تصمیمگیریهای خودخواهانه و از سر بیتدبیری
سرانجام به دنبال تصمیمگیریهای خودخواهانه و از سر بیتدبیری مسعود یک سلسله حوادث در شورا رخ داد که عبارتند از:
در سال ۱۳۷۷ همزمان با روی کار آمدن آقای خاتمی در ایران جبهه دمکراتیک ملی ایران به نمایندگی هدایتالله متین دفتری، و خانم مریم متین دفتری نیز از شورا استعفا داده و خارج شدند.
آقای ایرج شکری که در جلسات شورا بسیار زیر فشار رجوی بود و حتی اجازه مطرح کردن عقایدش را نیز به او نمیداد. او هم در دهه ۸۰ از شورا خارج شد.
خانم فریبا هشترودی که دو سه سالی میشد که به عضویت شورا درآمده بود او نیز با مشاهده وضعیت انحصارطلبانه مسئول شورا از آن خارج شد. رجوی در بسیاری از نشستهای درونی با مسئولین سازمان، خانم هشترودی را تحقیر نموده و به او نسبتهای (زن کم عقل) و سبک سر و... میداد.
در ادامه خروجها در سال ۱۳۷۵، تعدادی از کادرهای قدیمی و چهرههای ثابت و سرشناس سازمان از جمله دکتر مسعود بنیصدر (نماینده شورا در آمریکا) - دکتر بهمن اعتماد (نماینده شورا در انگلستان) - کمال رضائی (نماینده شورا در هلند) - مهندس مسعود خدابنده، سعید اسدی طاری (از مسئولین روابط بینالمللی در فرانسه) و... که عضو و نماینده شورا در کشورهای مختلف شده بودند نیز از سازمان و شورا جدا شدند.
خانم سبحانی در ادامه توضیح وضعیت شورا با اشاره به موضوع گسترش شورا این گونه خاطرات خود را ادامه میدهند که از حدود سال۱۳۷۴ رجوی تصمیم گرفت که مجدداً اعضای شورا را اضافه نموده و در عرض یکی دو سال حدود ۴۰۰ تن دیگر از اعضای رده بالای تشکیلات سازمان که اکثراً زنان شورای رهبری بودند را به عضویت شورا درآورد در این وضعیت افراد شورایی که عضو سازمان نبودند به زحمت به بیست الی سی نفر میرسید. افرادی که دیگر سازمان و یا حزبی را نمایندگی نمیکردند و اکثراً شخصیتهای منفرد و معمولی بودند که امثال آنها هزاران نفر در خارج کشور یافت میشوند.
آنچه مهم بود بیش از ۹۵ درصد اعضای شورا را اینک خود سازمان تشکیل میداد و این بهانه و مدل خوبی برای سواستفادههای فراوان و تبلیغات گسترده درخارج کشور بود تا با این اسم هر چقدر که میتواند اخبار دروغ و جعلی انتشار دهد... در این سال اعضای شورا به ۵۳۰ تن رسید.!
حقوق اعضای شورایی خارج از تشکیلات رجوی:
در یکی از جلسات درونی سازمان مریم عضدانلو به حقوق چند هزار دلاری اعضای غیرسازمانی شورا اشاره نمود و گفت پس از سقوط صدام و مشکلات مالی (گردش مالی بدلیل رفتن نام سازمان در لیستهای تروریستی) که درگیرآن شدیم به اعضا اطلاع دادیم که چند درصدی از حقوق آنها کم میشود و ظاهرا حقوقهای ۸الی۷ هزاردلاری آنها تبدیل به ۶تا ۵ هزار دلار در ماه شده بود.
ارضای عقدههای قدرت طلبی
جلسات شورا سالانه در بغداد تشکیل میشد. و از سال ۱۳۷۲ در محلی در بغداد بنام تالار بهارستان که با صرف هزینه چندین میلیون دلاری ساخته شده بود، اجرا میگردید.
البته پس از آن رجوی برای ارضای قدرتطلبیاش سالنهای مشابهی در قرارگاههای پارسیان، اشرف و بدیع زادگان به همان عریض و طویلی و با هزینههای میلیون دلاری ساخت که در خیلی از این سالنها هرگز جلساتی برگزار نشد.
درقرارگاه پارسیان دو سالن به نام سالن شورا ساخته شد. که یکی از این سالنها که در ملک اختصاصی رجوی قرار داشت “احمدیً نام گرفت وصف این سالن و رستوران ها، هتلها و باغها و مشاعات اطراف آن را حتماً خوانده اید... سالنی که پای هیچ شورایی به آن نرسید...و سرانجام با سقوط صدام بدست نیروهای آمریکایی افتاد.
چگونگی تشکیل جلسات و انتشار اطلاعیههای شورا:
تا سال ۱۳۸۱ در کشور عراق تقریبا سالی یکبار جلسات با هزینههای بسیار گزاف برگزار میشد. در این رابطه گاهاً یکی از طبقات هتل نوفوتیل بغداد و تعدادی ساختمان چند طبقه شیک و بزرگ... (عموماً برای آنهایی که هم عضو شورا بودند و هم عضو سازمان در خارج کشور بودند ) برای حدوداً یک ماه اجاره شده و درون سازمان از یکی دو ماه قبل تعداد بسیار زیادی به بیگاری کشیده میشدند تامحلهای پذیرایی و استراحتهای موقت و محل کار.... ناهار و شامهای ضیافتی را آمادهسازی نمایند. دهها نفر را به نگهبانی و انتظامات میگماردند و برنامههای ناهار و شام مجلل برپا میکردند تا رجوی عقدههای قدرت طلبی خود را کمی ارضا نماید.
زمان برگزاری، جلسات حدوداً دوهفته طول میکشید که روزانه تا ۱۶ ساعت جلسات ادامه داشت و واقعیت اینکه یکه تاز میدان تنها رجوی بود و رجوی.... او داد سخن میداد و حرف میزد و حرف میزد و قدرت نمایی میکرد در این ساعات طولانی اعضا باصطلاح شورا درجلسه ،می نشستند، به خواب فرو میرفتند، چرت میزدند ... و برای قدم زدن به بیرون میرفتند! ولی همچنان رجوی به سخن سرایی ادامه میداد، در آن سالها حتی اعضای غیرسازمانی شورا نیز دیگر جرئت مخالفت با عقاید و نظریات رجوی را نداشتند. نشریهای به نام ایران زمین که ارگان شورا نام گرفته بود چاپ میشد. بعلت اینکه جاذبه بیشتری از نشریه مجاهد که ارگان سازمان بود در بین اعضا پیدا کرده بود بدستور رجوی تعطیل شد. در نشریه ایران زمین مطالب متنوع تری چاپ میشد و افراد بیشتری قلم زده و نظریات خود را مینوشتند این برای رجوی قابل تحمل نبود و تعطیل شد.
در چندی از جلسات که من شاهدش بودم. آقای ایرج شکری و خانم فریبا هشترودی که مطالبی بیان کرده و روی نظرات خود پافشاری میکردند از طرف رجوی یا مورد تمسخر واقع شده و یا غضب میشدند. در یکی از همین جلسات مسعود رجوی آنچنان با دیکتاتوری و آمرانه با آقای ایرج شکری صحبت نمود که او شجاعانه در همان جلسه تلویحاً گفت که این نوع اداره مجلس شیوه دیکتاتوری مابانه است و دقایقی باعث تشنج و اختلال در روند کار رجوی شد... و البته ایشان که دیگر ادامه ماندن در این وضعیت برایش مقدور نبود پس از مدتی جداشد. هنگامی که خانم هشترودی نیز صحبت میکرد عملا از طرف رجوی حرف هایش به شوخی و ریشخند گرفته میشد تا او را ازادامه صحبت باز دارد.
(البته در طی دو هفته و جلسات ۱۴تا۱۶ ساعته اعضای مجاهدین که حق صحبت نداشتند که هیچ اعضای شورایی معروف نیز ماکزیمم ۱۰دقیقه بیشتر نمیتوانستند صحبت کنند. لازم به ذکر است که رجوی بدلیل کثرت اعضای سازمان مهدی ابریشم چی را نماینده اعضای سازمانی در شورا معرفی نموده بود که کار وی در جلسات از یک طرف تعریف و تمجید از رجوی بود و از طرف دیگر آماده باش برای زیر سوال بردن و توهین کردن به آن دسته از اعضای شورا بود که در مخالفت با رجوی نکتهای بیان میکردند. در همان جلسات بارها شاهد توهینها و تهدیدها و گفتار نامناسب وی با اقای ایرج شکری و سایرین بودم)
با این تفاسیر پس از پایان هر دوره جلسات، بیانیههایی طولانی در صفحات متعدد تنظیم شده و سپس از همه اعضا امضا گرفته میشد. محورهای بیانیه همانها بودند که رجوی ساعتها در باره آن داد سخن داده وهر سال با وقاحت تمام به اعضا میگفت امسال سال آخر و سال سرنگونی! حکومت ایران است...
یک شورای باسمهای و دهن پر کن
و اما در طی سال هر اتفاق و یا موضوعی که رجوی تشخیص میداد بایستی از طرف شورا بیانیه بدهد. و از آنجایی که او این شورای خود ساخته را ملک طلق خود میدانست و شاید هم علت اصلی و انگیزه این انحصاری کردن کامل همین بود... که او آنقدر اتوریته و دست باز داشته باشد که همه نیات و خواستها و دروغ و تقلبهایش را به اسم یک شورای باسمهای و دهن پرکن بیرون دهد.
انواع اطلاعیههای رنگ و وارنگ و با موضوعات مختلف که در این سالها به اسم شورای ملی مقاومت به چاپ میرسید. همان بیش از ۹۵ درصد اعضا درونسازمانی که من هم یکی از آن نفرات بودم قبل از انتشار، آن اطلاعیهها را به چشم نمیدیدیدم. و خبری هم از درج چنین اطلاعیههایی نداشتیم ... و هیچگونه نظرخواهی نیز در این رابطه از کسی نمیشد. به طور معمول و بر طبق عرف و ثیاق هر شورا اعضای آن بایستی از حداقل موضعگیریها و عملکرد شورایی که در آن عضو هستند مطلع باشند و در موارد مهم نظر بدهند ولی فکر میکنم این تنها شورایی بود که تنها یک عضو واقعی داشت و آن هم فقط رجوی بود که لجام گسیخته بر آن میتاخت.
اطلاعیه بر علیه جداشدگان، اطلاعیه در رابطه با مواضع هستهای ایران، اطلاعیه در حمایت از مقامات آمریکایی و... انواع و اقسام این اطلاعیهها به طور خاص در دفتر و اتاق کار رجوی تهیه و تنظیم شده و سپس به چاپ میرسید.
در این موارد تنها بیانیههای سالیانه بود که در صفحات طولانی تنظیم شده و سپس ساعتی اعضای شورای درون سازمان را به اجبار جمع کرده و قسمتهایی از متن آن را برای افراد قرائت میکردند و سپس فقط صفحه آخر آن را برای امضا میدادند بدون هیچگونه نظرپرسی و نظرخواهی و کسی را نیز جرات مخالفت و اظهارنظری نبود. در واقع ۹۵ درصد اعضای سازمانی شورا یک فرم بیشتر نبودند تا جلسات در ابعادی بزرگتر تشکیل شده و رجوی تنها استفادههای تبلیغاتی و قدرتطلبانه خود را از آن ببرد. و در زمانهایی هم که نیاز باشد برای سرکوب سایر اعضای شورایی غیرسازمان استفاده کند.
