چهارشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۷ - ۰۲:۱۸
کد مطلب : 104568
یکی از اعضای گروه جهادی شهر پیشوا در گفت‌و‌گو با سیاست روز:

جهادی یعنی همین، آتش به اختیار

کارهای جهادی فصل نمی‌شناسد، تعطیل نشدنی است و اخبار بد و بازی‌های جناحی و سیاسی هم تاثیری روی آن ندارند، جهادی‌ها جوان‌هایی هستند که یک گوشه‌ای از قصور مسئولان را پر می‌کنند بدون آنکه جار بزنند و ادعا کنند، جهادی‌ها گاه در طول سفرشان نان نمی‌خورند و خانواده را برای مدتی فراموش می‌کنند تا مانند خانواده خود به مردم محرومی برسند که تنها جرمشان به دنیا آمدن در منطقه‌ای بوده که مسئولان کمتر به آن نگاه داشته‌اند. جهادی‌های بی‌ادعا حرف‌ها دارند برای کسانی که با هر خبر بد و هر ادعای ژن خوب به هم می‌ریزد و فکر می‌کند باید بیراهه را برای رسیدن به قله برگزیند، برای انعکاس سخنان جهادی‌ها با یکی از آنها همکلام شدیم، بخوانید ماحصل این گفت‌وگو را:
جهادی یعنی همین، آتش به اختیار

خیلی ممنون که تشریف آوردید. خودتان را معرفی کنید تا برسیم به سوالات اصلی؟
هر که با خدا باشد خدا با اوست. سیدحسین اشرفی از گروه بچه‌های جهادی شهر مقدس پیشوا هستم.
کار جهادی را چطور و از کجا شروع کردید؟
از سال ۸۹ کار جهادی را شروع کردم و یک آقای مهربانی به نام حاج محمود شفیعی باعث این کار بود که بعدها در دفاع از حرم شهید شد.
چرا وارد این کارها شدید تا جایی که می‌دانیم کار جهادی داوطلبانه و بدون حقوق است؟
بگذارید کمی مفصل بگویم، هر کسی در فکر این است که رزقش یک چیزی بالاتر از زندگی دنیا باشد. باید در دنیا حساب و کتاب نداشته باشد، او دنبال این است که نمیرد، اگر بمیرد وای به حال اوست. پس می‌داند که، آخر و عاقبت کسی که در اردوهای جهادی با دل بیاید شهادت است و می‌آید. این رویه افرادی همچون محمود شفیعی‌، مهدی سالمی‌، محسن حججی‌ است که شهید شدند و همه زندگیشان جهادی بوده، امیدوارم که آخر و عاقبت بچه‌های جهادی ختم به شهادت بشود، دعا کنید برای ما هم بنویسند.
انشاالله. چطور شد وارد کار جهادی شدید و با این بخش از خدمت‌رسانی آشنا شدید؟
شخصیتا در نوجوانی خیلی از الان شیطون تر و چموش تر بودم. در فضای مثل الان سیر نمی‌کردم. سال ۸۹ بود در حوزه بسیج شهید همت فعالیت می‌کردم، یک آقایی آمد آنجا با بنده سلام و علیک کرد، به ما گیر داد که بیا برویم اردوی جهادی گفتم من وقت برای این چیزها ندارم. اما او آخر مخ ما را زد و از عید ۹۰ با ایشان کار جهادی را شروع کردم. از همانجا دیدم که عجب فضایی است خیلی فضای عجیبی است. پس از سال ۹۰ نمک‌گیر اردوهای جهادی شدم و دیگر هم نمی‌توانم ترکش کنم.
چرا؟ یعنی هرکس یکبار برود اینقدر وابسته می‌شود؟
بله، من می‌گویم اگر کسی یک بار به آنجا بیاید دیگر نمی‌تواند ترکش کند. اگر بعد از یک بار توانست اردوهای جهادی را ترک کند هر چه می‌خواهید بگویید.
اولین‌بار کجا رفتید و چه کار کردید؟
روستای دور دست، بخش سرفیروزآباد استان کرمانشاه مسجد امیرالمومنین. یک عده‌ای رفته بودیم همه هم مثل خودم شیطون و چموش. فکرش را هم نمی‌کردیم این جوری کار پیش برود چون در فضای ساخت و ساز خیلی کار سخت است.
متخصص بودید یا به صورت عادی رفته بودید؟
نه، فقط یک فردی بود به نام سیدحسین اشرفی بقیه آنها خادمین حضرت بودند. وقتی آن فضا احیا شد، به قدری بچه‌ها با مردم الفت و دوستی گرفتند که آن روستایی که خودش در خرجی خانواده اش مانده در اول ماه برای بچه‌های جهاد گوسفند عقیقه کرد. بعد شروع کردیم با ارتباط پیدا کردن با اهالی رفاقت کردن، کاری که الان خیلی از ماها انجام نمی‌دهیم.
مردم راحت شما را پذیرفتند؟
ببینید وقتی شما خودتان را از خود مردم بدانید در هر جایی که باشد و آنها حس کنند که شما از خودشان هستید با شما ارتباط می‌گیرند.
هر چند که زمان می‌برد. چون شما در روستایی می‌روید که خیلی محروم هستند و کمتر مسئولین به آنها سر می‌زنند، شاید یک سری از مردم ناراحتی شان را از مسئولین بر سر دوستانی که به آنجا وارد می‌شوند خالی کنند. ما گوش شنوای مردم هستیم، مردم می‌گویند ما گوش می‌کنیم در حد توانمان رسیدگی می‌کنیم ما در حد توانمان داد می‌زنیم.
جهادی یعنی همین، آتش به اختیار. ما قطره‌ای از این دریای انقلاب اسلامی‌هستیم. از دستاوردهای انقلاب همین می‌شود که حلبی آبادها جمع شده. ما الان نمی‌گوییم که آن خانه‌ها را نداریم، داریم ولی باید همه دست به دست هم بدهیم. فرقی نمی‌کند، هر کسی که روی این صندلی‌ها مسئولیت نشسته باید قدر این صندلی را بداند. ما اگر حساب و کتاب کنیم، می‌بینیم که بابت هر صندلی ۷۲ شهید داده ایم و این ۷۲ شهید هم نماد یک کربلاست. وقتی که روی یک صندلی یک مسئول نشسته یک کربلا اتفاق افتاده، حالا آن صندلی می‌تواند صندلی من جهادگر هم باشد. اگر آنجا خیانت کنم ۷۲ شهید را باید جواب پس بدهم. باید جواب خون یک کربلا را بدهم. اگر کسی از این لحاظ فکر کند متوجه می‌شود که خادم مردم است.
کارتان در اردوی جهادی متمرکز است یا یک منطقه‌ای را انتخاب می‌کنید و در آن منطقه پروژه‌های مختلف برایش تعریف کنید ؟
بنای ما این است که تا یک عرصه تمام نشده عرصه جدید شروع نشود؛ ما آمده‌ایم عرصه را یک مقدار پهن‌تر کرده‌ایم. یعنی شما برای روستایی مسجد بسازید، ولی مسجدی نسازید و آن مسجد به درد نخورد که فایده ندارد. ما تا قسمتی از کار به جلو می‌رویم و بعد از پتانسیل‌های خود اهالی استفاده می‌کنیم و خودشان پای کار می‌آیند و با ارتباطی که با ما دارند خودشان سر کار می‌ایستند.
شما به غیر مسجد، مدرسه هم می‌سازید؟
ما مسجد می‌سازیم، مدرسه - خانه عالم، خانه نیازمند و هر چیزی که بوی جهادی بدهد و به قول حضرت آقا کاری که ببینیم روی زمین مانده است ما انجام می‌دهیم.
