چنانکه پيشبيني ميشد با برگزاري انتخابات رياست جمهوري در ترکيه تغييرات چنداني در ساختار سياسي اين کشور ايجاد نشد چنانکه اردوغان از سمت نخستوزيري به رياست جمهوري و اوغلو وزير امور خارجه (معمار سياستهاي ترکيه) به سمت نخستوزيري دست يافتند.
مردم ترکيه براي گرفتار نشدن در سياستهاي جريان لائيک در حالي اجبارا به حزب عدالت و توسعه اعتماد کردند که سياستهاي دولتمردان آنکارا چندان در چارچوب مطالبات مردم قرار نگرفت و همچنان شاهد سياستهاي منطقهاي سئوالبرانگيز از آنان ميباشيم.
هنوز اقدامات تحريکآميز ترکيه در منطقه کردنشين عراق فراموش نگرديده که ترکيه بازي ديگري را عليه سوريه آغاز کرد. هر چند آنکارا در ابتدا اعلام داشت که عضو ائتلاف ضد داعش آمريکا نخواهد شد اما در نهايت اردوغان تاکيد کرد در صورتي که اين ائتلاف به سرنگوني نظام سوريه منجر گردد اقدامات لازم را صورت خواهد داد. داوود اوغلو نيز بارها اعلام کرده: کسي حق ندارد ترکيه را به دليل مقابله با نظام سوريه سرزنش نمايد و آنکارا هر اقدامي را که براي منافع خود ضروري بداند انجام ميدهد. حال اين سئوال مطرح است که چرا ترکيه به رغم سه سال و نيم شکست در سوريه همچنان به اجراي اين طرح اصرار دارد حال آنکه شواهد نشان ميدهد ترکيه توان چنداني براي تحقق اين طرح ندارد و احتمال شکست آن بسيار زياد است؟
برخي در پاسخ به اين پرسش بر اين عقيدهاند که ترکيه با برجستهسازي اصل سرنگوني نظام سوريه به دنبال جلب رضايت گروههاي معارض سوري و بعضا تروريستها براي ادامه بحرانسازي در سوريه است تا زمينهساز تحقق اهداف منطقهاي اين کشور باشد. به عبارتي ترکيه با وعده سياسي يا همان واگذاري حکومت سوريه به اين جريانها تلاش دارد تا همچنان آنها را به عنوان ابزار قدرت خويش حفظ و مانع از خروج آنان از ترکيه گردد. اين رويکرد براي باجگيري ترکيه از منطقه و حتي جامعه جهاني قابل توجه است.
حال اين سوال مطرح ميشود که اين اهداف چيستند و ترکيه در نهايت به دنبال چيست؟
سابقه ترکيه در قبال سوريه نشان ميدهد که اين کشور در دهه ۱۹۳۹ ميلادي يعني زماني که سوريه تحت اشغال فرانسه بود منطقه اسکندرون را از آن جدا و به خاک خود ضميمه ساخته است. اکنون اين سناريو مطرح است که ترکيه با سرنگوني نظام سوريه به دنبال الحاق «ادلب» به خاک خود ميباشد. برخي گزارشها حکايت از آن دارد که ترکيه از گروههاي معارض سوريه براي تحقق اين امر در صورت رسيدن به قدرت تعهد گرفته است. به عبارتي ترکيه با نگاه پسا استعماري به سوريه مينگرد و با اين نگرش نيز خواستار عقبگرد از مواضع جنگطلبانه نميباشد.
نکته ديگر را در رفتارهاي آنکارا در قبال علوي هاي داخل ترکيه ميتوان جست وجو کرد. جمعيتي ميان ۱۲ تا ۲۰ ميليون علوي در ترکيه زندگي ميکنند که پيوندي قابل تامل نظام سوريه که نظامي علوي است دارند. سران ترکيه همواره اين پيوند را تهديدي براي قدرتطلبي خود دانسته و به دنبال مقابله با آن بودهاند. اکنون اين سناريو مطرح است که آنکارا با سرنگونسازي نظام سوريه تلاش دارد تا در نهايت اين پيوند را گسسته تا علويهاي ترکيه را به پذيرش قدرت مطلق خود وادار سازد.
نکته ديگر آنکه ترکيه به رغم اقدامات گسترده در ميان کشورهاي عربي براي معرفي خود به عنوان تکيهگاه جايگزين آمريکا در نهايت نتوانست به اين امر نائل آيد چنانکه کشورهاي عربي و آمريکا، اخوانالمسلمين مصر به عنوان متحد اصلي سران ترکيه را حذف و براي مقابله با اخوانالمسلمين کل منطقه گام برداشتند. اين شکست هر چند براي ترکيه هزينههاي سنگيني داشت اما آنکارا همچنان روياي رهبري جهان عرب را در سر دارد.
با توجه به اينکه اسناد و گزارشهاي منتشره از کنار آمدن غرب با استمرار رياست جمهوري اسد بر سوريه حکايت داشته اين سناريو مطرح است که ترکيه با تاکيد بر سکوني نظام سوريه سعي در جلب کشورهاي عربي براي برخورداري از منابع اقتصادي و سياسي آنان است.
رويکردي که ميتوان گفت از سوي آمريکا نيز احساسي گرديده که رويکرد آمريکا به واژه سرنگوني نظام سوريه الزامآور است و نيز انتقادهاي شديد
جو بايدن معاون رئيسجمهور آمريکا از سياستهاي اردوغان نوعي واکنش بر اين تحرکات است. آمريکا با اين رويکردها درباره رويکردهاي غرب به ترکيه به اين کشورها هشدار داده در حالي که همزمان ترکيه را نيز به اقدامات عملي در صورت استمرار چنين رفتارهايي تهديد مينمايد. ميتوان گفت که رقابتي ميان ترکيه و آمريکا براي جلبنظر اعراب در جريان است هر چند که در ظاهر از اتحاد ميکنند.
حال اين سوال مطرح است که آيا ترکيه واقعا توان تحقق اهدافش در سوريه را دارد يا بار ديگر با خطاي محاسباتي مواجه شده است؟ در ميان دهها مولفه از جمله پيوند ارتش و مردم و نظام سوريه و عدم رها کردن سوريه از سوي مقاومت منطقه و روسيه به عنوان عوامل ناکامي ترکيه در سوريه يک نکته مهم مطرح است و آن گرفتار بودن ترکيه ميان داعش و پ.ک.ک است. يكي از راهبردهاي سالهاي اخير اردوغان را مذاکره با پ.ک.ک (کردهاي ترکيه) تشکيل ميدهد و دستاوردهايي نيز داشتهاند. حمايتهاي ترکيه از داعش به ويژه در منطقه (عينالعرب يا همان کوبالي) به عنوان مناطق کردنشين سوريه اعتراضهاي شديد پ.ک.ک را در پي داشته به گونهاي که اوجالان سرکرده پ.ک.ک درباره پيامدهاي آن به آنکارا هشدار داده و حتي پايان مذاکرات را نتيجه اين تحرکات عنوان داشته است.
اکنون ترکيه بر سر دو راهي قرار گرفته است به گونهاي که اگر از داعش حمايت کند پ.ک.ک در برابر آنکارا قرار ميگيرد که فاجعهاي دروني براي اين کشور است و اگر براي رضايت پ.ک.ک وارد سوريه شود بايد با داعش مقابله نمايد که نتيجه آن تحريک داعش و افشاگريهاي آن در باب نقش آنکارا در ترويج تروريسم در منطقه ميباشد هر دو رويکرد هزينههاي سنگيني براي آنکارا به همراه دارد.
بر اين اساس است که مشاهده ميشود سران آنکارا بازي دوجانبهاي را در قبال کردهاي سوريه اجرا ميکنند. چنانکه از يکسو سران برخي گروههاي کرد سوريه را به آنکارا دعوت ميکنند تا به پ.ک.ک اراده خود را براي حمايت از کردهاي سوريه را نشان دهند و از سوي ديگر با خريد زمان سعي در عدم ورود به عرصه نظامي در سوريه عليه داعش را دارند تا رضايت داعش جلب گردد.
به هر حال ميتوان گفت که ترکيه بار ديگر گرفتار بازي خودساختهاي شده که احتمال تکرار شکستهاي گسترده سه سال اخير براي آن دور از ذهن نميباشد هر چند که در ظاهر سعي دارد تا خود را پيروز عرصه منطقه از جمله سوريه نشان دهد.