(به یاد دارم در دهه ۷۰ تا ۸۰ بعضا که اعضای غیرسازمانی شورا به عراق مسافرت کرده و برای دیدار به یگانهای نظامی میرفتند. تعداد بسیار زیادی از نفرات یگانها را از قبل توجیه و آماده میکردند که تا میتوانند اعضای شورا را زیر سوال برده و از آنها بخواهند بیشتر از سازمان و رجوی در خارج کشور تعریف کنند و در موارد زیادی نیز به صورت کنترل شده و برنامهریزی شده توسط یک سری نفرات آنها را به باد انتقاد خارجه نشینی و بورژاوزی میگرفتند.)
مسعود رجوی و مریم عضدانلو در بسیاری از نشستهای درونی اعضای شورا از جمله آقای هزارخانی، ایرج شکری و مرضیه را.... به تمسخر گرفته و میگفتند آنها فقط خارجهنشین هستند و در پناه ... رنج سازمان به نوایی رسیده و معروف شدهاند!....
خوی دیکتاتوری
با این وصف و حال شورای ابزاری، که فقط در خدمت اهداف آقای رجوی بود خارج شدن اعضای ریز و درشت از آن امری بدیهی مینماید ولی از آنجا که مناسبات فرقهای و خوی دیکتاتوری در همه جا سایه گسترده بود خروج افراد ناراضی نیز از شورا به راحتی امکانپذیر نبود چراکه طبق تجربه میدانستند با خروج از دام شورا اطلاعیههای مزدور خواندن آنها و نثار کردن فحش و فضیحتها شروع خواهد شد و این هم انتخاب و راهی سخت بود که در پیش پای اعضای ناراضی شورا گذاشته بودند... با این وصف ولی باز هم بسیار افراد شجاعی که بخوبی پی به ماهیت فرمالیستی و میان تهی بودن شورای دستاویز رجوی برده بودند به مانند تشکیلات فرقه بطور متوالی از آن خارج میشوند.
از جمله آقای علیاصغر حاج سیدجوادی، حسن ماسالی، فریدون گیلانی، خانم الهه، اسماعیل وفا یغمایی و در دهه ۹۰ نیز بالاخره آقایان کریم قصیم و محمدرضا روحانی نیز با خروج خود توانستند پرده دیگری از پوشالی بودن این شورا را کنار زده و خود را از بند رجوی رها کنند.
نگاهی به برخی مندرجات و اساسنامه شورا:
«در اساسنامه شورا قید شده بعد از به دست آوردن قدرت در ایران، دولت موقت شورا، تنها ۶ ماه در قدرت خواهد بود و وظیفه اصلیش برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه ... و انتقال قدرت به نمایندگان مردم ایران است.»
رجوی در جلسات درونی سازمان با اشاره به این بند اساسنامه تلویحا با تمسخر میگفت «در شش ماه، ما کاری خواهیم کرد که تمامی قدرت را به دست بگیریم و با نثار کردن فحش و فضیحت به بقیه گروهها میگفت ما زحمت کشیدیم و جون کندیم ... چطور حکومت را به دیگران میدهیم.»
در بخش دیگری از مندرجات داد سخن از تشکیل کمیسیونهای مختلف زده شده: «۲۵ کمیسیون در شورای ملی مقاومت ایران اساس دولت موقت ائتلاف را پس از سرنگونی تشکیل میدهند. ریاست هر کمیته را یکی از شخصیتهای عضو شورا که در زمینه مزبور تخصص دارد برعهده دارد.» آنچه در عمل اثبات شد از زمان اعلام این کمیسیونها تنها یک نامی بر روی کاغذ بودند و حتی به شکل فرمالیستی نیز محدوده فعالیتی این کمیسیونها نداشته و تنها مصرف آنها برای تبلیغات خارجی و ادعای قدرت کردن بوده و هست.
محور بعدی قیده شده:
«شورای ملی مقاومت ایران دارای ۵۳۰ عضو شامل نمایندگان اقلیتهای قومی و مذهبی مانند کردها، بلوچها، ارامنه، کلیمیان وزردشتیان است. زنان ۵۰ درصد اعضای این شورا را تشکیل میدهند.»
دروغ هر چه بزرگتر ... شاید باورش راحتتر ... کدام قوم و کدام شخصیت مهم عشیره و کلیمی و ارامنه ... تاکنون از این شورا معرفی شدهاند. افراد عضو شورا حتی جرات یک مخالفت مختصر را نداشتند این اعضای گوناگون کجا هستند که تاکنون کسی آنها را ندیده است!!!!! زنان عضو شورا سازمانی نیز حق هیچگونه اظهارنظری نداشته و در واقع یک عضو فرمالیستی بیشتر نبودند.
این جمعیت موهوم تنها یک "عضو" داشته و دارد
وضعیت احزاب و گروههای با قیمانده در شورا!
همچنین در تعاریف گروهها و احزاب عضو شورا نیز بسیار صحبتها و تعاریف مطرح شده: در حالیکه ریاکارانه اشارهای به اینکه چند حزب و شخصیت مهم عضو شورا در همان سه چهار سال اول از شورا خارج شدند. نشده است. خوب است که از وضعیت واقعی همان دو سه حزب و گروه باقیمانده نیز مطلع شویم:
- جمعیت دفاع از دموکراسی و استقلال ایران با کلمه اختصاری اقامه بعنوان یک تشکل مستقل! خارج از سازمان قلمداد شده است.
آقای جلال گنجهای عضو سازمان مجاهدین در رده معاون بخش که همسر و فرزندان وی نیز در درون تشکیلات سازمان هستند رهبر این جمعیت اعلام میشود. تاکنون هیچ فرد دیگری از این جمعیت اعلام عمومی نشده و حضور خارجی نداشته و این هم یکی از ترفندهای دوگانه رجوی است که با آب و تاب فراوان ایشان را به عنوان یک تشکل و جمعیت! همواره معرفی میکند در باب تعریف این جمعیت یک نفری! در اطلاعیههای سازمان “اقامه” چنین شرح داده شده است.