از خاطراتتان بگویید؟
از خاطرات جهادی، خاطره‌ای را می‌گوییم که هیچ‌کس نگفته است، کل بچه‌های جهادی آنهایی که در محدوده استان تهران هستند حاج محمود شفیعی را می‌شناسند. ایشان می‌گفتند اگر گره‌ای درزندگی ات است، مشکلی در زندگی داری، اردوی جهادی برو عین بحث این است ما سال ۹۰ آن را به خنده گرفتیم و گفتیم این از شوخی‌های جهادی است. روز سوم اردوی جهادی کرمانشاه بود در روستای دور دشت بود، یکی از بچه‌ها آمد دیدیم دارد گریه می‌کند سن او۱۳ـ۱۲ سال بود. گفت الان عمویم از خانه‌‌مان زنگ زد، عید است رفته بود خانه ما، عموم با بابام چندین سال قهر بودند. آن بچه در اردو نیت کرده بود که عموش و باباش با هم آشتی کنند. بهترین خاطره جهادی که من فکر می‌کنم این است ما خاطره زیاد داریم و بعضی مواقع به بچه‌ها گفته‌ام که اگر نخندی یک روزی گریه‌ات در می‌آید. تا می‌توانی در هر لحظه بخند، مشکل داری بخند، عصبانی هستی بخند. خودت به عصبانیتت فکر کن خودت خنده ات می‌گیرد. می‌گویی ما به چه چیزی دارم فکر می‌کنم و عصبانی می‌شوم و غبطه می‌خورم.
چگونه برای خودتان حلاجی می‌کنید وقتی یک سری اخبار را می‌شنوید که می‌گویند فلان آقازاده خودش را برتر می‌داند با فلان رانت و فلان امکانات را گرفته چگونه با این کار کنار می‌آیید و با خودتان نمی‌گویید که با این حساب به من چه بروم کمک مردم؟
(از اینجا دوست جهادی اشرفی وارد می‌شود، مجید جهانبخش پاسخ می‌‌دهد) من این درد را بیشتر درک می‌کنم چون ۵/۳ سال است با زن و بچه بیکار هستم چون شغل نیست من این را بیشتر لمس می‌کنم ولی خیلی نمک دارد، خداوند در قرآن یک وعده صادق دارد می‌گوید زمین میراث پابرهنگان است مگر می‌شود حرف خدا عمل نشود ما داریم می‌دویم برای آن پابرهنه‌ها آن وعده‌ای که راسخ‌تر است. حالا اشکال ندارد آن وسط هم یک آقازاده بخورد و ببرد.
قلبمان درد می‌گیرد برای مظلومیت حکومت اسلامی‌و گاهی مواقع می‌شود که کار ما برابر می‌شود، در سال گذشته ما چند روز خانه بودیم یک ماه سوریه بودیم، یک ماه سامرا بودیم ۱۵ روز کرمانشاه بودیم مابقی را هم در اردوهای جهادی شهرستانی یا در یادواره بودیم ما در یک ماه دختر خانم ۳ ساله مریض داشتم در خانه پدر خانمم فوت کرد. روز اول اردو مادربزرگ سید فوت کرد. گفتیم بلیت هواپیما بگیریم و برگردیم گفتند نه اینجا کارها لنگ است ایشان مادربزرگش فوت کرده بود من در فاصله ۳ روز پدرخانمم. اصلا نمی‌شود برگشت این کار باید ادامه یابد و این راه باید رفت. من یک چیز دیگر بگویم. امیرالمومنین در نهج‌البلاغه می‌گوید این عَلَم یعنی علم عدالت از دست هیچ‌کس نمی‌افتد. چون آنقدر خداوند آدم خلق کرده که این علم را یک جایی برمی‌دارند. فقط ما برای حکومت اسلامی دلمان می‌سوزد. آنقدر برای حکومت اسلامی دلمان می‌سوزد که کسی نسبت به حکومت اسلامی بدبین می‌شود ولی در مدت ۵/۳ سال بیکاری با زن و بچه و مستاجری کار معمولی ما روی زمین است ولی می‌دویدیم هر چه که می‌خواهد بشود، بشود. آنقدر ما فحش خورده ایم به خاطر عکس شهید شفیعی، آنقدر به ما خندیده‌اند و گفتند مدافعین بشار اسد ما هم به گفته آنها خندیدیم.
