سی و هفت سال از انقلاب، بیست و هشت سال از جنگ گذشته اما چرا هنوز طلاییترین دوران، اوج همبستگی ملی، اوج همکاری اقتصادی(تحقق اقتصاد مقاومتی) همان دورانی است که هم سایه جنگ بر سر کشور بود و هم هنوز آنطور که باید و شاید دولت مستقر نشده بود؟
در دوران دفاع مقدس به زمان وقوع انقلاب اسلامي و پيروزي آن نزديكتر بوديم. عليرغم ترورهايي كه توسط منافقين و ديگر گروهكها صورت گرفته بود و فاصله ظاهري بين مردم و مسئولان ايجاد كرده بودند در سبك زندگي مردم و مسئولان فاصلهای به وجود نيامده بود و دريافتي و دارايي آنها با هم فاصله چنداني نداشت. اما به تدريج و بخصوص بعد از پايان جنگ، فضاي معنوي حاكم بر جامعه، جاي خود را به رقابتهاي مرسوم در دنياي مادي داد. تبليغات رسانهها به سمت مصرفگرايي و تشويق جامعه به تجملگرايي متمركز شد و به دليل عدم سازگاري و تطبيق هزينهها با دستمزد، مردم (سرپرست خانوارها) چند شغله شدند و براي گذراندن زندگي عادي با مشكلاتي مواجه شدند كه نتيجه آن با عبارت محترمانه آسيبهاي اجتماعي، قابل بيان و درك شده است.
چرا آن روزها از بیان اینکه افرادی نفوذی و منافق در درون حکومت رخنه کردهاند باکی نداشتیم و حتی بعد از مسجل شدن اسناد، رئیسجمهوری را عزل میکردیم اما اکنون با خیلی از افرادی که رده و منصبی پایینتر دارند به اصطلاح رودربایستی داریم؟
نفوذ در دستگاههاي نظام در آن زمان نيز خسارت بار بود. از دست دادن عزيزان در دولت، قوه قضائيه و مجلس بسيار براي ما گران تمام شد. ترور در شهرها و ترور دسته جمعي كه با جنگ تحميلي نيروهاي مخلص انقلاب را از ما گرفت و ذهن مديريت ارشد كشور را با خود درگير كرده بود. به تدريج و فرسايشي باعث تضعيف معنويتِ رشد کرده در جامعه از طريق حذف فيزيكي آنها و محروم كردن خانوادهها و نسل جديد از بركات همنشيني و همراهي با آنها بود. به تدريج محتكرين رشد كردند. ميل به رفاه حاكم شد و تبليغ هم شد. در اين برهه استثنائات هم بروز ميكند. اين مستثني شدن افراد و طلبي كه براي خود از انقلاب در نظر گرفتهاند زمينه بروز خطاها و رودربايستيها و... است. چون اين افراد از كم و كاست هم با خبرند و در جاهايي ممكن است به هم امتيازاتي داده باشند كه امروز سد راه عدالت و صداقت و سادهزيستي آنها شده است.
علت همراهی صد در صدی مردم با حکومت درآن برهه تاریخی که منجر به شکست دشمنان صف کشیده جمهوری اسلامی مقابل ما شد، چه بود؟
راز همراهي مردم در آن زمان احساس همدلي و همراهي مسئولان با مردم بود. حضرت امام (ره) در تمام دوران زندگي با مردم ساده و پايين جامعه همراه و يكسان بود و به بركت وجود ايشان و افرادي كه در مكتب وي پرورش يافته بودند آن رشادتها و مقاومتها صورت گرفت. در هر جبههاي افراد احساس مسئوليت ميكردند و به مقابله با انحرافات برمیخاستند. ولي به تدريج امر به معروف و نهي از منكر جاي خود را به اجراي قانوني داد كه مجری آن كساني بودند كه در باطن به اجراي شريعت توسط حاكميت اعتقادي نداشتند. در اين راستا مردم از دخالت و نظارت كنار گذاشته شدند. در اجراي قانون هم اهتمام درستي نشد و به دستگاههاي نظارتی و بازرسي به اندازه بزرگي و اهميت كار توجه نشد و اختیار هم داده نشد.