«... جمعیت دفاع از دموکراسی و استقلال ایران در سال۱۳۵۹ با نام «جمعیت اقامه» تأسیس شد و دربرگیرندهٌ روشنفکران مذهبی یا غیرمذهبی! و همچنین متخصصان و تکنوکراتهای ایرانی میباشد و توسط جلال گنجهای، که یک روحانی برجسته و از مخالفان شناختهشده تفکر بنیادگرایانه از اسلام میباشد، نمایندگی میشود. وی از شاگردان قدیمی (آیتالله) خمینی است که بهدلیل تأکید (آیتالله) خمینی بر «ولایت فقیه» و استبداد دینی، از او فاصله گرفت. آقای گنجهای در زمان شاه زندانی سیاسی و در سال ۱۳۵۸ کاندیدای مردم رشت برای نمایندگی مجلس بود.»
و حقیقت این است که این جمعیت موهوم تنها یک "عضو" داشته و دارد.
جلال گنجهای با لباس فرم سازمان مجاهدین در یکی از جلسات درونی در کمپ اشرف! وبا لباس روحانی در جلسات ببرونی!
- شاخه هویت از چریکهای فدایی خلق نیز چنین معرفی میشود:
یک انشعاب از گروه چپ چریکهای فدایی خلق ایران است که با وابستگی به مسکو بهشدت مخالف بود. این شاخه سازمان در سال ۱۳۶۳ متقاضی عضویت در شورای ملی مقاومت شد و در سال ۱۳۶۴ بهعضویت این شورا پذیرفته شد. مهدی سامع، مهندس مکانیک، نمایندهٌ این سازمان در شورا، از سال ۱۳۴۹ تا ۵۷ در زندانهای شاه بهسر بردهاست.
واقعیت این است که تا کنون از این گروه نیز تنها دو نفر مهدی سامع و زینت میرهاشمی شناخته شدهاند. آنها اینقدر در مضیقه بودند که در بعضی از جلسات شورا در عراق تشکیل میشد. خانم زینت میرهاشمی شرکت نمیکرد و مریم عضدانلو علت را از قول خانم میرهاشمی چنین توصیف مینمود: که به علت اینکه ایشان فرزند کوچکی داشته کسی را برای سرپرستی وی نداشته است! وبه همین دلیل نمیتوانست در جلسات شورا در عراق شرکت نماید! در یکی از جلسات درونی نیز یکبار رجوی اشاره نمود که گروه آنها حتی به ۱۵ نفر هم نمیرسند.
کاسه داغتر از آش
کانون توحیدی اصناف نیز این چنین معرفی میشود:
متشکل از بازاریان و صاحبان صنایع مخالف رژیم کنونی ایران است که در سال ۱۳۵۸ تأسیس شد. نمایندهٌ کانون توحیدی اصناف در شورای ملی مقاومت، ابراهیم مازندرانی، اهل تبریز، از تجار بازار تهران و از زندانیان سیاسی زمان شاه میباشد. ...
واقعیت این است تنها نفرعضو این کانون با این اسم عریض و طویل! نیز آقای مازندرانی هستند دختر ایشان نیز خانم لیلا مازندرانی عضو مجاهدین بود که در سال ۱۳۷۰پس از بحثهای انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیکی از تشکیلات سازمان جدا شده و به پاریس نزد پدرش رفت...
استادان متعهد دانشگاهها و مدارس عالی:
متشکل از استادان دانشگاه میباشد و در سال ۱۳۵۹ تأسیس شد... دکتر محمدعلی شیخی، استاد دانشکدهٌ فنی دانشگاه تهران، نمایندگی این گروه در شورا را بهعهده دارد! محمدعلی شیخی نیز تنها فرد از این تشکل خودساخته میباشد که در پناه سازمان مجاهدین زندگی میکند!
در آخر نیز توجه شما را به پارهای از موضعگیریهای اعضای اصلی و شناخته شده شورا در سال ۱۳۶۰تا ۱۳۶۵ جلب میکنیم:
حزب دموکراتیک کردستان که در ۳۰ آوریل ۱۹۸۵، پایان مشارکت در شورا را اعلام کرد. در نشریهای به نام "برخی از اسناد پیرامون رابطه شورای ملی مقاومت و حزب دموکراتیک کردستان" که توسط حزب دموکراتیک منتشر شد، نوشته است: "...از ابتدای ملحق شدن حزب به شورا، نمایندگان حزب دریافتند که مجاهدین با توسعه شورا مخالفند و فقط آن دسته از اعضای جدید را میپذیرند که نشان دادهاند قصد پیروی از سیاستهای مجاهدین را دارند. به همین دلیل، شورا به جای پیروی از خط مشی جذب کردن، از خطمشی دفع پیروی کرد و در نهایت به جایی رسید که از شورا فقط یک اسم باقی مانده و در واقع وجود ندارد.... اکنون آنها فقط از نام شورا برای پیشبرد اهداف سازمانی شان استفاده میکنند."
آقای مهدی خانبابا تهرانی، نماینده شورای متحد چپ در کتابش "نگاهی به جنبش چپ از درون" میگوید: "سازمان اقامه طی ریاست جمهوری بنیصدر، توسط مجاهدین و از میان هواداران مجاهدین تشکیل شد. بعد از اینکه بنیصدر و رجوی ایران را ترک کردند، سازمان نمیتوانست به فعالیت آشکار ادامه دهد، بنابراین بسیاری از کادرها و اعضایش ایران را ترک کردند و اقامه به یکی از اعضای شورای ملی مقاومت تبدیل شد. با آغاز مخالفت اعضا با خطمشیهای مجاهدین، آنان جدا شدند. آنچه از آن باقی ماند به "دی.آ.دی" تغییر نام داد و نشریه "راه آزاد" را منتشر نمود.