یعنی مشکلات اقتصادی هست و ما منکر مشکلات کشور آن نیستیم، هست، مردم در رنج هستند. اما همه چیز دست خودمان است.
(اما اشرفی هم به این بخش هم پاسخ می‌دهد) کافی است آن مادری را که چند وقت دیگر برای پایان فصل یا نوروز می‌رود در مغازه لباس بخرد بگوید من لباس ایرانی می‌خواهم، کمک کند به اقتصاد کشور آقا می‌گوید اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه از تولید خودمان حمایت کنیم. آن کسی که دلال است تو مملکت ما بیاید کمی فکر کند، آن که مغازه دار است فکر کند بگوید جنس چینی می‌آوریم سودش خوب است اما کسی را داریم بدبخت می‌کنیم. چند تا کارخانه‌های ما ورشکست شد سر همین کارها. ماها خودمان مقصریم ما نمی‌توانیم بگوییم کسی دیگر مشکل دارد، هر یک از ما باید بگوید که برای بهبود اوضاع باید از خودم و خانه خودم شروع کنم. ببینیم اگر لوازم‌التحریر و لوازم خانه‌مان در شرایط استاندارد بودند، بخریمشان، البته نرویم یک خودرو بخریم که بعد از ۶ ماه ایراد پیدا کند. یعنی مردم ایران لایق بهترین‌هاست نه به لفظ در عمل نشان دهیم. بیاییم نشان بدهیم که مردم ایران بهترین مردم دنیا هستند و مردم خوبی هستند.
آیا شما به این کار عمل می‌کنید؟
صد درصد من رفتم یک خودکار ایرانی خریدیم ۲۵۰۰ تومان بعضی جاها آنقدر رفته‌ایم دنبال جنس ایرانی و گفته‌ایم این جنس را نمی‌خواهیم می‌گویند آقاجون باید صبر کنید خودش می‌گوید جنس ایرانی نداریم حتی برای ریا هم باید اجرا کنیم.
(جهانبخش ادامه می‌دهد) یخچال من پارس‌خزر است تلویزیون من فقط ال جی است آن هم به یک دلیل در نوسانات سال ۹۰ جنس ایرانی به خاطر دولت نفروختند مجبور شدم ال‌جی بخرم ولی مابقی اکثر چیزهای در منزل ایرانی هستند. در مغازه باید جا بیندازیم جنس ایرانی بخرید.
(اشرفی می‌گوید) مثلا می‌گویند چادر زنانه ایرانی نیست حتی اگر نبود هم اولویت بعدی می‌گردیم یک کشور اسلامی پیدا می‌کنیم. یک خاطره از سفیر ایران در ونزوئلا بگویم، می‌گفت ما وارد کاخ ریاست جمهوری هوگو چاوز شدیم. دیدیم تلویزیون آن ایکس‌ویژن است. تعجب کردیم. رفتیم دیدیم مانیتور هم ایکس‌ویژن است، فلان جنس پارس‌خزر، ما سوال کردیم جریان چیست؟ گفتند ما کشورهایی که مقابل آمریکا می‌ایستیم، بیاییم جنس شان را بخریم که بتوانند جلو آمریکا بایستند. ببینید تفکر و آینده نگری آنها تا کجاست؟ کشوری است که در مقابل آمریکا ایستاده، جنس ایرانی وجود ندارد از کشوری بخریم که دشمن ما نیست. ما تور می‌خواهیم برویم به برویم اما به جایی که از داعش حمایت مالی نکند. یا روغن نباتی در ایران بخریم که ۵۰ درصد سهام آن برای عربستان است. اینها را می‌شود تامین کنیم. فقط یک مقدار نبوغ فکری می‌خواهد. اصلا هم سخت نیست. برج ۱۲ بهترین موقع برای تبلیغ جنس ایرانی است، سخت است ولی می‌شود.
مسئول سراغ دارم که جهاز دخترش را رفته از دبی و با هلی‌کوپتر فرستاده ایران خودش و خانواده‌اش رفته‌اند دبی خرید کرده‌اند و فرستاده ایران. این افراد شخصیت خاص هستند در این زمینه باید در این فضا از خود مردم کمک بگیریم بعضی از مسئولین می‌خواهند نظام را بیندازند ولی مردم نمی‌گذارند. اجناسی مانند سنجاق، سنگ پا خلال دندان وسایلی مانند دسته بیل را وارد می‌کنند. این کارها را باید از مردم شروع کرد مثلا چوب بستنی میهن کانتینر، کانتینر وارد کشور می‌شود حضرت آقا ۳ـ۲ سال پیش یک کد داد ولی مردم همه درک نمی‌کنند. فرمودند من به مردم‌سالاری دینی اعتقاد دارم یعنی اینکه کد بده و گوش مسئول را بگیر و بزن پشت او و او را از مجلس بیرون بینداز. این یک واقعیت است. مردم‌سالاری دینی یعنی چارچوب نظام را حفظ کن و تو دهن مسئول خاطی هم بزن.
اما برخی این حرف‌ها را تقسیم‌بندی حزبی کردند و برای تقبیح فردی اول به برچسب حزبی او می‌نگرند؟
افراد مطمئن و انقلابی نگاهی به آن نمی‌کند آدم انقلابی می‌آید نگاه می‌کند که احمدی‌نژاد سال ۸۴ چه می‌گفت و سال ۹۶ چه می‌گوید امام هم می‌گوید حال افراد را در نظر بگیرید.
رسانه‌ها هم در این مسائل مقصرند جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب را می‌بینید و جریان اصلی که آن انقلابی پابرهنه است را نمی‌بینید ما از احمدی‌نژاد از سهام عدالتش مثلا حمایت می‌کنیم از مسکن مهر حمایت می‌کنیم ولی ازموضع‌گیری‌هایی که دارای حرف ناحق ماست حمایت نمی‌کنیم. من با بانیان خیر که صحبت می‌کردم می‌گفت ما اگر مادری زندانی شود با بدهی ۵ میلیون تومان، ما بانی داریم همان موقع زنگ می‌زنیم و می‌گوییم او را آزاد کن مادر است بگذار برود.
همه باید وارد پویش بشوند در این قضیه ما حتی پارسال یک حرکتی راه انداختیم که اگر کسی با خانواده‌ای آمد در مغازه‌ای کارت کشید نگو کارتت پول ندارد. بگو کارت مشکل دارد. یعنی از بچه‌ها در بهمن‌ماه خرید می‌کردند گفتم چرا بهمن‌ماه خرید می‌کنید گفت باید شرایط را در نظر بگیریم که در اسفند با دست پر نباید به خانه برویم چون بعضی‌ها شرایط خرید ندارند. حضرت آقا صبحتی دارد که می‌گویند انقلاب دارد به قله نزدیک می‌شود قله هم هر چی برسی شیب بیشتر می‌شود احتمال دارد یک سری ریزش داشته باشند و احتمال دارد یک سری هم به جان هم بیفتند حالا اشکال ندارد بگذار یک کسری ژن خوب و آی‌کی‌یو بالا داشته باشند یا بچه زرنگ‌های کلاس باشند.

گفت‌وگو: قاسم غفوری - مائده شیرپور

https://siasatrooz.ir/vdcb0ab8wrhbgsp.uiur.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی