مدت مدیدی است که ذهنیتی در افکار عمومی اقشاری از جامعه شکل گرفته که راه اساسی برون رفت از بسیاری مشکلات و معضلات اقتصادی کشور و حتی سایر حوزهها در گرو برقراری مناسبات و روابط تجاری و بازرگانی با غرب، خصوصاً ایالات متحده دانسته میشود و دیگر راهکارهای رونق اقتصادی، ناکارآمد و بیفایده ارزیابی میگردد.
ذهنیتی که معمولا توسط برخی از مسئولین و مدیران ارشد و میانی دولتهای پیشین و مقامات دولت کنونی، یا در بیان صریح و یا در لفافه، تشدید و برآن دامن زده و صحه گذاشته میشود.
الف- در دولت سازندگی، سبک مدیریتی کشور در یک تغییر رویکرد ۱۸۰ درجهای و با حداکثر سرعت ممکنه، بر مدار اداره کشور مبتنی بر سبک مدیریتی مغرب زمین تغییر ماهیت داد و در راستای همان ذهنیت، آبشخور بسیاری از روشها، دستورالعملها و آییننامهها، ملهم از الزامات و استانداردهای وارداتی گردید.
ب- در دولت اصلاحات کادر مدیریتی تربیت شده در اتمسفر فکری و نظری دولت سازندگی، همان رویکرد را با شدّت و حدّت فزایندهای پیشروی دستگاه اجرایی نهاد و بر همان مسیر طی طریق نمود و با ابتناء به همان ذهنیت پیش گفته، تلاش قابل توجهی برای احیای روابط با غرب صورت گرفت آنچنان که در مکاتباتی با رئیسجمهور وقت آمریکا به صراحت از پذیرفتن شروط آمریکا و آمادگی ایران برای عقبنشینی راهبردی از مواضع اصولی خویش تصریح شد.
ج- در دولت مهرورزی و عدالت هم علیرغم اینکه در آغاز کار، اهتمام جدی برای ریلگذاری جدید اداره کشور مبتنی بر درونمایههای بومی و فرهنگ جهادی بکار بسته شد لیکن غلبه حاشیهها بر متن و بروز رفتارهای نسنجیده و در نهایت تفوق همان ذهنیت فوقالذکر و از طرفی با هدف استمرار حضور در پاستور، گزینه گشودن باب مذاکرات پنهان و آشکار با غرب روی میز دولتمردان وقت قرار گرفت و متعاقب آن رفت و آمدهای نامتعارف و واسطهتراشیهای دست چندم فضای دیپلماسی و سیاست خارجی را مذبذبماب جلوه داد. مزید بر آن نامهنگاریهای احساسی و غیرهوشمندانه رئیس وقت دولت هر چه بیشتر به لوث شدن راهبرد سیاست خارجی و فاصله گرفتن از عزت، حکمت و مصلحت دامن زد.
د- اما در دولت تدبیر و امید به رغم تجارب پیشین، از همان ابتدا کلید همه مشکلات در دستان «کدخدا» جستوجو شد بنابراین دولت، تمام قد همه ظرفیتهای خود را معطوف به تحقق عینی همان ذهنیت و تلطیف روابط با غرب و لغو تحریمها متمرکز کرد و تلاش گردید با رویکرد مذاکرات موسوم به برد - برد وجه ممیزهای پررنگ را با سَلف خویش در انجام مذاکرات هستهای عرضه کند. رویکردی که اگرچه با اهتمام و جدیت شبانهروزی تیم مذاکرهکننده همراه بود لیکن کماکان درب بر همان پاشنهای چرخید که قبلا میچرخید و لذا نتیجه دلخواهی را به ارمغان نیاورد.
همانطور که ملاحظه میشود برابر تجارب بالا روشهای بکار گرفته شده مبتنی بر ذهنیت "حل مشکلات در گرو برقراری مناسبات با غرب"، غالباً با ناکامی مواجه بودهاند.
علیهذا راقم سطور سناریوهای مختلفی را مبتنی بر رویکرد کنونی دولت تدبیر و امید، ناظر بر ذهنیت مذکور متصور است که در حد حوصله این یادداشت به یک سناریوی محتمل در پس مذاکرات اخیر اشاره میشود.