آقای جلال گنجهای، نماینده اقامه، به عنوان نماینده گروه تازه متولد شده دی.آ.دی در شورا باقی ماند. این گروه هرگز در خارج از مجاهدین نبوده بلکه همیشه کپی سازمان مجاهدین بوده است. در بعضی موارد حتی از مجاهدین بنیادگراتر و به قولی "کاسه داغتر از آش" است. در حقیقت آنها توپخانه خطوط عقبی مجاهدین هستند." "...در ابتدا کانون توحید اصناف را خوب نمیشناختم و فکر میکردم که نماینده بازار هستند. بعدها، دریافتم که این هم، سازمان کوچک دیگری است که به سازمان مجاهدین وصل است." "... سازمان استادان متحد، فقط یک نماینده به نام محمد علی شیخی داشت و در واقع سازمانی وجود نداشت. در اولین روزهای انقلاب، برخی از اساتید که از مجاهدین حمایت میکردند گردهم آمده و این سازمان را تشکیل داده بودند. اما بعدها، هیچ چیزی از آن باقی نمانده بود. این هم مثل بقیه کاملا و آشکارا مطیع مجاهدین بود.
خودارزشگذاری!
سازمان چریک فدایی خلق (پیروان هویت) که بعدها عضو شد، توسط مهدی سامع نمایندگی میشد. شش یا هفت ماه قبل، وی سازمان را معرفی کرد و به عنوان فرد عضو شورا شد. سپس ناگهان تغییر عقیده داد و عضویت خود به عنوان سازمان را اعلام نمود. تهرانی در جای دیگری میگوید: « ... به نظر میرسید که آنها فقط به دکوراسیون جدید برای حزبشان نیاز دارند و دیگر هیچ. مجاهدین و خودارزشگذاری مجاهدین خلق مانع از پیوستن دیگر نیروها به شورای ملی مقاومت بود. آنها به جای اصلاح خودشان در برابر انتقادات از جانب دیگر اعضای شورا، گروههای مطیع خودشان را در شورای ملی مقاومت به وجود آوردند و فکر کردند که میتوانند با این کار در صحنه بینالمللی ائتلافی از نمایندگان همه طبقات جامعه را نشان دهند. در حقیقت وقتی دیدند که بسط شورا به واقعیت تبدیل نشد، افزودن نامهای خلق شده به شورا را شروع کردند.» تهرانی درباره روابط داخلی در شورای ملی مقاومت مینویسد: «... جنبه دیگر از وابستگی شورای ملی مقاومت و نداشتن استقلال هویت این بود که هرگاه مجاهدین میخواستند، نشست پایان مییافت. این به آن خاطر بود که آنها میزبان بودند و مکان به آنها تعلق داشت و همه چیز در دست آنها بود. البته ما هم مثل بقیه اعضا میتوانستیم به نشست ادامه دهیم اما این نشست رسمی نبود. ... وقتی با مشکلات داخلی در داخل سازمان خودشان و شورای ملی مقاومت مواجه شدند، ناگهان تحت نام انقلاب ایدئولوژیک و انتخاب مسعود و مریم به عنوان رهبران "انقلاب جدید در ایران"، خودشان را به عنوان تنها رهبران انقلاب معرفی کردند و به همه ایدههای متفاوت سیاسی دیگر پوزخند زدند. در این شرایط نمیشد دیگر در شورایی با این ساختار باقی ماند. بعدها با ادامه دادن شیوههایشان و اقامت جستن در عراق، تیر خلاص را به شانس تاریخیشان شلیک کردند. البته هنوز تحت عنوان شورای ملی مقاومت حرف میزنند، اما همه میدانند که این پدیده دیگر وجود مستقل ندارد و ناپدید شده است.» (همان ماخذ، ص ۶۱۸)
تهرانی درباره خروج شورای متحد چپ از شورا میگوید: « ... من معتقدم که بعدها نیز در شورا، مجاهدین تلاش نکردند دیگر نیروهای اپوزیسیون را جذب کنند و حتی آشکارا به سازمانی توتالیتر تبدیل شدند که تلاش میکرد نیروهای اپوزیسیون را جدا کرده و نابود نماید. خطمشی آنها جذب همکاری نبود، بلکه آنها به پیروان فرمانبردار نیاز داشتند. این امر به روشنی در شعارشان "ایران - رجوی، رجوی - ایران" نشان داده شده است. با این خطمشیها و شعارها، صحبت از دموکراسی، حقوق مساوی، همکاری و ... چیزی جز یک شوخی احمقانه نیست.» (همان ماخذ، ص ۶۲۷) تهرانی درباره استراتژی شورای ملی مقاومت میگوید: «در اصل، استراتژی شورا به خود شورا تعلق نداشت. این استراتژی "مبارزه مسلحانه" بود که جزئیاتش را مجاهدین دیکته میکردند و به نام شورا اعلام میشد. شورا هرگز استراتژی مستقل یا دستور کار روزانه نداشته است.» (همان ماخذ، ص ۶۳۷)
تولید چرخه تروریسم و خشونت
در مصاحبهای با نشریه پیوند درباره موضوع نیروهای شورای ملی مقاومت، دکتر علیاصغر حاج سیدجوادی میگوید: «قبل از هر چیز باید تأکید کنم که به استثنای حزب دموکراتیک کردستان و مجاهدین، ۲ یا ۳ سازمان دیگر که شورا در نشریه اش از آنها نام میبرد، ساختههایی هستند که هیچ سازمان، عضو یا حمایتکنندهای ندارند.
