مروری بر تاریخ معاصر چه تاریخ ایران و چه جهان نکات قابل توجهی را در خود دارد که قرار دادن آنها در کنار هم میتواند درسی برای امروز و فردا باشد. جنگ دوم جهانی با میلیونها قربانی که البته چند میلیون آنها ایرانیانی بودند که به دلیل سیاستهای انگلیس با قحطی و گرسنگی جانشان را از دست دادند و تا به امروز البته هیچ عذرخواهی و یا اقدامی از سوی انگلیس و جامعه جهانی برای پرداخت خسارتهای آن سالهای جنایت بار صورت نگرفته، در شرایطی روی داد که بسیاری تاکید دارند قرارداد سوال برانگیز وزیر خارجه وقت انگلیس با آلمانها و اعطای برخی از سرزمینهای اروپایی به نازیها توسط بریتانیا زمینه ساز این جنگ جهان سوز شد. ادعای انگلیسیها در آن زمان امضای توافق با نازیها برای گرفتن بهانه از هیتلر بود که آن روزها سودای جهان گشایی داشت که البته نتیجه این توافق گستاختر شدن وی و در نهایت جنگ جهانی بود.
البته پیش از این نیز انگلیسیها در مسائلی جنگ میان ایران و روسیه تزاری تعهدات خود در قبال ایران را نقض و ترکمانچای و گلستان را رقم زدند که نتیجه آن جدایی بخشهای قابل توجهی از خاک ایران به نفع روسها بود. البته نباید فراموش کرد که انگلیسیها، افغانستان را نیز از ایران جدا کردند. این امور از سوی برخی دولتمردان وقت ایران در حالی صورت گرفته که در تمام آنها یک کلید واژه دیده میشود و آن گرفتن بهانه از انگلیس برای متقوف نشدن همکاری بوده است. البته تاریخ نشان میدهد که این بهانه گیری انگلیسیها ادامه یافته تا آنجا که در نهایت بحرین را نیز از ایران جدا کردند.
در صحنه منطقه نیز تحولات درس آموزی مشاهده میشود آنجایی که مصر به نمایندگی از کشورهای عربی کمپ دیوید را با رژیم صهیونیستی امضا کرد تا بهانه را از اشغالگران بگیرد اما دیری نپایید سران این رژیم به اشغال گسترده تر فلسطین و کشورهای منطقه پرداختند.
اسلو میان تشکیلات خودگردان با این رژیم امضا شد و پس از آن نیز اردن توافق سازش را امضا کرد تا به اصطلاح بهانه از رژیم صهیونیستی و آمریکا گرفته شود و دیگر کاری به فلسطین و منطقه نداشته باشد. این روند تا به امروز ادامه یافته و هر روز اقدامی جدید از سوی تشکیلات خودگردان و کشورهای عربی برای آنچه گرفتن بهانه از آمریکا و تل آویو انجام شده اما حاصل آن چه بوده است امروز آمریکا قدس را پایتخت رژیم صهیونیستی نامید و با قطع کمکها به آنروا حذف حق بازگشت را طلب کرده و حتی طرح کنفدراسیون اردن – فلسطین را داده که عملا به معنای واتیکانیزه کردن فلسطین و حذف آن به عنوان یک کشور مستقل است.
اینها تنها بخشهای کوچکی بود از آنچه با واژه گرفتن بهانه در قبال ایران، منطقه و جهان روی داده است که مشابه آن هزاران مثال دیگر میتوان مطرح کرد. تحولاتی که نشان میدهد واژه گرفتن بهانه زمینه ساز چه ویرانیها و نابودیهایی شده است.
اما در کنار آنچه ذکر شد رویدادهایی دیده میشود که آنها نیز درسهای به جا ماندنی داشتهاند. زمانی که ارتش نازی و متحدانش به پیشروی ادامه میدادند پایان دادن به واژه گرفتن بهانه از هیتلر و مقابله با آن زمینه ساز توقف این جهانگشایی شد.
در منطقه نیز رژیم صهیونیستی تا سال ۲۰۰۰ به اشغال منطقه ادامه میداد تا اینکه حزب الله لبنان به ادعای سران عرب مبنی بر گرفتن بهانه از آمریکا و تل آویو پایان داد و شکست این رژیم را رقم زد که حلقه تکمیلی آن پیروزی در جنگ ۳۳ روزه و پپروزی مقاومت فلسطین در جنگهای ۲۲، ۸ و ۵۱ روزه بوده است.
اما در مورد ایران نیز واژه گرفتن بهانه در حالی تا بحرین را از ایران جدا کرد که با توهم اینکه ایران بازهم همان نگاه بهانه ندادن را دارد، صدام تجاوز به خاک ایران را درپیش گرفت. اما مردان و زنان ایران زمین که تازه انقلاب اسلامی را به ثمر رسانده بودند واژه ندادن بهانه را برابر با از دست دادن بخشهای دیگری از سرزمنشان دانسته و با ایثار و جان فشانی در برابر صدام و ۳۵ کشور حامی آن ایستادگی کردند. آنها هرگز نگفتند که مقابله با صدام موجب اجماع و همگرایی سایر کشورها با رژیم بعث عراق میشود پس نباید مقاومت کرد. آنها ایستادند و مقاومت کردند تا در نهایت جهان را تسلیم خواستههای خود کردند که اثرات آن را در قطعنامه ۵۹۸ و اذعان به متجاوز بودن صدام میتوان مشاهده کرد.