گام ۱ سناریو: با توجه به اینکه میزان جذب و یا دفع آرای انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا ارتباط وثیقی با چگونگی مواجهه آمریکا با ایران و نوع سیاست متخذه در قبال تهران دارد، در این سناریوی احتمالی؛ ایران همکاری لازم را برای پیروزی دمکراتها در رقابت انتخاباتی با جمهوریخواهان معمول خواهد کرد. این همکاری را میتوان به برخی اخبار چندماه گذشته مستند کرد. با این توضیح که دموکراتها در صحنه داخلی و نزد افکار عمومی، خود را فاتح مهار ایران، بدون استفاده از ابزار سخت معرفی کردهاند. لذا موضع کاملا متفاوت رئیس بانک مرکزی در اجلاس سالانه صندوق بینالمللی پول مبنی بر؛ "آمریکاییها به تعهداتشان پایبند نبودهاند و تقریباً هیچ چیز اتفاق نیفتاده و ما قادر نیستیم از پولهای خود در خارج استفاده کنیم." مهر تاییدی بود بر موفقیت حداکثری دموکراتها در گرفتن امتیازات کلیدی از ایران، بدون دادن کوچکترین امتیاز.
گام ۲ سناریو: در عوض دموکراتها هم متعهد شدهاند پس از پیروزی در انتخابات نوامبر ۲۰۱۶ (آبان ۹۵) در همکاری نزدیک با دولت ایران ضمن برداشتن موانع بازپرداخت بخش قابل توجهی از مطالبات ایران، نسبت به اعمال برخی گشایشهای اقتصادی، تجاری و بازرگانی مبادرت ورزند.
بدیهی است اگر آنها در این سناریو به وعده خویش عمل کنند رضایت نسبی مردم حاصل و تداوم گشایشهای اقتصادی و ادامه تنشزدایی در روابط خارجی منوط به استمرار دولت تدبیر و امید در انتخابات خرداد۱۳۹۶ خواهد بود بنابراین قاطبه مردم با اشتیاق رئیس دولت یازدهم را برای دولت دوازدهم برخواهند گزید.
گام ۳ سناریو: به این ترتیب اگرگامهای ۱ و ۲ این سناریوی خوشبینانه، با توفیق همراه باشد بستر برقراری روابط مسالمتآمیز و عزتمندانه را فراهم و همه تعارضات و موانع ۳۸ ساله و دشمنیهای دیرینه در قالب برجامهای سریالی حل خواهند شد.
پیرامون این سناریوی مطلوب و خوشخیالانه نکات قابل توجهی نهفته است که بسیار قابل تاملاند.
نکته یکم: بر هر ناظر واقع بین و خردمندی پوشیده نیست که اختلافات تهران - واشنگتن، ماهیتی ریشهای دارد و عقبنشینی کامل یک طرف از اصول راهبردی خویش، میتواند این اختلاف را برطرف سازد. ضمن اینکه عقبنشینی هر طرف این منازعه، تاکتیکی نخواهد بود چراکه به احتمال زیاد سرنوشتی شبیه به شوروی سابق را تجربه خواهد کرد.
نکته دوم: برابر مستندات بسیار فراوانی که بعضا هم منتشر شدهاند یک اتفاق نظر در دو سوی هیات حاکمه آمریکا اعم از دموکرات و جمهوریخواه وجود دارد که ضرورتاً باید نظام جمهوری اسلامی ایران سقوط کند و این هدف برای تداوم برتری ایالات متحده در عرصه بینالمللی اجتنابناپذیر است. با این ترتیب اختلاف هر دو جناح در نوع برخورد سختافزاری و یا نرمافزاری آمریکا با ایران است نه برقراری تعامل منصفانه و عادلانه.
نکته سوم: مرور برخی توافقات پیشین و همچنین تجارب برخی از کشورها حاکی از ندامت آنان از اعتماد به واشنگتن است.
نکته چهارم: ضروری است دولت با در نظر گرفتن بدترین سناریوها، کشور را مدیریت و با توضیح صادقانه به مردم همراهی آنان را جلب و درک عمومی را از فضای موجود گسترش دهد. بدیهی است دست یافتن به این مهم نیازمند تجدید نظر دولت نسبت به جریانهای مخالف و منتقد است و ضرورت دارد با اتخاذ تمهیدات مقتضی جلب مشارکت آنان را هم برای برون رفت از این تنگنا جلب کند.