این سازمانها وجود ندارند و برای بزرگ نشان دادن شورا توسط مجاهدین خلق شده بودند. (پیوند، سپتامبر ۱۹۹۸، ص ۱۳) آقای بهمن برومند، دیگر عضو سابق شورای ملی مقاومت میگوید: «بعد از چند ماه، برای ما روشن شد که سازمان مجاهدین هرگز قصد تشکیل ائتلاف نداشته و این شورا را برای استفاده از اسامی سازمانها و اشخاص شناخته شده و افزایش اعتبار خودش به راه انداخته است. وقتی دریافتیم که مجاهدین ماهها، بدون اطلاع شورا، با رژیم خونخواری مثل رژیم صدام حسین در حال گفتوگو بوده تا مقرش را به عراق منتقل کند، تحمل خود را از دست دادیم.» (پیوند، سپتامبر ۱۹۹۸، ص ۳۱) آقای حسن ماسالی، یکی دیگر از اعضای سابق شورا و نماینده جنبش رنجبران گیلان و مازندران (یکی از سازمانهایی که عضو شورای ملی مقاومت بود و بعدها آن را ترک کرد) در مصاحبه با پیوند گفت: «... به جای جلب سازمانها و اشخاص مسئول، شناخته شده و جدی، مجاهدین درها را به روی نیروهای فرصتطلب و مطیع باز میکردند. آنها مسئول حمایت از رجوی و حمله به منتقدان مجاهدین بودند.» (پیوند، سپتامبر ۱۹۹۸، ص ۲۹) دکتر منصور فرهنگ، یک عضو سابق شورا و نماینده سابق شورای ملی مقاومت در امریکای شمالی در مصاحبه با نشریه پیوند گفت: «... واقعیت این است که شورای ملی مقاومت از اولین روز تشکیل، ابزاری بود در دست مجاهدین و هرگز استقلال نداشت. اکثریت اعضا این را میدانستند.»
بررسی برخی از شیوههای جذب نیرو توسط گروهک تروریستی منافقین
برخی از فریبخوردگان که به دلایل عمدتاً مالی عضو گروهک تروریستی منافقین میشوند، پس از مدتی درک میکنند که ادعاهای واهی سرشاخههای این گروهک تروریستی محتوای واقعی ندارد و همه دروغ است. تحلیلگران معتقدند استراتژی گروهک تروریستی منافقین از موضع نفی و مخالفت بوده و این گروه را از عوامل اصلی تولید چرخه معیوب «تروریسم خشونت» میدانند که در راه تعمیق و گسترش مردمسالاری و اعتلای فرهنگ مدارا و گفتوگو موانع اساسی آفریده است.
اکثر اقشار مختلف مردم با تأکید بر «منافقین» نامیدن این سازمان و قرار دادن نام آن در کنار «صدام» - دیکتاتور سابق عراق - اعلام برائت از این گروه را در شعارهای خود نوعی وظیفه دینی و انقلابی میدانند.
عملا به اسارت و بیگاری گرفته میشدند
روشهای جذب نیرو توسط گروهک تروریستی منافقین:
گروهک منافقین در راستای تداوم حیات ننگین خود نیاز به تامین نیروی انسانی داشت که در طول سالیان به انحا مختلف یا از این گروهک تروریستی معدوم شده و یا اینکه بریده و از گروهک جدا شده بودند لذا این سردمداران این گروهک در تلاش برای رفع خلا ایجاد شده به انحاء و روشهای مختلفی متوسل گردیدند که در زیر به برخی از روشهای این گروهک برای جذب افراد اشاره میکنیم:
در دورهای عوامل این فرقه با استقرار در کشورهای همسایه خصوصاً ترکیه یا دبی و امارات سعی میکردند جوانان ایرانی را در دام خود گرفتار کنند. آنها با دادن وعدههای کذب به جوانانی که در جستوجوی یک زندگی بهتر بودند، آنها را به پادگان اشرف میکشاندند. به آنان وعده کار میدادند و اینکه از کشورهای اروپایی برای آنان پناهندگی خواهند گرفت.
بعد از اندک مدتی این افراد میفهمیدند که در چه دامی افتادهاند، اما برای هر اقدامی دیر شده بود و عملاً به اسارت و بیگاری گرفته میشدند.
موسسه تحقیقات دفاعی «رند» در گزارشی به این موضوع پرداخته است در این گزارش آمده:
سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با دادن وعده کار و درآمدهای بالا جوانان جویای کار را فریب میداد. بعد از عملیات مرصاد که مجاهدین خلق (منافقین)نزدیک به ۳۵۰۰ نفر از اعضایش را از دست داد جذب نیروی بیشتر در دستور کار فرقه قرار گرفت.
به همین منظور برای اولین بار و در مردادماه ۱۳۶۸، چند نفر از منافقین به سرپرستی «ابریشمچی» برای جذب نیرو راهی اردوگاه اسرا شدند.
تلاشهای فرقه مجاهدین خلق (گروهک منافقین) برای جذب اسرای ایرانی در عراق
فرقه مجاهدین خلق به منظور جذب نیرو و انتشار افکار و آرمانهای سازمان در بعضی اردوگاهها تصاویر مسعود و مریم رجوی را نصب و نشریه ارگان سازمان را توزیع کردند.
بخش مهمی از اخبار نشریه به اصطلاح «مجاهد» انتشار اخبار کذب درخصوص اوضاع سیاسی - نظامی ایران بود که با هدف ایجاد دلسردی و ناامیدی در اسرا صورت میگرفت.
گروهک منافقین سعی کردند از شرایط نامساعد و پرمشقت دوران اسارت در اردوگاههای عراق استفاده کنند و با دادن وعدههایی مثل خوراک و لباس خوب، مکان استراحت، امکانات تفریحی، آزادی در رفت و آمد به شهرها، وضعیت مناسب بهداشتی، پناهندگی و امثال آنها اسرا را به عضویت در آورند. وضعیت دردناک اردوگاههای اسرا به کمک این فرقه آمد و آنها عدهای هر چند معدود را با حقه و نیرنگ به پادگان اشرف کشاندند، اما هیچ یک از وعدههای آنها عملی نشد.
نه از زندگی خوب خبری بود و نه پناهندگی سیاسی و نه تردد آزاد به شهرهای دیگر. این افراد عملاً در خلوت هم تحت کنترل و نظارت بودند و تنها میتوانستند در محوطه پادگان تردد کنند. نکته تاسفبرانگیز اینکه برخی از این اسرا که با وعدههای دروغین به عضویت گروهک منافقین درآمده بودند به دلیل اعتراض به وضعیت پادگان اشرف تحت انواع شکنجهها قرار گرفتند که به جانباختن برخی از آنها منجر شد.
یکی از دوستانم مرا فریب داد
اگرچه شیوه جذب نیرو توسط این گروهک معاند به همین چند روش ختم نمیگردد لیکن هدف از بیان این موضوع بیان میزان خباثت آنها در قبال جوانان کشور عزیزمان میباشد که از هیچ فرصتی در ضربه زدن به جوانان این مرز و بوم خودداری نمینمودند حال به خاطرات برخی از جوانان کشورمان که به طرق دیگری در دام این گروهک جنایت کار افتادهاند در ذیل اشاره میکنیم.
یکی از اعضای پشیمان گروهک تروریستی منافقین در این زمینه عنوان داشت: من (نصرتالله محمدی) هستم و بچه .... . یکی از دوستانم مرا فریب داد و گفت که پس از ۶ ماه به اروپا میروی و وضعیت بسیار خوبی خواهی داشت. وی افزود: یکی از دوستانم مرا با همین فریبها از مرز خارج کرد و به عراق برد و حدود دو ماه در زندان بودم و پس از دو ماه استخبارات (دستگاه اطلاعات صدام) مرا به گروهک منافقین تحویل داد.
محمدی تاکید کرد: هنگام ورودمان به کمپ منافقین دریافتم که ادعاهای مطرح شده شعارهای توخالی است و چنین چیزی وجود ندارد. درخواست انصراف دادم اما قبول نکردند و مرا ترساندند. این عضو سابق گروهک تروریستی منافقین در پایان خاطرنشان کرد: نزدیک یک سال ونیم در پذیرش بودم و با بسیاری از جنایتهای آنها مواجه شدم. یکی از دوستانم زیر فشار روانی اعضای اصلی گروهک منافین همچون (فهیمه اروانی) و (لعیا خیابانی) مجبور شد خودکشی نماید و فوت کرد.
یکی دیگر از اعضای سابق گروهک منافقین بنام روناک دشتی درخصوص نحوه جذب خود توسط گروهک منافقین عنوان میکند که: ۱۷ ساله بودم که به قصد ادامه تحصیل در ایتالیا به همراه برادرم از ایران خارج شدم. وی افزود: به علت آن که برادر من خدمت سربازی را انجام نداده بود به ناچار به شکل قاچاقی از مرز خارج و راهی ترکیه شدیم. دشتی با بیان اینکه پس از کش و قوس فراوان قاچاقچیان در ترکیه ما را تحویل افراد سازمان منافقین دادند، وی در ادامه صحبتهایش تصریح کرد منافقین ما را وارد کشور عراق کرده و تحویل قرارگاه اشرف دادند در حالی که پس از بازجوییها بود، که من متوجه شدم آنجا پادگان است.
وی در ادامه عنوان میکند به دلیل آنچه که حفاظت از اطلاعات را سری مینامیدند به من گفته شد دو سال را باید در پادگان بمانم تا اطلاعات سوخت شود و من نیز پس از چندی اعتراض دچار فراموشی شدم. این عضو سابق گروهک منافقین در ادامه با بیان اینکه پس از این اتفاق و بهبودی اوضاع من، مجدداً بازجوییها آغاز شد، خاطر نشان کرد: برادر من نیز که متوجه اسارت من شده بود به قصد آزادیم وارد عمل میشود که او هم گرفتار این گروهک میشود. "روناک دشتی" با اشاره به اینکه من ناچار بودم دو سال ماندگاری تحمیل شده از سوی منافقان را در اشرف قبول کنم، اظهار کرد: تنها دلیل این مسئله امید به آزادی پس از این مدت بود.
وی با یادآوری خباثت و بدقولی منافقان در این زمینه هم تأکید کرد: پس از گذشت دو سال در حالی که من به طور مداوم درخواست آزادی میدادم به من گفته شد در این دو سال اطلاعات بیشتری را به دست آوردهایم و باید چهار سال بمانم. این عضو سابق گروهک منافقین حمله آمریکا به عراق را زمینهساز فراهم شدن فرصت برای نجات خود از چنگال منافقان دانست و گفت: ابتدا برادر من در این گیرودار موفق به فرار شده و خود را پناهنده کمپهای آمریکایی میکند. دشتی افزود: پس از فشارهایی که من در آن شرایط به سازمان مجاهدین وارد کردم آنها به خانوادهام اطلاع دادند که برای بردن من مراجعه کنند و در نهایت با پا در میانی آمریکاییها موفق به فرار از این زندان مخوف شدم.
دلبندی و دلبسستگی شماها به دنیا
در تبیین و تشریح اوضاع داخلی گروهک منافقین بمنظور روشنتر شدن ذهن مخاطبین، بهتر است در این بخش به تشریح و توضیح برخی از ادبیاتها و مناسبات داخلی گروهک منافقین بپردازیم تا خوانندگان محترم بیشتر در فضای پوچ و تو خالی این گروهک قرار بگیرند.
الف) انقلاب ایدئولوژیک:
بعد از شکست گروهک موصوف در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) و عدم دستیابی به اهداف و برنامههای ترسیمی گروهک، سرکرده گروهک (مسعود) با فرار به جلو در یک سخنرانی که در مقر باقرزاده برگزار گردید کلیه نفرات را مقصران اصلی شکست معرفی نمود و عنوان داشت علت شکست ما در این عملیات دلبندی و دلبسستگی شماها به دنیا، زن و بچه و... است، شماها تا وقتی در این وضعیت قرار دارید نمیتوانید خوب مبارزه کنید و لذا باید از این دلبستگیها نجات پیدا کنید. بعد از این نشست بود که موضوع طلاق عمومی یا همان نشست معروف به طلاق که قبلاً به تشریح آن پرداختهایم، در گروهک اجرا گردید و بنیانهای انقلاب ایدئولوژیک و نشستهای مربوط به آن در ابتدا در سطوح بالای گروهک اجرا و بعد از آن در لایههای پایین گروهک اجرایی گردید.
در بیان محورهای انقلاب ایدئولويیک بایستی عنوان نمود که این انقلاب از محورهای مختلفی به شرح زیر تشکیل شده است که اهم این محورها عبارتند از:
۱- طلاق عمومی در سال ۱۳۶۸
۲- محرمیت یا کسر رهایی، صورت کسر، نفس مریم و مخرج آن امضا خون با مسعود
۳- مهار جنسیت و دیدن کلیه خواهران در حریم مسعود
۴- هژمونی خواهران نسبت به برادران در سالهای ۱۳۷۱ الی ۱۳۷۲
۵- معرفی ۲۴ نفر عضو شورای رهبری برای مسیر اشرف تا تهران در سال ۱۳۷۲
۶- اعلام ریاست جمهوری مریم در سال ۱۳۷۳
۷- اعلام هزار هم ردیف. مسعود عنوان نمود که همه خواهران با هم همردیف هستند
۸- اعلام آمادگی برای سرنگونی نظام در سال ۱۳۷۷
۹- مبارزه با فردمحوری و طلاق کرسی یعنی طلاق رده ف جایگاه و ...
۱۰- بستن شکافها در کار و مسئولیت و مسئولیت پذیری ابتدا تا انتهای هر کاری در سازمان
ب) انواع نشستهای برگزار شده در گروهک تروریستی منافقین:
در تبیین این موضوع بایستی عنوان نماییم که در مناسبات داخلی گروهک، در زمانهای مختلف و به دلایل گوناگون، نشستهایی با موضوعات متفاوت برگزار شده که به برخی از آنها در بخشهای مختلف اشاره شده که در این بخش میخواهیم به برخی دیگر از این نشستها اشاره اجمالی داشته باشیم.
همه بایستی همسر مسعود میشدند
الف) نشست طلاق در سال ۱۳۷۰:
پس از انتقال اعضا به عراق، زوجها ملزم به جدایی از یکدیگر شدند و سازمان فرزندانشان را به اروپا منتقل کرد. بسیاری از خانوادهها دیگر فرزندانشان را ندیدند یک بازدید کننده اروپایی از قرارگاه اشرف میگوید:
(حدود دو دهه پیش، خانوادههایی که در این اردوگاه زندگی میکردند (منحل) شدند، زوجهای متاهل به اجبار از هم طلاق گرفتند و بچههای آنان به خارج فرستاده شدند و بسیاری از آنان در حال حاضر با هواداران گروه در کشورهای غربی زندگی میکنند که سرگرم پرورش این کودکان براساس عقاید سازمان هستند که یک ناظر بیطرف از آن به عنوان نوعی فرقه یاد کرده است).
ب) نشست حوض:
در حدفاصل سالهای ۱۳۷۳ الی ۱۳۷۴ نشستی در سازمان به نام نشست حوض تشکیل شد که در آن همه زنان شورای رهبری و مسعود شرکت داشتند و مریم از همه زنان میخواست تا در یکی از سالنها که مجهز به استخر و یا حوض آبی بودند حضور یابند. گفتنی است در آن سالن که هیچ مردی جز مسعود حضور نداشت همه بایستی همسر مسعود میشدند.
پ) نشست عملیات جاری:
در سال ۱۳۷۴ بعد از نشست حوض و تعیین موسسان دوم، نشستی تحت عنوان نشست عملیات جاری در سازمان شکل گرفت که در این نشست عملیات جاری را مرز سرخ اعلام کردند و مقرر شد این نشست تعطیلی نداشته باشد و همه روزه به جزء روزهای پنجشنبه و جمعهها برگزار گردد. مسئول برگزاری این نشست در هر قسمت، مسئول همان قسمت بود و افراد شرکتکننده بایستی تمامی عقاید و افکار خود را که از قبل تهیه نموده بود در این نشست برای حضار میخواند و مابقی برایش قضاوت و افکار وی را نقد مینمودند.
ت) غسل هفتگی برادران:
این نشست اولینبار در سال ۱۳۸۰ در مقر باقرزاده برگزار شد. همه اعضای گروهک یک دفترچه در جیب خود نگه داشته و لحظات خود را ثبت کنند و سپس در نشست، برای جمع بخوانند و بقیه او را مورد انتقاد قرار دهند.
ث) غسل روزانه خواهران:
این نشست به مانند نشست فوق در سال ۱۳۸۰ برای اولین بار در مقر پارسیان اجرا گردید. که در این نشست خواهران بایستی هر روز ابتدا غسل را بخوانند و بعد عملیات جاری داشته باشند.
ج) نشست ضداپورتونیستی:
این نشست در سال ۱۳۸۴ پیرامون حمله آمریکا به عراق و اشغال عراق توسط آمریکا برگزار شد که وضعیت تشکیلاتی خوب نبود و شعار ضدامپریالیستی نقض شده بود و لذا افراد بایستی نظرات خود را پیرامون نحوه تعامل با آمریکا مینوشتند و نشان میدادند که در کجای راه قرار دارند یعنی تشکیلاتی هستند یا افکار دیگری دارند.
ح) نشستهای انتقادی هفته:
این نشستها در سال ۱۳۹۰ و هر هفته جمعهها برگزار میگردید در این نشستها نیروها از مسئولین انتقاد کرده و مسئولین حق پاسخ گویی ندارند و اگر جوابی داشته باشند میتوانند در نشست عملیات جاری بخوانند و نبایستی از این موضوع ناراحت باشند.
پژوهش و تالیف: تورج گیوری
ادامه دارد...