چرا اکنون نمیتوانیم این همبستگی صد در صدی را شاهد باشیم؟آیا جنگ همبستگی آورده بود یا صداقت مسئولان آن دوران یا عوامل دیگر؟
اگر همبستگي مردم با نظام وجود نداشت كه كشور تا حالا پا بر جانمانده بود و در اين جنگ پنهان بعد از جنگ آشكار ۸ ساله كاملا شكست خورده بوديم. مسئله ايجاد شكاف طبقاتي و تبعيض در جامعه است كه مردم را سرخورده كرده است. سادهزيستي و رهبري هوشمند مقام معظم رهبري باعث قوام جامعه و دلگرمي مردم وفادار به نظام است.
امروزه مرز پاسداري از انقلاب و نظام مثل قبل واضح نيست و در اين دوران خاص با توليد دادهها و نيازهاي كاذب ما گاهي شاهد اشتباه در برداشت و محاسبات مسئولان و مردم هستيم. لذا بايد جامعه براي درك شرايط جديد آماده شود و راهي نداريم جز بازگرداندن اعتماد به مردم كه با خاطيان، رانتخواران و افرادي كه به اصطلاح سرِگردنه مجوزها و قضاوتها نشستهاند برخورد قاطعانه و انقلابي خواهد شد. اما با رعايت عدالت و در زماني نه چندان دور.
در دوره جنگ بسیاری از فرماندهانمان سن کمی داشتند اما الان کمترین کارهای کمتر را حاضر نیستیم به جوانان بسپاریم، یا به اصطلاح اعتماد کمتری داریم؛ دلیل این رفتارها چیست؟
دلیل سن کم فرماندهان شرایط آن زمان و گستردگی جنگ بود و باید به ارتش فرصت داده میشد که خود را برای جنگی بدون اتکا به نیروی نظامی خارجی آماده کند. عرصه گسترده جنگ برای همه استعدادها فرصتی ایجاد کرد که بروز یابند. امروز ما افرادی با تجربه در همه زمینههای نظامی و غیر نظامی در مباحث صنعتی، پزشکی، علوم انسانی، کشاورزی و... داریم که در تخصص خود درجه استادی دارند و نسلهای جدید انقلاب باید از وجود آنها بهره ببرد و تجربه گرانقدر آنها را دریافت کند. چون این تجربه بومی و مختص جامعه ماست.
افراط و تفریط غلط است باید شور و انرژی جوانی را با پختگی بزرگترها توام استفاده کنیم و در سازندگی کشور عرصهای مانند دوران دفاع مقدس باز کنیم تا با تکیه بر امکانات داخلی و کار و تلاش افراد جامعه، مراحل کارشناسی راه درستی طی کند تا با پختگی بیشتر شغلهای مختلف کشور را عهدهدار شوند و خطاها حداقل شوند.
این شائبه وجود دارد، حالا که اوضاع آرام شده و سمتها مادی شدهاند، برخی آقایان حاضر به از دست دادن سمت نیستند. این شائبه را چطور برای جوانان این دوره توضیح میدهید؟
این موضوع تا حدی درست است؛ اما مشکل اصلی در عدم تطابق هزینهها با درآمد افراد است که باعث میشود در زمان مقرر بازنشسته نشوند. از طرف دیگر مراکزی مانند اندیشکدهها و مراکز فکری مشابه نیز آنقدری فعال نشدهاند که از حضور این افراد استفاده شود، لذا در کشور باید یک نظام تربیت نیرو و جایگزینی طراحی شود. مانند نظام درجه در حوزه نظامی و یا نظام درجه در شرکت نفت که افراد با طی مراحل کارشناسی جایگزین قبلیها بشوند. باید همواره و به اندازه نیروی مورد نیاز بر ساختارها تزریق شوند. نکته دیگر افزایش مهارتهای تخصصی در هر رشته است که باید افرادی که از نظام آموزش عالی بیرون میآیند مجهز به مهارت باشند تا این گسستگیها برطرف شود.
فرهنگ ایثار و از خود گذشتگی در دوره جنگ در حد اعلای خود بود، اکنون این فرهنگ در بین مسئولین و جامعه به نظر میرسد کمرنگ شده است، علت آن را چه میدانید؟
این جمله را قبول ندارم. کار سخت است. در دوره بازسازی و رفاهزدگی، اولویتهای جنگ وجود ندارد. توجه کنید در دوران جنگ همه افراد در سنگری روی زمین سخت میخوابیدند، مردم سلاح، تجهیزات، غذا و لباس تهیه میکردند. رزمنده اجاره سنگر نمیداد، پول غذا و لباس، سرمایش و گرمایش و بهداشت و... نمیداد. اما حالا برای اینکه جوانها ایثار کنند و به نظام در انجام کار درست خدمت کنند، باید اجاره خانه بدهند، غذا و لباس بخرند، کرایه رفت و آمد استاندارد بدهند و... لذا در شرایط امروز فکر میکنیم فرهنگ ایثار و از خودگذشتگی نیست چون افراد لباس و قیافه خاک آلود ندارند. نه اینگونه نیست. اگر ایثار و فداکاری این مردم و سختیهایی که با ظاهر مطابق امروز میکشند نبود شرایطی برای گفت و گوی ما وجود نداشت.
در تکمیل سوال قبل نقش ترویج فرهنگ اشرافیگری در پدیدآمدن چنین وضعیتی را چگونه میبینید؟
ترویج فرهنگ اشرافیگری و مهمتر از آن تبعیض آفت جامعه است و افراد را به سمت بیتفاوتی و انزوا میبرد. با آن باید مقابله کرد. رفاه و درآمد افراد باید با تلاش آنها سازگار باشد. مردم برای زندگی مادی نیاز به تلاش غیر معقول نداشته باشند که از مسجد فاصله بگیرند.
تهدیدات منافقین و حتی حزبهای تروریستی مانند کومولهها اکنون علیه کشورمان شدت گرفته است، تاثیر بازنشر پیروزی ما در عملیات مرصاد در کاهش تهدیدات اینچنین را چقدر مفید دانسته و زنده کردن این عملیاتها که در دل دشمنان رعب و وحشت ایجاد میکند بر عهده چه افراد یا ارگانهایی است؟ آیا انقلابی بودن و انقلابی ماندن با پایان جنگ و یا با پیروزی انقلاب پایان مییابد؟ اگرنه چطور میشود امروز این مسیر را ادامه داد؟
بهای مبارزه را باید پرداخت. باید به ریشه وجود این گروهکها و عضو گیری آنها بپردازیم و مشکلات مردم را حل کنیم. اگر عدهای با نظام همفکری نداشته باشند اما کار آمدی آن را ببینند با آن همراه میشوند حتی اگر مبنای آن را قبول نداشته باشند. انقلابی بودن زیربنای فکری میخواهد و یادآوری. اگر ذکر و یادآوری نباشد گمراه میشویم. باید مثل نماز که روزانه از خدا میخواهیم که به صراط مستقیم ما را هدایت کند و به خود یادآوری میکنیم صراط آنهایی که بر آنها نعمت داده شده و صراط آنهایی را که به آن غضب شده و گمراه هستند را برای خود و جامعه مشخص کنیم و یادآوری دوران دفاع مقدس، خرمشهرها، مرصادها و.. و سایر دستاوردها، انقلابی بودن را بیمه و انقلابی جدید برای ما خواهد ساخت.
گفتوگو: قاسم غفوری-مائده شیرپور