ملت ایران در حالی در طول دفاعمقدس و البته در طول ۴ دهه حیات انقلابشان با ایستادگی در برابر تحریمها و تهدیدات نشان دادند که تسلیم دشمن نمیشوند که گویا طرفهای مقابل همچنان در توهم تکرار تسلیمسازی ایران با القا تصور حل شدن مشکلات با ندادن بهانهها هستند در حالی که در همین سالهای اخیر ملتها ایران بارها شاهد اثرات این فریبکاری بودهاند.
چنانکه در سال ۱۳۸۲ با عنوان گرفتن بهانه از تروئیکای اروپایی تمام فعالیتهای هستهای ایران تعلیق شد اما هر روز مطالبهای جدید از سوی اروپا مطرح شد در حالی که ادعا داشتند اجرای هر کدام از آنها موجب جلوگیری از بهانه جدید آنها میشود. اما هرگز این بهانه جویی پایان نرفت تا جایی که رسما اعلام کردند برچیدن تمام فعالیت هستهای ایران تا ابد خواسته آنهاست.
جالب توجه آنکه بهانه گیری و زیاده خواهی آنها زمانی پایان یافت که ایران از سرگیری تمام فعالیتهای هستهای خود را اعلام و در چند سال توانست سه عدد سانتریفیوژ را به ۱۹ هزار سانتریفیوژ برساند و غنیسازی آزمایشگاهی را به ۲۰ درصد برساند. آن زمان شد که غرب التماسکنان به دنبال مذاکره بود.
نکته قابل توجه آنکه توافق برجام میان جمهوری اسلامی ایران و گروه ۱+۵ در حالی امضا شد که یکی از پیامدهای آن تکرار توهم تحمیل زیادهخواهیها به ایران باز هم با عنوان گرفتن بهانه از آمریکا بوده است حال این روند مستقیما از سوی آمریکا با اعمال تحریمها صورت گرفته و یا از سوی اروپا با عنوان مولفهای برای ادامه ماندن در برجام.
این امر را در مواضع سران غرب میتوان مشاهده کرد که همین اخیرا در سازمان ملل بارها تاکید کردند که ایران باید تکلیف توان موشکی و موقعیت منطقهای خود را روشن سازد در حالی که این مسائل به هیچ عنوان در برجام مطرح نبوده است.
با توجه به این شرایط به صراحت میتوان گفت که اقداماتی مانند تصویب لوایح پالرمو و افایتیاف که بخشی از آن روز یک شنبه در قالب سیافتی در مجلس تصویب شد یک نتیجه درپی دارد و آن تشدید توهم فراهم بودن زمینه برای گرفتن امتیازات بیپایان از ایران در لوای واژه گرفتن بهانه از آمریکاست.
برای آگاهی از نهایت بازی غرب با اقدامات ایران برای گرفتن بهانه از آمریکا رجوع به سخنان سران اروپا و آمریکا در دوره توافق هستهای گذشته ایران و اروپا در سال ۱۳۸۲ که در کتاب حسن روحانی رئیسجمهوری نیز به صراحت به آن اشاره شده قابل توجه است: آنها میگویند تا صرفا زمانی راضی میشویم که ایران حتی یک ذره فعالیت هستهای نداشته باشد و تسلیم کامل خواستههای آنها باشد.
اکنون نیز آنها تاکید دارند تا زمانی که ایران به کشوری با تغییر رفتار سراسری مبدل نشود مطالبات آنها ادامه دارد. البته آنها این واژه را نیز تعریف کردهاند و آن عبارت است از تبدیل شدن ایران به کشوری دست نشانده همچون کشورهای عربی حوزه خلیجفارس که به قول ترامپ اگر حمایت آمریکا نباشد تا دو هفته بیشتر دوام نخواهند آورد پس باید تمام داراییهای خود را خرج آمریکا کنند.
بر این اساس راه پایان دادن به زیاده خواهیهای دشمنان یک راه بیشتر نیست و آن الگو گرفتن از ۸ سال دوران دفاعمقدس است که با ایستادگی و مقاومت و کنار نهادن واژه ندادن بهانه به بیگانگان، با رژیم صدام و ۳۵ کشور حامی آن مقابله شد که نتیجه آن نیز تسلیمسازی جهان در برابر اراده ملت ایران بود.
امروز که جنگ اقتصادی آمریکا و مهرههایش علیه ایران در حال اوجگیری است احیای همان تفکرات راهکار نهایی پیروزی است که اولین قدم در این راه کنار نهادن واژه ندادن بهانه به آمریکا و اروپا و تکیه برداشتههای داخلی به جای دلبستن به وعدههای تشریفاتی آنهاست، نه دلبستن به تصوراتی همچون تصویب سیافتی به عنوان راهکار ندادن بهانه به آمریکا که قطعا گستاخی بیشتر آمریکا و اروپا و تکرار خواستههای جدید آنها را به همراه خواهد داشت که در روزهای آتی قطعا نمونههایی از آن زیادهخواهیها را بروز خواهند داد و البته بازهم خواهند خواست که ایران برای ندادن بهانه به آمریکا، تسلیم آن زیادهخواهیها شود در حالی که پذیرش هر کدام از آنها مانند پذیرش سیافتی برابر با گرفتار آمدن در بازی مشترک آمریکا و اروپا علیه ایران است که در قالب پلیس خوب و بد به دنبال تحمیل آن به ملت بزرگ ایران هستند.
نویسنده: قاسم غفوری