دوشنبه ۱۳ تير ۱۳۹۰ - ۱۱:۳۲
کد مطلب : 67153

ساختار جمعیتی و ساختار سیاسی

حامد سعيدي‌راد: دفنر تاریخ چهان پر است از تحولات و جابه جایی های سیاسی،راه و روش استقرار این جابه جایی ها هم چندان مهم نیست یا به زور شمشیر و تپانچه و تانک و توپ است و یا به زبان نرم سیاست ورزی ها و انتقال قدرت های درونی. دنیا،دنیای حرکت و عبور است نه منتظر کسی می ماند و نه با کسی نرم خو و مهربان است و این تحرک چرخ فلک هر چه نداشته است، گذشته و حال ما را آکنده است از اصلاحات از بالا و پایین و جرح و تعدیل های عمقی و سطحی و انقلاب های ریز و درشت. انقلاب هایی که نه خود مانده اند و نه عاملانشان اما ذهن تاریخی امروزی ها و فردایی ها را به خود گرفته اند و البته در امروز ها و فرداهای ما نیز بی تاثیر نیستند.دیدگاه معمول و رایج در بررسی تحولات سیاسی دیدگاهی فارغ از سبقه گرایی است،معمولا در نگاه به تحولات سیاسی گذشته،رویداد مورد نظر به عنوان یک مبداء و منشاء ترسیم می‌شود که یا به دلایل خارجی و یا به دلایل مستقیم و دست بالای سیاسی و بدون ارتباط با شرایط اجتماعی و اقتصادی به وقوع می پیوندد و مصدر همه رویداد های بعدی می شود. یک انقلاب،یک جنگ،یک دگرگونی سیاسی و یا حتی یک نتیجه انتخاباتی همواره در زمان حال طرح می شود فارغ از اینکه همه رویدادهای اساسی و موثر سیاسی معلول و وسیله اند و نه علت و سرچشمه.امکان ندارد انقلابی از بالا رخ دهد بی آنکه پایین دست جامعه منقلب و ملتهب باشد،تحولات سیاسی دیروز و امروز ما وجود و بقای خود را مدیون تحولات پایدار و یا زودگذر و التهابی اجتماعی اند این تحولات اجتماعی طیف گسترده ای از عناصر درونی یک جامعه را در بر می گیرند که اما مطرح ترین و شاخص ترین این عناصر،چینش جمعیتی یک اجتماع است. شاید هیچ متغیری همانند ساختارهای جمعیتی در تحولات گسترده تاریخ نقش ایفا نکرده باشند،در واقع سراغ منشآء هرانقلاب چند بعدی و پر گستره را که بگیریم بی شک به سرچشمه تحولات جمعیتی خواهیم رسید. از انقلاب صنعتی اروپا تا انقلاب مشروطه ایران همه و همه وامدار این دسته از تحولات اند.در واقع با دگرگونی ساختار جمعیتی ،فضای فکری و فرهنگی یک جامعه نیز با دگرگونی و تحول رو به رو می شود و در مرحله بعد این دگرگونی به شئون دیگر جامعه مثل سیاست و هنر و اقتصاد و... سرایت کرده و چهره کلی یک جامعه با همه عناصر و عواملش از حاکمیت سیاسی و مذهبی گرفته تا موارد درون فرهنگی را متحول و دگرگون می سازد. نمونه بارز این مطلب را می توان در جریان انقلاب صنعتی اروپا که حاصل تحول فرهنگی و فکری جامعه اروپایی بود دریافت که وامدار گسترش شهر نشینی و تغییر ساختار جمعیتی از ساختاری روستایی و فئودالی به ساختاری شهری و مدنی بود.در مثالی بومی تر و نزدیک تر می توان از انقلاب مشروطه نام برد که بی شک علت اصلی اش را باید در چند برابر شدن جمعیت شهرنشین ایرانی در قرن نوزدهم جستجو کرد که از سویی نیازهای جدیدی را پدید آورد که حکومت سنتی و فئودالی قاجار با اقتصادمعیشتی و روستایی خود و نیز با خاستگاه ایلیاتی خود قادر به برآوردنش نبود و از سوی دیگرمنجر به تحول اساسی فضای فکری جامعه گردید. اولین تغییر اساسی که در فضای فکری یک جامعه و در جریان تحول ساختار جمعیتی اجتماع از ساختاری روستایی و یا ایلیاتی به ساختاری شهری روی می دهد جایگزینی تمرکز گرایی فکری به جای پراکندگی فکری و فرهنگی است.در جریان تحول فرهنگ روستایی و ایلیاتی به فرهنگ شهری تعصبات و تقیدات قومی و قبیله ای به سوی تعصبات گسترده تر وطنی و در مرحله بعد تعصبات نژادی و منطقه ای بسط پیدا می کند، فرهنگ های متفاوت و بعضا متعارض که در یک ساختار تمدنی پراکنده و دور افتاده یک امر طبیعی است در بستر شهر که گهواره فرهنگ مدنی است به شباهت ها و یکسانی ها بدل می شود و تدریجا تمدن متشکل از خرده فرهنگ های منتزع و بیگانه روستایی به تمدنی استوار و متحد تغییر شکل می دهد. طبیعی است که تمرکز گرایی در فضای فکری یک جامعه مدیریت تمدنی نوینی را می طلبد که در جوامع در حال گذر به علت اینکه تنها متولی فرهنگی، نهاد سیاسی است،منجر به تغییر نظام سیاسی می شود. بدیهی است که تمرکز گرایی در فضای فکری جامعه شهری تنها وجه تمایز با یک جامعه روستایی نیست اما یکی از پررنگ ترین این تمایزات است و به همین خاطر است که در جریان تحولات سیاسی ناشی از تغییرات ساختار جمعیتی معمولا حکومت های سیاسی اقتدار گرا با خلق و خوی نظامی جانشین ساختار های سیاسی سابق می گردند تا پاسخی باشند به خواست ها انقلابی و ملتهبانه اجتماع تازه شهری شده در جهت انتظام و تمرکز بیشتر تمدن شهری نو ظهور.
https://siasatrooz.ir/vdcbf8b0.rhbzspiuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی