساختن شكل‌هاي سياسي وابسته به غرب.
- ايجاد فضاي تنفسي براي رژيم صهيونيستي با محوريت مشغول داشتن منطقه به بحرانهاي گسترده تا در لواي آن رژيم صهيونيستي در كنار اشغالگري بتواند فضايي براي خروج از انزواي گرفتار آمده در آن ايجاد نمايد.
- مقابله با جبهه مقاومت شامل ايران، لبنان، سوريه، فلسطين با ايجاد چالشهاي داخلي و بحران‌هاي خارجي به گونه‌اي كه از يك سو مقاومت ديگر الگوي منطقه نباشد و از سوي ديگر با دوري مقاومت از تحولات منطقه تزلزل آن را اجرايي سازد. غرب، مقاومت را مهمترين چالش خود مي‌داند و بر آن است تا با ابزارهاي گوناگون آن را متزلزل سازد كه به دليل بيداري مقاومت و حركتهاي مردمي منطقه، تا كنون ناتوان بوده است.
- ايجاد فضاي جديد در قالب به اصطلاح خاورميانه نوين كه بر اساس آن مثلث تركيه، رژيم صهيونيستي و شوراي همكاري خليج فارس و(قطر و عربستان) طرح‌هاي آمريكا را براي مهار بيداري اسلامي اجرا مي‌كنند. ائتلافي كه حركتهاي آنها در قبال سوريه را مي‌توان مشاهده كرد كه هر كدام ابعاد سياسي، نظامي، اقتصادي براي به چالش كشاندن دمشق را اجرا مي‌كنند در حالي كه در وراي اين تحركات آمريكا بيشترين نقش را دارد.

نتيجه گيري
با توجه به نكات ذكر شده مي‌توان گفت كه آينده خاورميانه صحنه جنگ پنهان و آشكار ميان جبهه مقاومت در قالب بيداري اسلامي با ائتلاف غربي، عربي، صهيونيستي است. جنگي پنهان و آشكار كه نه تنها بر فضاي منطقه بلكه بر عرصه بين الملل تاثير گذار خواهد بود.
با اين وجود نكته قطعي و مسلم آن خواهد بود كه بيداري اسلامي آغاز شده در منطقه هر روز ابعاد گسترده تري به خود خواهد گرفت كه سرنگوني ساير حاكمان دست نشانده عربي، تزلزل بيشتر صهيونيستها و كاهش منافع سياسي و نظامي، اقتصادي غرب از پيامدهاي آن خواهد بود.
در آينده بايد منتظر تحولات گسترده تري در حوزه عربي خاورميانه بود هر چند كه غرب و صهيونيستها براي حفظ منافع خويش به هر ابزاري بويژه تفرقه و اختلاف افكني براي مهار اين موج مردمي روي خواهند آورد. 

دكتر سيد محمد‌تقي هاشميان - پژوهشگر و کارشناس امور بین الملل

https://siasatrooz.ir/vdcay0n0.49n6u15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی